به گزارش باشگاه خبرنگاران، سینمادوستان ایرانی با نام و چهره دنزل واشنگتن بسیار آشنا هستند، چراكه بسیاری از فیلمهای او در سیما و سینمای كشورمان به نمایش درآمده است. زندگی و شیوه فعالیتهای حرفهای این هنرپیشه، نهتنها مایه افتخار و اعتبار جامعه سیاهپوستان آمریكایی و آفریقاییتبار است، بلكه صنعت سینمای آمریكا نیز به این هنرپیشه میبالد. او یكی از هنرپیشههای مردمپسند و در عین حال اخلاقگراست كه بیشتر نقشهایش به دور از هرزگی و وقاحتهای متداول ستارگان سینمای غرب است. دنزل واشنگتن تاكنون 26 جایزه معتبر بازیگری را از آن خود كرده است. همچنین 4 بار نامزد جایزه اسكار شده و یكبار موفق به دریافت آن شده است.
دوران افتخار دنزل واشنگتن از سال 1981 با بازی در فیلم «داستان یك سرباز» شروع شد. او در دوران پربار حرفهایاش در طیفی از نقشهای گوناگون طنز، پلیسی و منفی ظاهر شده است.
دنزل واشنگتن در 28 دسامبر 1954 در مانت ورنون نیویورك در یك خانواده مذهبی به دنیا آمد. بعدها با تولد برادر كوچكترش خانواده آنان 5 نفره شد، زیرا دنزل یك خواهر بزرگتر از خودش نیز داشت. پدرش روحانی و مادرش آرایشگر بود. او خودش درباره محل زندگی دوران كودكیاش میگوید: «در محله ما همهجور آدم از اسپانیایی گرفته تا مكزیكی و ایرلندی و چینی پیدا میشد، از اینرو در این محله با چند فرهنگ مختلف رشد كردم و چیزهای بسیار زیادی از زندگی آدمهای اطرافم آموختم.» دنزل از همان دوران كودكی به كارهای نمایشی علاقهمند شد. وی درباره آن دوران میگوید: «از پدرم و شغلش، تكیه بر قدرت خداوندی را آموختم و ساعاتی را كه در سالن آرایشگاه مادرم میگذراندم، داستانهایی میشنیدم كه مرا عاشق قصهگویی میكرد.»
وقتی دنزل 12 سال داشت، پدر و مادرش از هم جدا شدند. او و خواهر بزرگترش به مدرسه شبانهروزی رفتند. دنزل علاقه زیادی به تحصیل در دانشگاه داشت. از اینرو پس از پایان دوران مدرسه وارد دانشگاه فوردهام شد و سال 1977 در رشته روزنامهنگاری از این دانشگاه لیسانس گرفت. او همچنین در رشته تئاتر درس میخواند و در چندین نمایش روی صحنه آمد. البته اولین تجربههای نمایشی او، بازی در تئاترهای دانشجویی بود كه وی را به سوی دانشكده تئاتر كشانید. او نهتنها در دانشگاه فوردهام بلكه در دانشكده تئاتر با بالاترین نمره فارغالتحصیل شد.
دنزل همزمان با تحصیل برای اینكه خرج خود و خواهرش را درآورد در كتابخانه و رستوران دانشگاه كار میكرد. پس از فارغالتحصیلی به سانفرانسیسكو رفت و از آمریكا یك بورس گرفت و پس از پایان دورهای یك ساله، نقشهای متفاوتی در برنامههای مختلف تلویزیونی به عهده گرفت. سیمای جذاب دنزل واشنگتن سبب شد طرفداران زیادی پیدا كند و از همه مهمتر این كه او توانایی بازی در نقشهای مختلف را داشت. تلویزیون از او در سریالهای گوناگون استفاده میكرد. یكی از بهترین سریالهایی كه در آن دوران دنزل در آن نقشآفرینی كرد و از به یاد ماندنیترین بازیهای او شد، سریالی بود به نام «خیابان جای دیگر» كه از سال 1981 به مدت 6 سال پخش شد و دنزل در آن نقش دكتر چندلر را به عهده داشت. او با استعداد زیادی كه در عرصه بازیگری داشت در میان آمریكاییها به شهرت و محبوبیت رسید. دنزل با چنین تجربه زیادی، نقشآفرینی در سینما را آغاز و با همان نخستین فیلمش توجه همه را به خود معطوف كرد.
واشنگتن در اولین بازی حرفهایش، با ایفای نقش در یک تلهفیلم به نام «ویلما» درخشید و اولین هنرنمایی حرفهایش را هم در سال 1981 با فیلم کاغذکاربن در معرض دید عموم قرار داد. سال 1987 بعد از اجرای چندین فیلم و سریال تلویزیونی، درخششی دوچندان در فیلم «آزادی را فریاد کن» به کارگردانی ریچارد آتن بارو داشت. او در نقش استیو بیکو به عنوان یک مرد سیاستمدار اهل آفریقای جنوبی ظاهر شد که مخالف سیاست نفاق و جدایی بین سیاهپوستان و سفیدپوستان جنوب آفریقا بود؛ نقشی که با آن توانست نامزدی بهترین بازیگر مکمل در جوایز اسکار را کسب كند. او در سال 1989 جایزه اسکار بهترین بازیگر را برای فیلم «افتخار» در نقش بردهای خوددار و جسور به دست آورد. همچنین در همان سال اجرایی شکوهمند در فیلم «بهخاطرملکه و میهن» در نقش رابن جیمز، فردی با ذهنی درگیر را که از افکار واهی فاصله گرفته است به نمایش گذاشت. او یک سرباز بریتانیایی متولد جزیره کارائیب بود که بهرغم حرفه نظامی برجستهاش در خارج از کشور، به زندگی معمولی و عادیاش برمیگردد که به محض بازگشتش به این زندگی مدنی تعدی میکند.
دنزل چندی بعد در فیلم «میسیسیپی ماسلا» به کارگردانی اسپایک لی در نقش شخصیتی به نام دمتریس ویلیامز یكی از بازیهای مهمش را ایفا كرد. اما یکی از نقشهای برجسته و بحثبرانگیزش را در فیلم «مالکوم ایکس» محصول 1992 به کارگردانی اسپایک لی به عهده گرفت. اجرای او به عنوان یک رهبر وطنپرست سیاهپوست، برایش نامزدی اسکار را به ارمغان آورد و راجر ابرت و مارتین اسکورسیزی این فیلم را یکی از 10 فیلم برتر دهه 90 نامیدند. فیلم مالکوم ایکس، مسیر زندگی واشنگتن را دگرگون و تقریبا یکشبه او را به یکی از والاترین بازیگران هالیوودی تبدیل کرد. او نقشهایی را که شبیه نقش قبلیاش بودند، مثل پیشنهاد بازی در نقش مارتینلوتر کینگ را رد کرد، زیرا مایل نبود به بازیگری از گونهای خاص تبدیل شود. سال 1993 با پذیرفتن خطری دیگر در این حرفه نقش جو میلر را در فیلم «فیلادلفیا» در کنار تام هنکس به عهده گرفت.
اوایل و اواسط دهه 90، واشنگتن به یک مرد برجسته و نامدار هالیوودی تبدیل شد. موفقیتهایی در چندین فیلم مانند «پرونده پلیکان» کسب كرد. او همچنین در یک فیلم کمدی با عنوان «هیاهوی بسیار برای هیچ» و در یک داستان نمایشی «رمانتیک همسر کشیش» ایفای نقش کرد. واشنگتن در فیلم «هاریکان» محصول 1999 درخششی خیرهکننده داشت. فیلم درباره مشتزنی به نام رابین کارتر ملقب به هاریکان است که در آن موضوع 3 قتل بعد از 20 سال ماندن پشت میلههای زندان برملا میشود. نقدهایی متفاوت بر این باور بودند که مباحث و مشاجرههای گوناگون بر صحت فیلم ممکن است نامزدی جایزه اسکار را برای واشنگتن به ارمغان بیاورد. او جایزه گلدن گلوب سال 2000 و جایزه خرس نقرهای برلین را در جشنواره بینالمللی فیلم برلین به خاطر نقشش در این فیلم از آن خود كرد. واشنگتن سال 2000 در فیلم «تایتانها را بهخاطر داشته باش» که بسیار مورد توجه مردم قرار گرفت، حضور داشت و بالغ بر 100 میلیون دلار در آمریکا فروش کرد. او همچنین در فیلم بعدیاش که فیلمی پلیسی ـ حادثهای بود به نام «روز تمرین» محصول سال 2001 توانست برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر شود. وی در این فیلم نقش کارآگاه آلونزو هریس را بازی میکند که کارآگاهی چموش و سرکش با تاکتیکهای قانونی مشکوک و قابل بحث است. این نقش برای وی یک تغییر حال و هوا محسوب میشود، زیرا تا به حال همه واشنگتن را به عنوان قهرمان در بسیاری از کارهایش شناخته بودند. او دومین فرد آفریقایی ـ آمریکایی بود که توانست به خاطر حضورش در این فیلم، برنده جایزه آکادمی در گروه بهترین بازیگرها شود و اولین نفر پیش از او سیدنی پواتیه بود که اتفاقا همان شب قبل از واشنگتن جایزه افتخاری آکادمی را دریافت کرد.
واشنگتن با 5 نوبت، بالاترین میزان نامزدی جایزه اسکار را از میان بازیگران آفریقاییتبار به خود اختصاص داده است. پس از موفقیت و فروش بالای «جان کیو»، وی اولین فیلمش را به نام «آنتوان فیشر» كارگردانی كرد که در قسمتهایی از آن هم بازی دارد. بین سالهای 2003 تا 2004 در یک سری فیلم تریلر همچون «خارج از ساعات کاری»، «مردی روی آتش» و «کاندیدای منچوری» حضور یافت که فروش این فیلمها قابل توجه بود.
در سال 2006 در فیلم «مرد نفوذی» به کارگردانی اسپایک لی در کنار ستارگانی همچون جودی فاستر و کلایو اوون قرار گرفت.
او سال 2007 همراه راسل کرو در «گنگستر آمریکایی» بازی کرد. مدتی بعد او درام نمایشی «سخنوران بزرگ» را کارگردانی کرد که خودش هم در کنار فارست ویتاکر در این اثر حضور داشت. واشنگتن در فیلم «تسخیر پالهم یك و 2 و3» به عنوان سرنگهبان ترن زیرزمینی شهر نیویورک حضور یافته که بازسازی مجدد فیلمی تحت همین عنوان از دهه 70 به نام تسخیر پلهام یك و 2 و 3 است که در مقابل جان تراولتا قرار گرفت. این فیلم سال 2009 به کارگردانی تونی اسکات به نمایش درآمد.
واشنگتن از بازیگرانی است كه به مقوله خانواده و مذهب زیاد اهمیت میدهد. او در اینباره در گفتوگویی بیان كرده است: «بازی در سینما به معنای زندگی كردن نیست، 4 فرزند من همه زندگیام را به خود اختصاص دادهاند. آنها همیشه در اولویت بودهاند. به راستی اگر من یك خانواده نداشتم، تعطیلات آخر هفته را چگونه سپری میكردم؟ همواره آموزههای دینیام به من آموخته كه نمیتوان با پول، خوشبختی را خرید و به قول یك كشیش كه چندی پیش به سخنانش گوش میكردم، آیا تاكنون دیدهاید یك مرده در حالی كه یك كامیون پر از پول و اسباب و اثاثیه دنبالش باشد به سمت گورستان ببرند؟ مال و منال دنیا چیزی نیست كه شما بتوانید آن را با خودتان به آن دنیا ببرید. واقعا چه چیزی یا چه كسی میتواند در این راه شما را یاری كند؟ من هر روز انجیل و تورات میخوانم و حقیقتا از آنها درس میگیرم....»/ي2
شخصیته