سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

مهرانه مهین ترابی از علت کم‌ کاری‌اش می‌گوید

من دو سال كار نكردم و بسيار ناراحت بودم كه كارمان به جايي رسيده كه مردم آثار مزخرف فارسي وان را به سريال‌هاي داخلي ترجيح مي‌دهند، من به عنوان بازيگر با شنيدن اين مسائل انگيزه‌ام را از دست مي‌دهم .

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران:

بازيگر مجموعه‌هاي همسران، صاحبدلان، خانه سبز، همه بچه‌هاي من و... را آخرين بار با سريال «در مسير زاينده رود» ديديم. او دو سال كار نكرد و به فيلمنامه‌هاي پيشنهادي نه گفت تا مجبور نباشد بابت كاري كه به لحاظ فكري و روحي به آن نزديك نبوده جوابگو باشد.

او پس از دو سال دوري از تلويزيون دوباره با حسن فتحي و اين بار با سريال «زمانه» بازگشت و در گفتگو باباني فيلم از جزئیات حضور در این سریال و فعالیتهای سینمایی خود می گوید.

خانم مهين‌ترابي بلافاصله پس از سريال «زمانه» مشغول به كار شديد؟

- من سر يك كار مستند هستم كه آن را كانون وكلاي ايران براي روز استقلالشان مي‌سازند.

قرارداد جدي‌تري پس از «زمانه» نبستيد؟

- نخير...

پس از سريال «زاينده رود» براي دومين بار جلوي دوربين حسن فتحي رفتيد؟ (فكر مي‌كنم بين اين دو سريال هم كاري نكرديد)

- من پس از سريال «در مسير زاينده رود» كاري نكردم، در واقع فيلمنامه‌هاي پيشنهادي را نمي‌پسنديم كارها را دوست نداشتم، اما طرح اوليه اين سريال كه به دست من هم رسيد خيلي خوب و متفاوت آمد...

همان طرحي كه هيچ وقت ساخته نشد؟

- بله آن طرح با چيزي كه شما ديديد كاملاً متفاوت بود، يك جور نوآوري در كار بود كه البته عملي نشد! من آن چيزي كه روي آن توافق كرده بودم خيلي دوست داشتم اما پس از بازنويسي نقش اين عمه تازه پيدا شد به مراتب كم‌رنگ شد اگر چه به نظرم حضور مؤثري در روند قصه داشت.

گويا قصه ابتدايي طوري طراحي شده بود كه تماشاگر مدام از گذشته و حال اين شخصيت‌ها مي‌ديد و مي‌شنيد و قطعاً در اين شرايط كاراكتر عمه را بيشتر مي‌ديديم؟

- بله، طرح قصه قبلي طوري بود كه مدام به گذشته مي‌رفتيم و برمي‌گشتيم در واقع قصه از منظر شخصيت‌هاي مختلف روايت مي‌شد، قصه يك پيچيدگي‌هاي خاص داشت، به طور مثال يك حادثه هم از منظر عمه تعريف مي‌شد و هم از منظر به فرض بهزاد، گاهي بخشي از قصه‌اي كه از زبان عمه تعريف مي‌شد و بخشي ديگر از زبان شخصيتي ديگر و اين نوع روايت شكل و شمايل جديدي به كار مي‌بخشيد.

در حقيقت يك پيچيدگي‌ خاص داشت كه در عمل اتفاق نيفتاد و اصلاً گروه نويسنده مجبور شدند كل قصه را مجدداً بازنويسي كنند، خدا را شكر مردم سريال را با همين ساختار و سبك خيلي دوست داشتند چون با اقبال مفصلي شنيده‌ام كه كار روبه‌رو شده است.

فكر مي‌كنم با آن نوع ساختار سريال به پخش تقريباً همزمان نمي‌رسيد؟

- قرار ابتدايي ما هفت ماه كار بود كه حدود يازده ماه شايد هم يك مقدار بيشتر طول كشيد به خاطر هزار تا مسئله، از جمله فيلمنامه و...

به نظرم شخصيت عمه قابليت پرداخت بيشتري در دل اين سريال داشت...

- دقيقاً، ما از ابتدا قرار بود به شكلي كاملاً مبسوط به قصه بچه‌هاي خيابان، كودكان كار و... بپردازيم. اين زن، معلم يكي از مدارسي بود كه اين بچه‌ها در آن تحصيل مي‌كنند، پس فرصت خوبي بود كه به مشكلات و معضلات مبتلا به آنها نيز بپردازيم، خودم هم خيلي دوست داشتم اين اتفاق رخ بدهد، چون اين مسئله كمتر در جاي ديگر مطرح شده و يكي از وجوه اين شخصيت پرداختن به همين مسئله بود، دوست داشتم مخاطب با مشكلات و شرايط زندگي اين بچه‌ها آشنا بشود.

قصه جهل و فقر فرهنگي مي‌تواند چه بلاهايي سر انسان بياورد و چطور مسير زندگي هر آدمي را تغيير بدهد و به ناكجاآباد بكشاند، اما از آنجايي كه درگيري‌هاي دو شخصيت اصلي قصه ما به شدت مفصل بود نويسنده‌ها نتوانستند به سراغ عمه بروند و با فراغ بال اين قصه را توسعه بدهند.

عمه تقريباً تنها شخصيت عاقل قصه زمانه بود كه حداقل با اطلاعاتي كه داستان به ما مي‌داد نقاط خاكستري زندگي‌اش آنچنان به سياهي نمي‌كشيد 

- موافق هستم! البته من در ديالوگ‌‌هايم يك جاهايي جابه‌جايي مي‌كردم و در برخي لحظات مي‌گفتم كه من از همه اتفاقات رخ داده در زندگي‌ام درس گرفته‌ام، اين زن انساني بود كه بابت خانواده‌اش و شرايط خاص زندگي‌اش بسيار آسيب ديده اما انسان‌ها دو نوع واكنش در قبال اتفاقاتي كه براي‌شان رخ داده، دارند: گاهي اين اتفاقات در آنها باعث ايجاد خشم، عصبانيت و كينه مي‌شود اما گاهي اوقات برخي از اين مسائل به راحتي مي‌گذرند و درس مي‌گيرند، با خود مي‌گويند اين اتفاق رخ داده من كه قرار نيست بابت اين مسئله تمام لحظات عمرم را به ناراحتي بگذرانم، خودم را اذيت كنم يا ديگران را...

معتقد هستيد اين كاراكتر نگرش مثبتي به دنياي اطرافش داشت و...

- بله، به همين دليل است كه علي‌رغم همه بلا‌هايي كه بر سرش آمده مي‌بخشد، عاطفه دارد و دوست دارد همه را...

فكر مي‌كنم جدا از پرداختن به گذشته و رابطه او با حسام برادرش، مي‌شد عمه را در لحظات تنهايي‌اش ديد و تعريف جامع و كامل‌تري از كاراكتر او دست پيدا كرد، به نظرم او به اندازه‌اي كه شناخته شد و در دل اين قصه جا افتاد مورد استفاده قرار نگرفت؟

- اين لحظه‌ها بود ولي خيلي كوتاه و گذرا، البته من هيچ ايرادي به نويسنده‌هاي معصوم اين كار نمي‌گيرم چون واقعاً مي‌دانم تمام مدت امسال را مشغول بازنويسي و دوباره‌نويسي بودن، طبيعي است كه چنين اتفاقي رخ مي‌دهد مگر يك آدم چقدر مي‌تواند به يك قصه احاطه داشته باشد و همه شخصيت‌ها را با دقت و ريزبيني ببيند به نظرم آن اتفاق زماني رخ مي‌دهد كه حداقل يك سال پيش از اينكه سريال راه بيفتد، با اين نويسنده طفلكي معصوم قرارداد ببندند و او با خيال راحت بنشيند و پاي فيلمنامه‌اش بايستد و به همه جوانب قصه، كاراكترها و... فكر كند و هر كس را سر جاي خودش بنشاند.

من خودم به طور مثال رفتم و راجع به اين كودكان كار تحقيقات خوبي داشتم به طور مثال مدرسه‌اي خيريه را پايين شهر پيدا كردم كه روزي ساعت به اين بچه‌ها درس مي‌دهد، در واقع بچه‌ها در آن زمان از كارشان (گل‌فروشي، فال‌فروشي و...) دست برمي‌دارند و سر كلاس مي‌روند و دوباره البته سركارشان برمي‌گردند، معمولاً يا فقر مالي دارند يا اينكه پدر و مادر يكي يا هر دو معتاد هستند و اين بچه‌ها كمك خرج زندگي خانواده‌شان هستند، من رفتم راجع به‌ آنها تحقيق كردم، سؤال كردم، چندتا از بچه‌ها را براي نويسنده‌ها آوردم تا حرف‌هاي آنها در دل قصه ما به گوش مردم برسد.

اما واقعاً قابل استفاده نبود چون قصه به شدت روي دو كاراكتر اصلي‌اش تمركز داشت و امكان نداشت به شكل جدي‌تري ما به بحث كودكان كار در اين قصه بپردازيم، حالا انشاءا... بعدها جبران مي‌شود.

جنس بازي‌تان اينجا به شدت نزديك شده بود به حضور‌تان در سريال «همه بچه‌هاي من» (مرضيه برومند) به نظرم دو كاراكتر نقاط مشترك بسياري داشتند؟

- اينطور نيست، من وجه مشترك اين دو آدم را در مهرباني‌شان مي‌بينم، اينكه يك جورهايي عاقل هستند. در آن سريال هم آن استاد زبان‌شناسي يك زن تنها بود و اينجا هم عمه يك معلم است و البته زني تنهاست. شايد يك پايه مشتركي نيز بين اين دو وجود داشته باشد و آن اين است كه هر دو به ديگران مي‌پردازند و اصلاً‌ خودشان را مدنظر ندارند. البته در واقعيت امر من در بازي اين دو شخصيت را با تعاريفي متفاوت اجرا كردم.

از سبك هدايت و كارگرداني حسن فتحي صحبت كنيد از شواهد و قرائن امر برمي‌آيد كه او با حساسيت خاصي به مقوله بازيگري در آثارش توجه دارد؟

- بله همين طور است. به نظرم آقاي فتحي كارش را خيلي خوب بلد است، نگاه و دقت خاصي در كارش دارد به راحتي از سر سكانس‌ها و به قول شما بازي‌ها نمي‌گذرد. به هيچ وجه سرسري كار نمي‌كند، با فكر سر ضبط هر پلان مي‌رود، يك نگاه همه جانبه به كليت كارش دارد به همين دليل شما در كار ايشان يك انسجام خاص مي‌بينيد. در مورد بازي‌ها سخت‌گيري ايشان بسيار زياد است و اين به نفع بازيگران جوان است و در واقع يك كلاس آموزشي عالي براي آنهاست.

بازخورد سريال «زمانه» طوري بود كه شما پس از دو سال كار نكردن از انتخابتان پشيمان نشده باشيد؟

- واقعاً من دو سال كار نكردم و بسيار نارحت بودم كه كارمان به جايي رسيده كه مردم آثار مزخرف فارسي وان را به سريال‌هاي داخلي ترجيح مي‌دهند، من به عنوان بازيگر با شنيدن اين مسائل انگيزه‌ام را از دست مي‌دهم . خوشبختانه اين اتفاق در مورد سريال «زمانه» رخ نداد كار ديده شد و اين براي بچه‌هايي كه يازده ماه زحمت كشيدند دلگرمي محسوب مي‌شود.

و كماكان وسواس خودتان را براي انتخاب پيشنهادهاي بعدي خواهيد داشت؟

- بله حتماً، قبل از پايان تصويربرداري سريال «زمانه» يكي، دو كار پيشنهاد شد، حتي خواندم و دوست نداشتم و رد كردم. شما شك نكنيد كماكان پا فشاري مي‌كنم. اين وظيفه ماست كه جلوي كارهاي بد را در حد خودمان بگيريم، من بارها گله كردم چرا به كاري كه از ابتدا معلوم است اثري قابل قبول از آب در نخواهد آمد مجوز توليد داده مي‌شود.

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.