سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

در اين هياهوي بي‌غبار، آهسته قدم برداريم

اين کاش به زماني برمي‌گشتيم که بزرگترين غم زندگيمان شکسته شدن نوک مدادمان بود.

به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران، در کوچه باغ‌هاي خاطره نه من بود، نه تو، ما بود.
پيچ‌هاي تند و تنگ نه شيطان بود نه دنيا خدا بود.
در تنگنا و فشار، نه غم بود نه تنهايي دل بود دلي همراه همسو با تمام نداشته‌ها دلي که اجازه‌ي شکست به دست و پا و عقل را نمي‌داد.
اما اکنون...
زمان گل نيست که بشکفي، زمان پرنده نيست که بپري زمانه دل بزرگ آدمي را در جسم کوچک جهان قاب کرده است دنيا با سرپوش اجل مردم را درون شيشه‌اي کهنه و آلوده‌ي خود جاي داده و بچه‌ي بازيگوشي تربيت کرده که رنگ و بوي زندگي را تغيير داده است.
به گفته‌ي جعفر باي جامعه‌شناس، دگرگوني سبک زندگي مردم از شيوه‌هاي سنتي به مدل نوين صنعتي، توسعه‌ي شهرنشيني، پيشرفت تکنولوژي و ارتباطات، رسانه را به افسون گري بدل ساخته که همه انسان‌ها را با خود به هر جا که بخواهد ببرد.
وي ضمن اينکه جادوگر قرن را يکي از شاخص هاي توسعه يافتگي جوامع قلمداد کرد گفت: طبيعتاً گرايش مردم به اين سبک از زندگي با محاسن ظاهري تنها براي دفاع از خويش و ارضاي حسن ترقي خواهانه بوده هرچند با مشکلات و گرفتاري‌هاي بسياري همراه بوده است حقيقتاً تنها سوغاتي زندگي صنعتي، چيزي جز خستگي قرن 21 نيست.
هرچند حقيقت و آرامش در دنيا دست نيافتني است اما شايسته نيست زندگي، اين گوهر هستي را به يک مرگ تدريجي تبديل کنيم.
باي با تأکيد بر اين موضوع که اساس زندگي صنعتي را فردمداري تشکيل مي‌دهد، افزود: آدمي در اين شيوه از زندگي با حذف تمام تعاملات پيراموني، دچار نوعي تنهايي سرگشتگي و نگراني از آينده شده است.
وي ادامه داد: افسردگي، انواع بيماري‌ةاي روحي و رواني و گرفتاري‌هاي جديد اين عصر محصول زندگي افراد در غربت و تنهايي و البته فقدان زندگي اجتماعي، عدم اعتماد به ديگران و توجه‌ي صرف به منافع شخصي و فردي به دور از هرگونه گرايش اجتماعي است.
باي با اشاره به اينکه سبک زندگي صنعتي با فطرت انسان‌ها همخواني ندارد گفت: در کشورهاي در حال توسعه به دليل فقدان زيرساخت‌هاي صنعتي و تعارض بين کليت جامعه با ويژگي‌هاي جامعه‌ي صنعتي باعث شده است مردم تنها با ظاهرسازي اداي يک زندگي نوين را درآورده و با مشکلات پيچيده‌تري مواجه گردند.
گفتني است، به راستي چرا آخرين ثانيه‌هاي دنيا از چهارچوب نگاهمان رد نمي‌شود؟
چرا به آغاز رسيده‌ايم که تمام قشنگي‌ها، همدلي‌ها و با هم بودن‌ها را تنها بايد از زبان بزرگترها شنيد.
چرا آن قدر محدود کوچک شده‌ايم که تنها لذت زندگي خود را در خريد و گشت و گذارهاي خصوصي جست و جو کنيم و اما چرا از عاطفه، تهي و از خود پر شده‌ايم؟
به راستي گفتن اين اي کاش‌ها نشان از حسرت دارد./جم
برچسب ها: خستگی ، گرفتار ، چیزی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.