سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

درآمد به قیمت جان

ترافیک اعصاب‌خردکن و زندگی پر از اضطراب و شتاب تهران، احتمالا خیلی از شما را گاهی به نشستن بر ترک موتورهای کرایه‌ای این شهر وسوسه کرده و خیلی‌ها هم احتمالا تسلیم این وسوسه شده‌، خطرات جانی و تنفس دود و احتمالا سرما را به جان خریده‌اید تا کمی زودتر به کارتان برسید یا از برنامه‌ریزی‌های روزانه‌تان عقب نمانید.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ؛ تا به حال به کسانی که موتورسواری را به مثابه یک شغل انتخاب کرده‌اند یا به اجبار به آن تن داده‌اند‌ ‌ فکر کرده اید؟ به این‌که سرگذشت‌شان چه بوده، چرا به اینجا رسیده‌اند و در حال حاضر چقدر درآمد و هزینه دارند.

در گزارش پیش رو سراغ چند نفر از این مسافرکشان موتورسوار رفتیم تا از دخل و خرج‌شان سر در آوریم که ببینیم آیا این همه پشت موتور نشستن و اصرار به مسافرگیری در تقاطع‌های شهر و این همه خطر جانی و مالی در کمین، ارزشش را دارد. گزارش را بخوانید.

اولین کسی را که کنار اتوبان همت می‌بینیم کسی است که خیره به دنبال نگاهی نگران که حسابی هم دیرش شده می‌گوید: موتور! در تابستان و زمستان سوز سرما و هرم گرما باعث شده صورت‌هایشان حسابی تغییر رنگ بدهد. می‌گوید از هفت صبح تا 9 شب همین جا کنار اتوبان همت وقت می‌گذراند. آدم‌ها را روان‌شناسی می‌کند و دنبال کسی می‌گردد که راحت‌تر پول بدهد و اگر سر و وضعش درست نباشد مسیرهای دور آنها را رد می‌کند.

نامش را نمی‌گوید، اما از سر و وضعش پیداست شرایط مالی خیلی بدی ندارد: «نزدیک به 9 سال است سر همت می‌ایستم و اگر کاسبی مردم خوب باشد،‌ ما هم خوب کار می‌کنیم. جمعه‌ها خودمان را تعطیل کرده‌ایم و به خانواده می‌رسیم، اما در کل شکر خدا راضی هستیم.»

روزانه در آمدی بین 30 تا 90 هزار تومان دارد: «قبل از این‌که وضع اقتصادی به اینجا برسد، 90 هزار تومان هم درمی آوردیم، اما این روزها به طور متوسط 50 هزار تومان در می‌آوریم.» خب طبیعی است این شغل سختی‌هایی هم دارد. یکی از آنها استنشاق دود و زیر برف و باران ماندن است. تصادفات خطرناک با موتور را که فاکتور بگیریم، باز هم بهانه‌ای است که بتوان شغل آنها را جزو مشاغل سخت به حساب آورد.

حداقل درآمدی که او دارد سه چهار هزار تومان است که تا 20 هزار تومان هم می‌رسد. آقای بی‌نام موتور مشکی‌رنگی با مدل پالس 220 داشت که می‌گفت از پس‌اندازهایش آن را خریده،‌ هر چند از هزینه‌هایش می‌نالید، اما با صدای اگزوزش عشق می‌کرد: «موتورم پالس 220 است. هزینه‌های بالایی دارد مثلا روغنی که من برای این عزیز جان می‌ریزم لیتری چهارده پانزده هزار تومان است، اما روغن موتورهای معمولی بین چهار پنج هزار تومان است. من با موتورم زندگی می‌کنم.

13 - 12 ساعت از شبانه‌روز را با او می‌گذرانم و برایم در آمد دارد. کوچک‌تر که بودم عاشق موتور بودم، اما فکر نمی‌کردم یک روز موتور کرایه‌ای شوم! در این بین تلفن‌اش زنگ می‌خورد،‌ معذرت‌خواهی می‌کند و می‌گوید یکی از مسافرانش بود که او را برای ساعت پنج بعدازظهر رزرو کرده است. ساعت سه بعدازظهر است. اتوبان همت نفس می‌کشد و بختک ترافیک هنوز روی آن نیفتاده است.

بیشترین ساعاتی که این موتورسواران مسافر دارند،‌ ساعات اداری است. ده روز آخر اسفند هم که پردرآمدترین روزهایشان است که آنها دارند.

وقتی از او می‌پرسیم آیا برای مسافرانش هم کلاه‌ایمنی دارد،‌ می‌گوید: «حمل و نقل کلاه برای ما سخت است، اما اگر کسی کلاه بخواهد کلاه خودمان را به آنها می‌دهیم. دیگر آب از سر ما گذشته است. تا به حال دو سه بار خیلی بد تصادف کرده‌ام، اما هر بار خیلی زود از بستر بلند شده‌ام.

یک‌بار فقط پایم شکست که مدت کمی هم طول کشید و زود خوب شدم. سر همین ماجراها خودم را بیمه خویش‌فرما کرده‌ام. این کار سختی‌های زیادی دارد، اما درآمدش بد نیست. اگر با اراده قوی کار کنم و بعد از پیاده‌کردن مسافر برگردم سر جایم تا ماهی یک میلیون و 200 هزار تومان هم کار می‌کنم. حداقل درآمدم در ماه‌هایی که شرایط خوب نیست 800 هزار تومان است.»

قلی‌زاده، موتورسواری است که ابتدای خیابان میرداماد می‌ایستد. او که پدر، ‌مادر و همسرش را از دست داده است چند ماه پیش به علت یک تصادف حین کار، دیسک کمرش عود کرد و در حال حاضر نمی‌تواند خوب کار کند. او هم از ساعت هفت صبح می‌آید تا 9 شب، اما سرویس‌های کمتری می‌رود. بیشتر به این دلیل می‌آید تا وقت بگذراند و با دوستانش خوش و بشی کند. در آمد او هم بین 80 50 هزار تومان است.

در تصادف آخر موتورش را از دست داده و حالا با موتور یکی از دوستانش مشغول کار است:‌ «یکی از سختی‌های این شغل این است که اگر وسیله کار از بین برود نمی‌توانی دوباره موتور بخری و نمی‌توانی کار کنی.

تمام بچه‌های اینجا خرج خانواده در می‌آورند و درآمدشان به خریدن موتور بعد از تصادف نمی‌رسد مگر این‌که ضارب مقصر باشد. آن وقت چون خسارت را طرف مقابل یا بیمه می‌دهد می‌توان به کار ادامه داد.

حداقل درآمد من به دلیل کمر دردم 600 هزار تومان است. هزینه‌ای هم که موتورهای ما دارد بنزین است دیگر! به ما سهمیه کمتری می‌دهند و وقتی بخواهیم مسیر دور برویم حداقل یکی دو لیتر بنزین می‌سوزد که این در ماه مبلغ قابل توجهی می‌شود. اگر مسافر بعد از پیاده‌شدن موتور را نگه دارد ساعتی هشت تا ده هزار تومان هزینه علافی‌اش است و اگر بخواهد با ما برگردد 30 درصد هزینه رفت را می‌گیریم.»

وقتی چهره آفتاب سوخته آقای قلی‌زاده را نگاه می‌کنیم تمام روزهای سرد و گرم کاری اش را می‌توانی درک‌کنی. چهره‌ای تکیده که اصلا شبیه آدم‌های چهل و پنج ساله نیست. چهره‌ای که پر از مهربانی است و صادقانه از سختی‌های زندگی‌اش می‌گوید.

نظارتی روی موتورسواران کرایه‌ای نیست و قیمت‌ها را خودشان مشخص می‌کنند. سر میرداماد چهار موتورسوار می‌ایستند. آنها قیمت‌های خودشان را دارند.

در واقع استاندارد قیمت خطی‌ها را تعیین می‌کنند. اگر کسی هم پول کافی نداشته باشد ممکن است به او تخفیف بدهند یا بگویند بعد برایشان بیاورد. آقای قلی‌زاده و دوستانش که حالا کم‌کم دورش جمع شده‌اند و سر به سرمان می‌گذارند،‌ می‌گویند: «عکس یادگاری از ما نمی‌اندازید؟»
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.