به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از گاردين، "اسكار گوارديلو ريورا" با اشاره به گستره عظيم انديشه چاوز مي افزايد "مفهوم عميق انقلاب بوليواري كه از سوي "هوگو چاوز" رئيس جمهوري پيشين ونزوئلا مطرح شده بود يك انديشه بزرگ براي تمامي كشورهاي آمريكاي لاتين بوده است."
نويسنده مقاله با اشاره به شخصيت بزرگ چاوز مي نويسد "او مي نوشت، مي خواند و بسياري از اوقات سخنراني مي كرد. وي در هر هفته در حدود 40 ساعت كار مي كرد. او هرگز جلسات منظم كابينه خود را لغو نمي كرد و همواره در نشست هاي هفتگي شركت مي كرد. وي همچنتين برنامه اي راديويي و تلويزيوني داشت كه در آن با مردم ونزوئلا سخن مي گفت. اين برنامه "الو، رئيس جمهور" نام داشت كه در آن بدون محدوديت زماني به مشكلات مردم ونزوئلا مي پرداخت. در آن برنامه بصورت آزادانه از برنامه بهداشتي و درماني تا وضعيت زاغه نشينان و محرومان ونزوئلايي سخن به ميان مي آمد. وي در اين برنامه مفهوم "خود انتقادي" را مطرح كرده بود و در آن سعي مي كرد تا با طرح معضلات جامعه ونزوئلا در صدد رفع آنان برآيد."
وي در ادامه به تشكيل اتحاديه "آلبا" به ابتكار شخص "چاوز" و با همكاري كشورهاي آمريكاي لاتين اشاره مي كند و مي نويسد "نيكاراگوئه يكي از متحدان كشور ونزوئلا بود و در دوران چاوز در تشكيل اتحاديه آلبا با آن كشور همكاري نمود. اين اتحاديه با هدف مقابله با برنامه هاي سرمايه داري نئوليبرال تشكيل شد و كوبا، اكوادور و بوليوي نيز از اعضاي آن بودند. در اين اتحاديه همچنين كشورهاي حوزه كارائيب و مكزيك نيز حضور داشتند. كشور ويتنام نيز بعنوان كشور ناظر در آن اتحاديه حضور داشت. چاوز با طرح ايده انقلاب بوليواري انديشه خود را در سرتاسر آمريكاي لاتين گستراند. هدف چاوز غلبه بر سلطه جهاني آمريكا و حل معضلات بين المللي بود."
نويسنده در ادامه به علاقه ساير كشورهاي آمريكاي لاتين به چاوز مي پردازد و مي افزايد "در اين ميان برزيل، اوروگوئه و آرژانتين نيز چاوز را بعنوان متحد خود قلمداد مي كردند و از ورود كشور ونزوئلا به اتحاديه "مركوسور" حمايت مي كردند. برنامه اجتماعي چاوز تامين آموزش و بهداشت براي مردم ونزوئلا بود. وي مدل جديدي و جايگزيني از خدمات اجتماعي را در ونزوئلا ارائه داد."
نويسنده با اشاره به دستاوردهاي انقلاب بوليواري هوگو چاوز مي نويسد "واقعيات برآمده از آمار و ارقام نشان مي دهند كه چاوز تحولي اساسي در ونزوئلا ايجاد نمود. ميزان فقر خانوارهاي ونزوئلايي از ميزان 55 درصد در سال 1995 به 26.4 درصد در سال 2009 ميلادي كاهش يافت. در دوران چاوز ميزان بيكاري از 15 درصد در ماه جون سال 2009 ميلادي به 7.8 درصد كاهش يافت. در مقايسه با آمار بيكاري در اروپا ونزوئلا پيشرفت بزرگي در عرصه مبارزه با بيكاري داشته است."
نويسنده مقاله در ادامه اشاره مي كند كه چاوز مدل جديدي از "مردم سالاري" مستقيم را ارائه داد و در اين باره مي افزايد "شواهد نشان مي دهند كه چاوز بطور مستقيم با مردم ونزوئلا سخن مي گفت و با آنان مستقيما در ارتباط بود. چاوز و مردم ونزوئلا با يكديگر پيمان بسته بودند. وي وعده داده بود كه به آرمانهاي "سيمون بوليوار" رهبر آزاديبخش آمريكاي لاتين پايبند خواهد ماند. وي نيز همچون سيمون بوليوار زنجيرهاي وابستگي آمريكاي لاتين به كشورهاي خارجي را در هم شكست. در دوران زندگي اش او در راه استقلال ونزوئلا مبارزه كرد. او كاري كرد كه ونزوئلا و آمريكاي لاتين ديگر حياط خلوت آمريكا نيست. هواداران او در سال 2002 ميلادي به مقابله با كودتاچياني برخاستند كه قصد سرنگوني دولت چاوز را داشتند."
نويسنده در ادامه با اذعان به علاقه مردم ونزوئلا به چاوز مي افزايد "پروژه چاوز ناتمام باقي مانده است اما مبارزه براي تحقق آن ادامه خواهد داشت و ملت هاي آمريكاي لاتين در اين راستا خواهند كوشيد. در ونزوئلا آنان عليه كودتاچيان قيام كردند و اظهار داشتند كه مي خواهند چاوز بر سر قدرت باقي بماند و به خدمت ادامه دهد. رسانه ها اغلب به روابط دوستانه چاوز و "فيدل كاسترو" رهبر انقلاب كوبا اشاره كرده اند اما بايستي گفت كه چاوز تجربه سياسي خود را مديون "سالوادور آلنده" رئيس جمهور پيشين كشور شيلي نيز مي باشد. سياستمداري معتقد به مردم سالاري و سوسياليسم كه الگوي چاوز بود. با اين حال چاوز درس بزرگي از سرنوشت تلخ آلنده گرفته بود. وي متوجه شد كه نبايستي اجازه داد تا راستگرايان حامي دولت آمريكا در كشورهاي آمريكاي لاتين همچون سال 1973 كه در شيلي كودتا كردند بتوانند كودتايي را عليه حكومت هاي مردمي و مستقل سازماندهي نمايند. مردم و ارتش ونوزئلا حامي ايده انقلاب بوليواري مدنظر چاوز هستند و اين ايده از سوي كشورهاي همسايه ونزوئلا از جمله برزيل نيز پذيرفته شده است."