باشگاه خبرنگاران- برگزیده شدن آرگو در اسکار باعث شد خیلی از منتقدین و کارشناسان سیاسی درباره سینما نظر بدهند و خیلی از کارشناسان و منتقدین سینما هم درباره سیاست بحث کنند. به نظر می رسد همه جور حرفی به بهانه آرگو زده شده اما شما با خواندن این نگارش قرار است قضیه را حداقل لحظه ای از یک زاویه دیگر ببینید. جوایز جشنواره های رنگ به رنگ فرنگ به معنای علمی آن سیاسی نیست. بلکه سیاست را هم باید تابعی از یک نوع حس نژادپرستی مذهبی دانست و میتوان به عنوان مثالی برای اثبات این مدعا به فیلم های هنری ایرانی در زمان پهلوی اشاره کرد که با سیاه نمائی از وضع داخلی در خارج از کشور قرب و مکانی پیدا میکردند.
نکته قضیه این جاست که رژیم پهلوی از نظر سیاسی به غرب نزدیک بود اما باز هم آن ها میخواستند چهره حقیری از ایران نشان دهند و همین مطلب نژادپرستی مذهبی باختری ها را به وضوح روشن میکند.
سیاست به معنای علمی و آکادمیک آن یعنی چپ و راست اما آن نژادپرستی مذهبی که چپ و راست گرائی در غرب را تابع خودش قرار داده و دو جهت دیگر را میشناسد. یعنی بالا و پائین یا به اصطلاح خود تئوریسین های آنان (شمال و جنوب) که شمال شامل کشورهای بلوک غرب می شود و جنوب یعنی جبهه مقابل آن.
کنت دومارانش که سابقا رئیس سازمان جاسوسی فرانسه و مشاور هنری کسینجر و بعضی روسای جمهور آمریکا نظیر کارتر و ریگان بوده در کتابی با عنوان (جنگ جهانی چهارم) شروع چنین نبردی را بین شمال و جنوب پنچ رژیم ایران در 1979 می داند.
منظور او از جنگ جهانی چهارم نبردی است که پس از آتش های جهانگیر اول و دوم و جنگ سرد (آمریکا و شوروی) آغاز مي شود. از فحوای کلام او کاملا روشن می شود که اروپائیان و آمریکایی ها دوست ندارند نژادی غیر از سفید را در شان و مقام رقیب خود ببینند. البته بدون احتیاج به مطالعه کتاب دومارانش هم میشد این را از قرائن مختلفی در رفتار غربيان فهمید.
او در کتابش رسما به نژادهای روس اشاره می کند که به غربی ها نزدیک تر است و بنابراین آن ها در شان نبرد با شمال بوده اند و در ادامه به ایران اشاره میکند یعنی رقیب جدید مغرب زمین که نژاد مردمش تماماً از اعراب جداست.
اما چرا سال های سال پس از انتشار کتاب او همچنان ایرانی ها در فیلم های آنان شبیه عرب ها نمایش داده میشدند؟
از مطالب همان کتاب دومارانش معلوم می شود که غرب منتظر است ببیند ایران در مبارزه با او برای یارگیری سمت اعراب می رود یا اینکه جبهه مستقلی تشکیل خواهد داد. سال ها از انتشار آن کتاب گذشته و غربی ها حالا تازه مطمئن شده اند که با یک رقیب (آریایی شیعه) طرف هستند دومارانش از صفحه چهل و دو به بعد بارها مقابل اصطلاح جنگ جهانی چهارم داخل پرانتز عبارت (جنگ صلیبی) را می آورد همان که هنگام حمله به خاورمیانه در صفحه دویست و پنجاه پس از تحقیر چهار صفحه ای اعراب، ایران از ابرقدرت واقعی جنوب خطاب می کند که سری سوا از نژادهای سامی و آفریقائی دارد.
سال ها از انتشار اثر این جاسوس کهنه کار و همچنین کتاب های امثال آن از نویسنده های دیگر گذشته و بالاخره غرب تشخیص خودش را دارد. تصمیم خودش را گرفت و به این اعتراف کرد که ما عرب و آفریقائی نیستیم و حالا که قرار است سری دوم فیلم سیصد ساخته شود.
مطمئن باشید مثل سری اول آن ما را سیاه پوست یا شبیه اعراب نشان نخواهند داد مناظره میت رامنی و اوباما را در انتخابات ریاست جمهوری به یاد بیاورید که بحث اصلی بر سر ایران بود و فیلم "آرگو" را هم یک نمود سینمائی از جدی گرفتن رقیب جدید بدانید.
هنگام دیدن "آرگو" اگر صدا را میبستیم و به دیالوگ های انگلیسی و فارسی گوش نمی دادیم چهره های ایرانی و آمریکایی آن قدر به هم شبیه بود که اشتباه گرفته می شد و غیر از این مورد ساده اما مهم مطلب اصلی تر چهره قدرتمندی است که آن ها خواسته یا ناخواسته از مردم ایران نشان می دهند.
در زمان پرزیدنت کارتر شوروی که ابر قدرت مقابل بلوک غرب بود یک سایت موشکی در کوبا (چند مایلی آمریکا) نصب و راه اندازی کرد اما با یک تلفن تهدید آمیز از جیمی کارتر روس ها هزاران کیلومتر تا داخل خاک خود عقب نشینی کردند.
حالا آمریکایی ها به جای آن که آن فراز از عمر زمامداری کارتر را تبدیل به فیلم کنند. سراغ یک موفقیت دیگر در کارنامه او رفتند یعنی موفقیت در فرار زبونانه و خفت بار شش آمریکایی از ایران طوری که انگار این مورد از عقب راندن روس ها پر افتخارتر است.
این قضیه من را یاد مسابقه ای بین تیم های فوتبال امید ایران و پاکستان انداخت کشور پاکستان فوتبال ضعیفی دارد و نوجوان های این کشور که چهار هیچ عقب بودند برای نخوردن گل بیشتر و در رفتن از تیررس توپخانه ایرانی به بهانه مصدومیت و.. وقت تلف می کردند تا آن جا که داور به دروازه بانشان بابت اتلاف وقت اخطار زرد داد و میدانیم که معمولا تیم برنده وقت کشی میکند مگر اینکه تیم بازنده خیلی ضعیف باشد فرار هم مایه افتخار نیست مگر جائی که رقیب جدا قدرتمند است./ي2
يادداشت از ميلاد جليل زاده.