مجله
شبانه باشگاه خبرنگاران،
مقاله امروز روزنامه کیهان را به قلم حسين شريعتمداري و با عنوان«ارثيه كسي نيست !» می خوانید:
1- بامداد ديروز سعيد مرتضوي كه دوشنبه شب هفته جاري بازداشت شده بود از زندان آزاد شد. دادستاني تهران با انتشار بيانيه اي درباره علت و چرايي اين اقدام خود آورده است «پس از اعلام جرم دادستان تهران عليه سعيد مرتضوي به اتهام قيد شده در اعلام جرم، نامبرده به دادسرا احضار و پس از تحقيق و تفهيم اتهام توسط بازپرس پرونده به زندان معرفي گرديد.
متعاقبا پس از تكميل تحقيقات بازپرس، نامبرده با صدور قرار تامين مناسب آزاد شد. همچنين از فاضل لاريجاني با توجه به مطالب منعكس در نوار منتشره تحقيقات لازم توسط بازپرس انجام گرفت. رسيدگي به پرونده هر دو نفر فوق ادامه دارد.»
در بيانيه دادستاني تهران ابهامات درخور توجهي ديده مي شود از جمله آن كه؛
الف- در بيانيه دادستان محترم تهران به اتهام سعيد مرتضوي اشاره نشده و در اين باره تنها به جمله مبهم «اتهام قيد شده در اعلام جرم»! بسنده شده است و سؤال اين است كه «كدام اتهام»؟ پاسخ اين سؤال را مي توان از بخش پاياني اين بيانيه كوتاه به دست آورد. آنجا كه آمده است «همچنين از فاضل لاريجاني با توجه به مطالب منعكس در نوار منتشره، تحقيقات لازم توسط بازپرس انجام گرفت.
رسيدگي به پرونده هر دو نفر فوق ادامه دارد» اين جمله از بيانيه دادستان محترم تهران نشان مي دهد كه سعيد مرتضوي و فاضل لاريجاني پرونده مشتركي دارند و از آنجا كه درباره سعيد مرتضوي از لفظ «اتهام» به صورت مفرد استفاده شده، مي توان نتيجه گرفت كه برخي از اتهامات ديگر مرتضوي در اين بازداشت دخالت نداشته است.
اكنون جاي اين سؤال است كه چرا مرتضوي براي تفهيم اتهام بازداشت مي شود- آنهم بازداشت شبانه- ولي فاضل لاريجاني براي تفهيم اتهام بازداشت نمي شود؟!
ب- در بيانيه دادستاني آمده است «پس از اعلام جرم دادستان تهران عليه سعيد مرتضوي به اتهام قيد شده در اعلام جرم، نامبرده به دادسرا احضار و...» پرسش بعدي آن است كه چرا دادستان محترم عليه سعيد مرتضوي اعلام جرم كرده ولي عليه فاضل لاريجاني اعلام جرم نكرده است؟! مگر به استناد بيانيه دادستاني تهران، هر دو نفر متهم يك پرونده نبوده اند؟!
اگر يكي از آنها شاكي و ديگري متهم بود، برخورد دوگانه دادستاني قابل توجيه بود ولي بيانيه دادستاني بر متهم بودن فاضل لاريجاني نيز تاكيد و تصريح دارد. بنابراين بازداشت شبانه يكي از دو متهم و خودداري از بازداشت متهم ديگر چگونه قابل توجيه است و اين تبعيض از كجا ناشي شده و به چه علت صورت پذيرفته است؟!
ج- بيانيه دادستاني نشان مي دهد كه اتهام هر دو متهم «به مطالب منعكس در نوار منتشره» مربوط است، كه بايد گفت اگر انتشار نوار ياد شده جرم باشد كه هست و اقدام ضد اخلاقي، مجرمانه و غيرقابل توجيهي نيز هست، اين جرم را آقاي رئيس جمهور مرتكب شده است. بنابراين جرم مرتضوي مي تواند اقدام غيراخلاقي و صد البته مجرمانه وي در تهيه نوار باشد.
و جرم فاضل لاريجاني درخواست غيرقانوني او - صرفنظر از صحت و سقم آن - است. با اين حساب وقتي قرار و تصميم به دستگيري باشد اتهام فاضل لاريجاني اگر بيشتر از مورد اتهامي مرتضوي نباشد، كمتر از آن نيز به نظر نمي رسد و بار ديگر اين سوال مطرح مي شود كه چرا با فاضل لاريجاني برخوردي مشابه سعيد مرتضوي صورت نپذيرفته است؟!
از آنجا كه فاضل لاريجاني، برادر رياست محترم قوه قضائيه است برخورد دوگانه و غير قابل توجيهي كه به آن اشاره شد مي تواند توهم تبعيض از سوي دستگاه تحت مديريت ايشان را در پي داشته و برخلاف تاكيد چندباره رهبرمعظم انقلاب و گواهي عقل و منطق؛ مصداق «به كارگيري احساسات مردم در جهت ايجاد اختلاف» باشد. اگر چنين باشد كه متأسفانه هست، چه كسي پاسخگوست؟!
2- و اما، نوار مطرح و منتشر شده در جلسه علني روز يكشنبه مجلس كمترين ارتباطي با موضوع و دستور كار جلسه يعني استيضاح وزيركار نداشت. اگر برادر رئيس مجلس - بر فرض صحت آنچه در نوار آمده است- مرتكب جرمي شده باشد، اين موضوع چه ربطي به استيضاح وزير كار دارد؟! و يا اين جرم احتمالي! چه ارتباطي مي تواند با رئيس مجلس داشته باشد؟! در كدام سيستم حقوقي و قضايي، گناه برادر- بر فرض صحت- را به حساب برادر ديگر مي نويسند؟!
و سوال اين است كه آيا جناب رئيس جمهور از اين نكته بديهي بي خبر بوده اند؟! پاسخ نمي تواند مثبت باشد، بنابراين بايد پرسيد با چه انگيزه و براي رسيدن به كدام مقصود و منظور اقدام به انتشار نوار ياد شده كرده اند؟! به يقين منظور ايشان برخورد با يك فساد اقتصادي نبوده است، چرا كه اگر چنين بود اولا؛ بايستي نوار را در اختيار مراجع قضايي و مراكز مربوطه قرار مي دادند كه ندادند!
ثانيا؛ چنانچه نگران فساد اقتصادي بودند چرا نوار مورد اشاره را مدتها نزد خود نگاهداشته و تا روز يكشنبه كذايي منتشر نكرده بودند؟
ثالثا؛ چرا در موارد مشابه كه به اطرافيان ايشان مربوط مي شود، نظير ملاقات آقاي «م» با يكي از متهمان رديف اول فساد كلان اقتصادي در هتل لاله تهران، ماجراي «فيوضي» در كيش و نمونه هاي ديگري كه موضوع اين يادداشت نيست، سكوت كرده اند؟!
بنابراين با جرأت مي توان گفت؛ كه منظور آقاي رئيس جمهور مقابله با مفاسد اقتصادي نبوده است مخصوصا آن كه از نوار ياد شده براي وادار كردن مجلس به پس گرفتن طرح استيضاح وزير كار استفاده كرده اند و قبل از جلسه استيضاح نيز به انتشار اين نوار در صورت استيضاح وزير كار اشاره كرده بودند!
اكنون جاي اين سؤال است كه آقاي رئيس جمهور از انتشار نوار ياد شده در صحن علني مجلس- صرفنظر از غيرقانوني و غيراخلاقي بودن آن- چه منظوري داشته اند؟! در اين باره سخني به ميان نمي آوريم چرا كه ذوق زدگي دشمنان تابلودار بيروني از اقدام رئيس جمهور و تعجب توأم با تاسف مردم از اين اقدام غيراخلاقي و غيرقانوني، پاسخ روشن و خالي از ابهامي به سؤال ياد شده است؟! و فقط اشاره مي كنيم كه ماجرا بسيار فراتر از يك به اصطلاح افشاگري- آنهم با مشخصات فوق الذكر- بوده است!
گفتني است كه براساس يك خبر موثق، برخي از اعضاي دولت و نزديكان رئيس جمهور با توجه به سخيف و غيراخلاقي بودن اقدام ياد شده و نيز پيامدهاي منفي آن براي شخصيت رئيس جمهور، با انتشار نوار مخالف بوده اند ولي آقاي «م» اصرار به انتشار آن داشته اند! چرا و با كدام انگيزه؟! بماند!
3- استيضاح وزير كار اگرچه اقدامي قانوني بود ولي بسيار بعيد به نظر مي رسد كه استيضاح كنندگان از پيامدهاي سوء اين اقدام خود باخبر نبوده باشند. مجلس و نمايندگان نيز با توجه به شرايط حساس كنوني از هرگونه اقدام تنش آفرين به شدت نهي شده و مشمول اين هشدار رهبر معظم انقلاب بودند كه «از امروز تا روز انتخابات هر كس احساسات مردم را در جهت ايجاد اختلاف به كار گيرد، قطعا به كشور خيانت كرده است» بنابراين چرا بر استيضاح اصرار ورزيدند؟! از برخي نمايندگان استيضاح كننده كه اندك و كم شمارند، انتظار چنداني نبوده و نيست ولي بسياري ديگر به شدت درخور ملامت هستند كه چرا شرايط حساس كنوني را ناديده گرفته اند؟!
4- و بالاخره با عرض پوزش از مسئولان محترم بايستي خطاب به برخي از آنان اين سخن حضرت امام راحل(ره) را گوشزد كرد كه انقلاب و نظام ارثيه شما نيست كه به ميل خود در آن دخل و تصرف كنيد و بعد از نشستن بر كرسي هاي مسئوليت كه برآمده از خون صدها هزار شهيد و خون دل خوردن توده هاي عظيم پاكباز و فداكار اين مرز و بوم اسلامي است، اندازه نگه نداريد و توهم «اين منم طاووس عليين شده»! در ذهن خود بپرورانيد.
«تحليلي بر بيعت تاريخي ۱۹بهمن»عنوان مقاله امروز روزنامه خراسان نوشته سرتيپ 2 ستاد محمد کاظم تارخ ارشد نظامي ارتش در شمال شرق کشور :
با افزايش روند تظاهرات ميليوني ملت مسلمان ايران در شهر ها و روستا ها کارکنان ارتش نيز که از جامعه و از مردم بودند، در راستاي تدابير امام راحل(ره) ابتدا در پادگان ها و پايگاه ها به فعاليت هاي ضد رژيم اقدام کردند و در اين ميان نيروي هوايي شرايط خاصي داشت .
نيروي هوايي با دارا بودن افسران ، همافران، درجه داران و عوامل فني به سبب اين که نيرويي تجهيزات محور مي باشد و کارکنانش دوره هاي نظامي را در کشور هاي غربي بالاخص آمريکا مي ديدند به زعم سران رژيم پهلوي بيش از ساير نيرو هاي ارتش از سياست هاي محمد رضا پهلوي و اذنابش حمايت مي کردند. ليکن اين امر کاملا غلط بود .
چرا اين که کارکنان نيروي هوايي با داشتن تخصص بالا از تعهد و پايبندي به مباني ديني سرشار بودند در نيروي هوايي کساني مانند شهيدان "بابايي" ، "دوران" ، "ستاري" ، "نداف" ، "اردستاني" کم نبودند . قيام کارکنان نيروي هوايي در اوج مقاومت رژيم در مقابل انقلابيون تمام اميد هاي استبداد را نا اميد کرد . "سرلشکر مولوي" رئيس پليس تهران در ماه هاي آخر عمر رژيم شاه در جلسه اي گزارش داد :"در بين افرادي که دستگير مي کنيم کارکنان نيروي هوايي هم ديده مي شوند . بعضي امراي بازنشسته ارتش هم در مساجد حضور دارند که در مقابل تبليغات سوء عليه اعليحضرت عکس العمل نشان نمي دهند " .
با خروج شاه از ايران براي آمريکايي ها مشخص شد که گروه هاي زيادي از نظاميان و افسران ارشد با انقلابيون هستند . نظاميان رده هاي پايين تر به جناح انقلاب ملحق شده اند . در روز 30 دي گروهي از کارکنان نيروي هوايي متشکل از هزار نفر افسر ، همافر و درجه دار در پايگاه هوايي بندر عباس با راهپيمايي در محوطه پايگاه با کارکنان پايگاه هاي شاهرخي همدان (نوژه) و پايگاه وحدتي دزفول که از يک هفته پيش دست به اعتصاب زده بودند اعلام همبستگي کرده و قطع نامه اي در هفت ماده صادر مي کنند که اين موضوع از طريق رسانه هاي بيگانه به ويژه راديو مسکو مخابره مي شود .
در روز چهاردهم بهمن ماه 1357 چند هزار نظامي از جمله کارکنان نيروي هوايي که شامل افسران ، همافران ، درجه داران و اعضاي خانواده هاي آنان بودند ، در حمايت از رهبر انقلاب امام خميني در تهران و به منظور ديدار با آيت ا... طالقاني به منزل ايشان مي روند و از اين که آيت ا... طالقاني از زندان رژيم آزاد شده اظهار شادماني مي کنند .
کارکنان در اين روز فرياد مي زدند "ما پرسنل هوايي هستيم – ما منتظر خميني هستيم " از خيابان انقلاب (شاهرضا) به سمت منزل آيت ا... طالقاني حرکت مي نمايند و در حضور ايشان شعاري مي دهند " به فرمان خميني ، نظاميان ملي – از طاغوت گسستيم، به ملت پيوستيم".
جنب و جوش انقلابي در نيروي هوايي به گونه اي بود که به دنبال بستن فرودگاه مهر آباد بر روي امام خميني (ره) تعداد چشمگيري از کارکنان نيروي هوايي در تهران در چهارم بهمن ماه دست به يک راهپيمايي از سه راه آذري تا ميدان آزادي زده و با حمل عکس هايي از امام خميني مورد استقبال مردم قرار مي گيرند . مخالفت هاي کارکنان نيروي هوايي با رژيم سبب شد که بختيار دستور اخراج دو هزار نفر از کارکنان نيروي هوايي را که متهم به طرفداري از انقلاب بودند صادر نمايد.
با اين حرکت کارکنان نيروي هوايي مصمم شدند در تمامي راهپيمايي ها با يونيفرم نظامي شرکت و آشکارا عليه شاه مبارزه کنند.
در پنجم بهمن ماه "ژنرال هايزرآمريکايي" که به ايران آمده بود به کاخ سفيد گزارش داد که ارتش و به ويژه نيروي هوايي از دست رژيم پهلوي خارج شده و شماري از کارکنان اين نيرو از جمله ده ها افسر ارشد در پي شرکت در تظاهرات ضد رژيم و طرفداري از آيت ا... خميني در تهران دستگير شده اند .
در پي دستگيري کارکنان نيروي هوايي و انتقال آنها به شهر هاي دور دست ، مردم مبارز در هفتم بهمن ماه در تظاهرات خود عليه بختيار شعار مي دادند و آزادي کارکنان نيروي هوايي را خواستار شدند.
کابينه بختيار نابود بايد گردد/ پرسنل هوايي آزاد بايد گرددروند رو به رشد حرکت انقلابي کارکنان ارتش به ويژه نيروي هوايي سبب شد که دستگيري کارکنان شتاب بيشتري به خود بگيرد . در پايگاه هاي شيراز (تدين) ، اصفهان (خاتمي) ، دزفول (وحدتي) ، همدان (شاهرخي) و بندر عباس و نهايتا در قصر فيروزه و تهران صد ها نفر بازداشت و به شهرهاي دور افتاده انتقال داده شدند .
در هفتم بهمن ماه در اصفهان کارکنان نيروي هوايي با نيرو هاي ساواک و شهر باني درگير شدند که پس از آن در بين مردم شايع شد که 165 نفر از کارکنان پايگاه هوايي اصفهان تير باران شدند . که اين امر سبب گرديد "ارتشبد قره باغي" رئيس ستاد ارتش طي مصاحبه اي اين موضوع را تکذيب نمايد. نيروي هوايي و کارکنان انقلابي اش طي تماس به کميته استقبال از امام اعلام کردند براي امنيت معظم له يک فروند بالگرد نيروي هوايي را در اختيار قرار خواهند داد.
در روز ورود امام خميني به ميهن اسلامي کارکنان نيروي هوايي مسئوليت امنيت و امور داخلي فرودگاه مهر آباد را بر عهده گرفتند.
در حالي که رژيم ستم شاهي آخرين روز هاي حيات خويش را مي گذراند و امام خميني پس از پانزده سال دوري به ميهن باز مي گشت کارکنان انقلابي نيروي هوايي با احترام کامل امام را سوار بر يک اتومبيل بنز تشريفات که پاي پلکان هواپيما بود کردند و به طرف سالن انتظار حرکت دادند و از آنجا به سمت بهشت زهرا روانه نمودند.
به علت ازدحام جمعيت و خاموش شدن ماشين حامل امام هلي کوپتر نيروي هوايي در کنار خودرو امام فرود آمده و ايشان را به همراه آقايان "سيد احمد خميني" ، "حجت الاسلام ناطق نوري" و "محمد رضا طالقاني" کشتي گير تيم ملي ايران به بهشت زهرا مي برند. امام پس از سخنراني تاريخي خود در بهشت زهرا مجددا با بالگرد به سمت تهران مراجعت مي کنند و بالگرد در بيمارستان هزار تختخوابي به زمين مي نشيند تا امام به منزل داماد برادرشان "آيت ا... پسنديده" بروند.
با اين حضور انقلابي نيروي هوايي در کنار رهبر و مرجع بزرگوار خويش در تهران در پايگاه هوايي طوفان به پا مي شود . حضور کارکنان به صورت زنجيره انساني در پايگاه ها و شهر هاي مختلف مبارزات را علني تر مي کنند و اين امر نگراني رژيم را صد چندان مي کند به طوري که در هفده بهمن "سپهبد امير حسين ربيعي" فرمانده نيروي هوايي از تغيير موضع امراي ارتش سخن مي گويد. تا اين که روز 19 بهمن ماه فرا مي رسد و بيعت تاريخي جمعي از کارکنان نيروي هوايي با امام امت رسميت مي يابد.
مهمترين واقعه اي که اوج همراهي ارتش با انقلاب را به اثبات رسانيد در اين روز بود که امام خميني در مدرسه علوي از کارکنان نيروي هوايي سان ديد . افسران ، همافران و درجه داران نيروي هوايي صبح روز نوزده بهمن در مدرسه رفاه تجمع کردند و بر اين شدند که از مدرسه رفاه تا مدرسه علوي محل اقامت امام خميني رژه بروند . پس از اين که نيروها به مدرسه علوي رسيدند "حجت الاسلام سيد محمود دعايي" که قرار ملاقات را به اطلاع امام رسانيده بود گفت:"برادران نيروي هوايي از قبل وقت گرفته اند و امروز مي خواهند به شما بپيوندند . اجازه مي خواهند که شما از آنان سان ببينيد."
با اينکه امام کسالت داشتند و از قبل گفته بودند که ملاقات نخواهند داشت با لبخندي زيبا و صميمي آنها را پذيرفتند و فرمانده کارکنان در اين ديدار امام را "فرمانده کل قوا" مورد خطاب قرار داد و از ايشان خواست تا نيرو هايي از مقابل ايشان رژه بروند .
پرسنل انقلابي در حالي که اشک مي ريختند از مقابل امام رژه رفتند و سپس در حياط مدرسه علوي مستقر شدند و شعار دادند " نظاميان ملي ، به فرمان خميني ، از طاغوت گسستيم ، به ملت پيوستيم" و منتظر فرمايشات امام و فرمانده خويش شدند .
امام در سخنان خويش کارکنان نيروي هوايي را "سربازان امام عصر (عج)" ناميدند و فرمودند:" از امروز در خدمت امام عصر (عج) و در خدمت قرآن کريم هستيد . قرآن کريم که سعادت همه بشر را بيمه کرده است . ما اميدواريم که با هم و با پيوستگي بتوانيم اين طاغوت ها را تا آخر از بين ببريم و به جاي او يک حکومت عدل اسلامي که مملکت براي خودمان باشد همچنين در دست خودمان باشد . ما مي خواهيم سرنوشتمان را خودمان تعيين کنيم. ما مي خواهيم ارتش آزاد باشد و ..."
روزنامه کيهان همان روز عکس کارکنان نيروي هوايي را در حالي که به امام خميني اداي احترام کرده بودند در صفحه اول خود چاپ کرد . بختيار در غروب همان روز به "ارتشبد قره باغي" زنگ مي زند و مي پرسد "آيا روزنامه کيهان را ديده ايد؟" عکس عده اي از کارکنان نيروي هوايي در اقامتگاه آقاي خميني" قره باغي آن را تکذيب مي کند و راديو آن را مونتاژ و غير واقعي مي خواند.
در روز بيستم بهمن در پادگان مرکز آموزش هاي هوايي که يک واحد تانک از لشکر گارد در آنجا مستقر شده بود توسط افسران ، همافران و دانشجويان و هنر جو هايي که مشغول آموزش بودند و با شکستن قفل اسلحه خانه ها و مسلح شدن به مقابله با عناصر واحد گارد پرداخته بودند به مبارزه بر مي خيزند . صداي تير اندازي از داخل پادگان تا صبح به گوش مي رسيد و مردم براي کمک به کارکنان نيروي هوايي وارد مرکز آموزش ها شده و با کمک آنها جنگ نهايي را رقم زدند.
اقدامات فرماندهان رده بالا هيچ اثري نداشته و ساير کارکنان ارتش هم به ياري همافران و افسران و دانشجويان نيروي هوايي مي آيند تا ضمن کمک به آنها از ورود بيشتر عوامل گارد به پادگان مرکز آموزش ها ممانعت کنند که اين امر محقق شد و در بامداد روز 22 بهمن ماه با تصرف اماکن مهم پايتخت از جمله صدا و سيما انقلاب پيروز شده و ملت ما به رهبري امام خويش به خواسته ديرينه خود دست مي يابد . اين روز بر همه ملت قهرمان ايران و کارکنان نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران مبارک باد.
سهیلا جلودارزاده(فعال سیاسی اصلاح طلب) برای ستون سرمقاله روزنامه آرمان این طور نوشت:
مصیبت به کدام معنا؟علی اکبر ولایتی گفته اگر در انتخابات آینده، ریاست جمهوری به دست اصولگرایان نیفتد مصیبت خواهیم داشت. شنیدن این سخن از زبان خیلیها قابل هضم است، اما آقای ولایتی با توجه به سابقه، ریشه و شخصیتی که دارد، وقتی چنین حرفی را بر زبان میآورند جای سوال دارد. مسائل اقتصادی در کشور بسیاری از صنایع مهم و حیاتی را دچار مشکل کرده است.
در سالهایی که با بیشترین درآمدهای نفتی تاریخ ایران مواجه بودهایم، مشکل فقر و بیکاری همچنان وجود دارد. اینها شرایطی است که اصولگرایان هم به آنها اذعان دارند و بخشی از آن حاصل عملکرد آنها در سالهای اخیر است. مقایسه این شرایط با شرایط دوران سازندگی و اصلاحات و حتی زمان دفاع مقدس که کشور بزرگترین مشکل تحمیل شده را از سر میگذراند، به روشنی میتواند حاصل عملکرد اصولگرایان را نشان دهد.
اصولگرایان شعار اصلی خود را بر اخلاقمداری در سیاست استوار کردهاند و تقریبا هر گروه خارج از محدوده خود را در این زمره نمیدانند. از اصول اخلاقی مساله وفای به عهد از اهمیت بالایی برخوردار است، عهد سیاسی حاکمان و مردم ایران همان قانون اساسی است که امروز برخی از اصول آن به طور دقیق اجرا نمیشود.
آیا این هم نباید جزو مصیبتی تلقی شود که آقای ولایتی آن را بیان کرده؟ اصولگرایان برای بهبود شرایط کشور شعارها دادند و وعدهها به میان کشیدند که نتوانستند در حد انتظار حتی در میان طیف خود آنها را به سرانجام برسانند. مصیبت بیان شده از سوی آقای ولایتی برخی طرحهای اساسی کشور به ویژه سند چشمانداز 20ساله را که از آن عقب افتادهایم را در بر نمیگیرد؟
پیشرفت در یک یا دو مورد و عقبگرد در 10مورد از سوی کدام ناظر منصف سیاسی پذیرفتنی است؟ اینکه از اصولگرایان نباشد اگر به معنی واقعی اصولگرایی است یعنی اصولی که امام(ره) و مقام معظم رهبری بر آن تاکید دارند قطعا اصلاحطلبان هم در این تعریف میگنجند اما به کارگیری کلمه مصیبت و خارج کردن یک طیفی که به نام اصلاحطلب دارای پایگاه اجتماعی است بعید است که مورد قبول آقای ولایتی باشد.
مصیبت آنجاست که این پست مهم در اختیار فردی نابلد قرار بگیرد و دستاوردهای عظیم انقلاب را در معرض خطر قرار دهیم باید از حضور کسانی که شایستگی دارند و پایبند به قانون اساسی بدون کم و کاست هستند و چهره شناختهشده و امتحان پس داده در تاریخ انقلاب میباشند استقبال کنیم و خارج از نگاههای خطی و جناحی او را ترغیب کنیم که به این کارزار وارد شود. استفاده از واژهها نباید موجب دلسردی برخی از گروههای دلسوز نظام شود.
صالح اسکندري سر مقاله امروز روزنامه رسالت را به مقاله ای با این عنوان اختصاص داد:
آساني هاي انقلاب دو برابرسختي ها
هيچ انقلابي بدون هزينه به پيروزي نرسيده است. اساسا هر انقلابي که در جهان صورت گرفته در پي يکسري دستاوردها، اهداف و
آرمان هايي بوده که طبيعتا براي نيل به اين دستاوردها ملت هاي انقلابي و رهبران آنها بايد هزينه هاي بسياري بپردازند. تاريخ انقلاب هايي نظير انقلاب 1789 در فرانسه و يا انقلاب 1917 در روسيه يا انقلاب 1949 در چين به خوبي نشان دهنده اين است که اگر اين انقلاب ها دستاوردي براي بلشويک ها يا مائوئيست ها و يا انقلابيون فرانسه داشته، چههزينه هاي گزافي هم پرداخته شده است.
اين هزينه ها خيلي اوقات انقلابيون را از تداوم مسيرشان نااميد کرده و چالشهاي فرارو را براي آنها غير قابل عبور کرده است. به عنوان نمونه در انقلاب فرانسه "الکسي دو توکويل" از انديشمندان مهم اين انقلاب، معتقد است که با وجود آن همه تلاش براي وقوع انقلاب، نتيجه کار دموکراسي نبود.
توکويل برخلاف بسياري، سال 1789 (شروع انقلاب) را سال پايان انقلاب ميداند. و يا در انقلاب روسيه از اواخر 1918تا اواخر 1920 شوروي درگير جنگ داخلي است و خونهاي بسياري از هر دو طرف ارتش سرخ و گاردهاي سفيد ضد انقلاب ريخته مي شود. مائوئيست ها نيز تا اواسط دهه 60 تحت فشار روز افزون آمريکايي ها بودند و آمريکا به هيچ وجه نمي خواست سر سازگاري با انقلاب چين داشته باشد.
انقلاب اسلامي ايران پديده منحصر به فردي در پايان هزاره دوم و آغاز هزاره سوم است که علي رغم هزينه ها و فشارهاي فراواني که بر آن وارد شده اما هنوز تازه نفس است و انقلابيون يک لحظه در آرمان ها و اهداف خود نه تنها تجديدنظر نکرده اند بلکه در هزاره سوم اين شعارها و آرمان ها را در افقي بالاتر از يک ملت و آن هم در سطح يک امت در حال مطرح کردن، هستند.
تفاوت انقلاب اسلامي با ساير انقلاب ها در اين است از آنجا که اين انقلاب به نام خدا صورت گرفته هزينه هايي که براي رسيدن به دستاوردها شده هزينه هاي مقدسي است. شايد به همين خاطر است که مردم ما هيچ وقت از انقلاب خود خسته نشده اند. مثلا هزينه هاي سنگيني که براي رسيدن به اين دستاوردها پرداختند مثل مشکلاتي نظير خطر تروريسم در اوايل انقلاب، 8 سال جنگ تحميلي و يا تحريم هاي اقتصادي و ... آنها را از پا درنياورد. اين سختي هاي مقدس ناشي از نوعي تفلسف غني اسلامي است که در آن سختي مومن نيز آساني و قداست مي يابد. فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا در واقع در اسلام آساني دو برابر سختي است.
بعد از هر عسري يسر است ودر هر عسري نيز آساني است. خداوند متعال در قرآن کريم مي فرمايد:" إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا" يعني در دل سختي ها نيز آساني است. امروز پس از گذشت 34 سال دشمنان انقلاب اسلامي بعد از امتحان کردن همه راه هاي دشمني از کارساز نبودن تحريم ها نيز گيج شده اند، آنها بارها گفته اند که تحريم يک سياست اصولي و نتيجه بخش در برابر جمهوري اسلامي نيست. آنها نمي دانند که اين سختي براي ملت انقلابي ايران عين آساني است همانطور که به تعبير بنيانگذار کبير انقلاب اسلامي دفاع مقدس براي مردم ما يک نعمت بود.
ملت ايران در دل همين سختي ها مرزهاي دانش را يکي پس از ديگريمي پيمايد. ايران قدرت اول علمي منطقه، جهان اسلام و در رتبه 16 دنيا قرار دارد. در عرصه هاي استراتژيک نظامات دانش جهاني نظير هوافضا، سلول هاي بنيادين، نانوتکنولوژي، داروهاي نوترکيب، هسته اي، نفت و گاز و پتروشيمي و ... هر روز شاهد انتشار يک خبر غرورآفرين توسط دانشمندان جوان اين مرز و بوم هستيم.
به لحاظ سياسي و امنيتي کشور بحمدالله از نعمت ثبات و امنيت برخوردار است. از نظر بين المللي درخت انقلاب اسلامي ايران روزي نهالي نوپا بود که توسط امام راحل و عزيزمان غرس شد امروز به يمن خون هزاران شهيدي که پاي آن ريخته و دلسوزي و پاسباني باغبان ولايت و بصيرت ملت بيدار با عبور از توفانهايي سهمگين به درخت تنومندي تبديل شده است که در دهه چهارم عمر خودشاخه هايش به حياط همسايه سرک کشيده و در حال شکوفه دادن در دل کشورهاي خاورميانه و حتي فراتر از آن است.
عوامل اصلي پيدايش انقلاب اسلامي به عنوان موتور محرك حركت اسلامي و استمرار آن يعني ايمان الهي، روحيه اميد به آينده و روحيه كار و تلاش را بيش از پيش تقويت نمود. راز ماندگاري انقلاب اسلامي حفظ و تقويت روحيه ايستادگي و پايبندي به شعارها و آرمانهاي انقلاب و منطق امام خميني(ره) است و امروز كشور در شرايطي است كه همه بايد ضرورت اين ايستادگي را درك كنند. پايبندي به شعارها و آرمانهاي انقلاب اسلامي نيز صرف اکتفا به حرف نيست، مسئولان در عمل بايد ثابت کنند که به انقلاب اسلامي وفادارند.
اتفاقاتي که روز يكشنبه در مجلس شوراي اسلامي رخ داد نشان داد که برخي تجانسي با گفتمان انقلاب ندارند. اين اتفاق ناميمون به هيچ وجه با منطق و اصول انقلاب اسلامي سازگار نبود. انقلاب اسلامي بر اساس اخلاق اسلامي، فقه اسلامي و عرفان اسلامي شکل گرفته است.
آيا قابل تصور است که کارگزاري در اين نظام اخلاق و فقه اسلامي را پاي منافع سياسي و انتخاباتي ذبح بنمايد. مثل اين است کسي سر شاخ نشسته باشد و بن ببرد! صيانت از نظام اسلامي و در عين حال كارآمدي آن در حل مشكلات كشور بسته به اعتقاد و ايمان مسئولين به محتوا و اصول انقلاب اسلامي است.امروز قطار انقلاب اسلامي با قدرت و شتاب مطلوبي در حال حركت رو به جلو است بر اين اساس هر نهاد و جريان سياسي و اجتماعي كه در رويكرد و رفتار خود به اصول و مباني انقلاب اسلامي لطمه بزند خيانت است.
امروز جامعه به شدت نيازمند تقويت اميد به آينده در ميان مردم بخصوص جوانان است.جاي بسي شگفتي دارد که برخي با حاشيه سازي در عرصه هاي سياسي و اقتصادي اينگونه منافع حزبي و گروهي خود را بر اولويتهاي سياسي، فرهنگي و مصالح کشورترجيح مي دهند.
تخريب دستاوردهاي نظام اسلامي، سياهنمايي، بي بندوباري در نقد، تهديد امنيت سياسي و رواني مردم، بي تدبيري در اداره اقتصادي کشور و التهاب آفريني در عرصه هاي اقتصادي و... به منظور پيشبرد اهداف سياسي و انتخاباتي نوعي بي انصافي است که در بين برخي متداول شده است.
روشن است آنچه مي تواند يک جامعه را در برابر آفتها و آسيبهاي گوناگون مصون سازد، وفاق اجتماعي، وحدت ملي در مواضع اصولي و تقويت روحيه اميدواري مردم نسبت به آينده و کارآمدي نظام اسلامي است.
امروز به جرات مي توان گفت که آساني هاي انقلاب اسلامي دو برابر سختي ها بوده است. در دل همين سختي ها نيز حلاوت يسر، فتح و پيروزي کام ملت ايران را شيرين کرده است.
صبح امروز روزنامه حمایت یادداشتی را با عنوان «تقسيم كار» منتشر کرد:روابط آمريكا و اروپا به ويژه از زمان آغاز جنگ سرد، ابعاد گستردهاي داشته است، به گونهاي كه برخي تحليلگران دليل شكل گيري اتحاديه اروپا را، طرح آمريكا براي حفظ اين اتحاد عنوان كرده اند. تشكيل ناتو محور ديگر همگرايي مورد نظر آمريكا با اروپا در قالبي نظامي بوده كه همچنان پا بر جا مانده است. سال 2013 در حالي آغاز شده كه توسعه مناسبات ميان طرفين همچنان از تحولات مطرح در عرصه جهاني است. نمود عيني اين امر را در مواضع جو بايدن معاون ریيس جمهور در نشست امنيتي مونيخ ميتوان مشاهده كرد.
وي در آن نشست بر همگرايي آمريكا و اروپا تاكيد و خواستار نقش آفريني بيشتر اروپا در معادلات جهاني شد. اين اصل در حالي مطرح شد كه سران انگليس، فرانسه و آلمان نيز در اظهاراتي بر همگرايي با اين كشور تاكيد كرده اند. اين اقدامات در شرايطي صورت گرفته است كه بررسي كارنامه آمريكا در صحنه بين الملل بيانگر باز تعريف اين كشور از نقش و جايگاه خود در معادلات جهاني است.
هر چند كه آمريكا همچنان به دنبال اجراي طرح نظام تك قطبي در جهان است. اما اموري نظير بحران اقتصادي، عدم همراهي مردمي با طرح هاي دولت، ظهور قدرت هاي جديد در صحنه بين الملل ، گرفتاري گسترده آمريكا در مناقشات خود ساخته در قالب هژموني آمريكايي، عدم اقبال جهاني به آمريكا مدعي ناجي بشريت بودن و... عملا واشنگتن را از رسيدن به اهداف خود باز داشته است.
با توجه به اين شرايط، آمريكا براي مقابله با تنش هاي مذكور مولفههاي متعددي را تعريف كرده است كه از مهم ترين آنها تعريف نقش جديد براي اروپا است. در اين موازنه آمريكا ابتدا به تقسيم اولويت كاري خود پرداخته است. مواضع مقامات آمريكا نشان مي دهد كه اين كشور اموري نظير مقابله با روسيه، چين ، كره شمالي، پاكستان، ايران، افغانستان، صلح خاورميانه و... را خود بر عهده گرفته است.
آمريكا در تقسيم بندي خود اين مراكز را ريشه اضطراب هاي خود دانسته و خواستار مقابله با آنها شده است، در حالي كه نقش خود را در اين فرايند پر رنگ تر كرده است. بسياري از تحولات صحنه بين الملل از آمريكا به اروپا واگذار شده است. كارنامه تحولات خاورميانه و آفريقا بيانگر آن است كه آمريكا نميخواهد خود را درگير اين مناقشات سازد و فقط در طلب تبديل شدن به فرمانده عملياتهاي غرب مي باشد.
نمود اين تفكر را در اظهارات بايدن ميتوان مشاهده كرد كه به صراحت خواستار ايفاي نقش گسترده تر اروپا در صحنه بين الملل شد. اروپا به نيابت از آمريكا در خاورميانه به ويژه در قبال سوريه و لبنان، بحرين، عربستان و حوزه آفريقا از جمله در مالي، نيجريه، الجزاير ، سومالي و ... ايفاي نقش مي كند. به عبارت ديگر ميتوان گفت كه حضور فعال اروپا در برخي معادلات جهاني نه نشانه قدرت اين كشورها بلكه نمایشي از جانب آمريكا براي استمرار سوء استفاده از آنها است. آمريكا در اصل اروپا را بازيچه اي ساخته كه مجري طرح هاي واشنگتن است، در حالي كه واشنگتن به دنبال كم كردن هزينههايش با طرح واگذاري امور به اروپا است.
مقاله امروز روزنامه ابتکار نوشته سيدمجتبي نعيمي:
ريشههاي فرهنگي گرانيهاي اخير چيست؟ همين اول کار بگوييم که هدفمان از نوشتن اين مقاله اين نيست که بخواهيم گناه مشکلات اقتصادي به ويژه گرانيهاي اخير را به گردن حوزهي فرهنگ و مسائل انتزاعي بياندازيم تا به اين وسيله، علل اقتصادي، سياسي و مديريتي اين پديده را غسل تعميد دهيم. همهي آن دلايل سر جاي خودش، يک مسئلهي کلان فرهنگي نيز در عرض آنها وجود دارد که به نظر ميرسد تا فکري به حال نکنيم، اوضاعمان هميني هست که هست.
در علم اقتصاد، براي عرضه و تقاضا قاعدهاي وجود دارد که تا حد زيادي، عقلاني هم هست. طبق اين قاعده، اگر نظم عرضه و تقاضا بهم بخورد به نحوي که عرضه بيشتر از تقاضا شود، قيمتها پايين آمده (رکود) تا تقاضاي بيشتري ايجاد شود و کمکم با کاهش عرضه (طبق همکاري صنوف و واحدهاي تجاري)، قيمتها به حالت اول برميگردد و بالعکس، اگر تقاضا بيشتر از عرضه شود، در ابتدا گراني پيش آمده (تورم) اما با عدم استقبال عمومي از محصولات گران شده (طبق رفتاري همگاني مبتني بر فرهنگ عمومي)، به قول معروف محصولات فوق روي دست صاحبانش باد کرده و آنها براي فروش کالاهايشان، مجبور ميشوند که قيمتها را کاهش دهند.
به اين ترتيب، اگر يکي از دو حالت رکود يا تورم در مورد هر کالايي بوجود بيايد – نه به طور صد در صد – اما در مورد خيلي از کالاها، ميتوان با رفتارهاي بيان شده در بالا، بينظميهاي موجود را برطرف کرد. ولي چرا اين اتفاق در ايران نميافتد. به عبارت ديگر، در زماني مثل امروز ما که خيلي از کالاهاي غيرضروري، مرتباً دچار افزايش قيمت ميشوند، چرا مردم ما با عدم خريد آنها، باعث افت قيمت آنها نميشوند؟
پاسخ به چرايي اين سوال را بايد در علل رفتارهاي اجتماعي مردم جستجو کرد که ما را به حريم فرهنگ عمومي ميکشاند. در جواب به سوال فوق بايد گفت: آن رفتاري که در علم اقتصاد به آن اشاره شده و تا حد زيادي مبتني بر عقلانيت است، نيازمند يک انسجام ملي و فعاليت اجتماعيست. يعني تا وقتي در يک جامعه، براي انجام عملي خاص، ارادهي مشترک وجود نداشته باشد، آن عمل همگاني و فراگير نميشود و اين در حاليست که تصور اکثر ما از واقعيت جامعهي امروزي ايران، يک جامعهي نه چندان منسجم و به نوعي اتميزه است.
به نحوي که عموم ما نسبت به ديگري اين تصور را داريم که فلاني و بهماني و هزاران نفر ديگر، خيلي اهل تن دادن به قواعد و رفتارهاي اجتماعي واحد نيستند. در نتيجه نسبت به همکاري ديگران در يک امر عمومي به ديدهي شک مينگريم و حاضر به وارد شدن در آن نيستيم.
به اين ترتيب و برخلاف انتظار، رفتار عقلاني اشاره شده در علم اقتصاد پيرامون شرايط رکود، انجام نميشود و تورم همچنان باقي ميماند.
به طور مثال نگاهي بيندازيم به بازار دلار يا سکه در چند وقت اخير. در شرايطي که قيمت اين دو ابزار مبادلهاي تبديل شده به کالا (غيرضروري) در حال بالا رفتن بود، خيليها حريصانه به دنبال خريد هرچه بيشتر آنها بودند. در حالي که طبق علم اقتصاد و عقلانيت، نه تنها نبايد سراغ خريد آنها ميرفتيم بلکه بايد به آنها بيتوجهي نيز ميکرديم.
ولي در آن شرايط، رفتارها ما بيشتر شبيه شرايط رکود بود و دائماً ميشنيديم که:”آقا بخر تا گرانتر نشده.”"اگر امروز گران نخري، فردا مجبوري گرانتر بخري.”"همه دارند ميخرند، به حرفهاي راديو تلويزيون و روزنامهها گوش نکن، تو هم بخر، ضرر نميکني.” طبيعيست در اين اوضاع، عرضه کنندهي کالاها و محصولات دست به افزايش قيمتها زده و علاوه بر گرانتر کردن اجناس، به تصور بيان شده در بالا دامن ميزنند.
حال، اگر تصور موجود از جامعهي امروزي ايران تغيير کند و عموم ما به اين باور برسيم که در يک رفتار اجتماعي، عموم مردم پاي کار هستند و به قواعد آن تن ميدهند، نه تنها بر مشکلات موقتي مثل گرانيهاي اخير که بر خيلي ديگر از مشکلات اساسي نيز ميتوان فائق شد.اما اين تصور اشتباه تغيير نميکند مگر اينکه فعالان و نهادهاي فرهنگي ما به اهميت اين مسئله رسيده و در يک بازهي زماني معقول، به کار فرهنگي در اين خصوص بپردازند. کارهايي فرهنگي که ترويج دهندهي فعاليتهاي گروهي بوده و واقعيت ناپسند فردگرايي و خودپسندي و تنها به فکر خويش بودن را به نمايش ميگذارد.
روزنامه جمهوری اسلامی ستون سرمقاله امروز خود را به «تحليل سياسي هفته»اختصاص داد:
بسمالله الرحمن الرحيماين هفته در سي و چهارمين سالگرد انقلاب اسلامي، مردم ايران خود را براي برگزاري راهپيمايي بزرگ 22 بهمن و نمايش اتحاد و انسجام ملي آماده ميكنند. امسال در حالي دهه فجر انقلاب اسلامي را گرامي ميداريم كه پيام آزاديخواهي، استقلالطلبي و استكبارستيزي انقلاب ملت ايران تمامي مرزهاي جغرافيايي و سياسي جهان را در نورديده و در جاي جاي بلاد اسلامي و كشورهاي تحت ستم، پژواك آن به گوش ميرسد.
در چنين شرايطي كه توقع ميرود همه همتها در كشور، مصروف تحكيم اتحاد و انسجام ملي شود، متاسفانه اقداماتي تخريبي و مخل وحدت از سوي برخي مسئولين صورت ميپذيرد كه خلاف وصاياي بنيانگذار جمهوري اسلامي و توصيههاي اكيد رهبري انقلاب است. واقعيت اينست كه اعتبار و آبروي انقلاب و نظام كه با آنهمه مشقت كسب شده و بناست ايران را به الگويي در جهت رفاه، سازندگي، اخلاق و معنويت تبديل كند، اينگونه دستمايه خودسريها و بيكفايتيها قرار ميگيرد.
در چنين شرايطي ضروري است وفاداران به انقلاب و آرمانهاي والاي آن، براي پيشبرد اهداف نظام و عبور از موانع و چالشهاي فراروي، وحدت عالمانه و فداكارانه را در صحنههاي نياز انقلاب و نظام، متبلور ساخته و با درايت و هوشمندي، 22 بهمن را به عرصه شكوهمند و اقتدار آفرين حضور مردمي تبديل سازند.
در اين هفته جلسه استيضاح وزير كار، تعاون و امور اجتماعي كه ميتوانست در روالي عادي، مسير قانوني خود را طي كند، با اتفاقات ناخوشايند و بداخلاقيهاي بهتآوري همراه شد كه علاوه بر اينكه باعث شد شيخالاسلامي از قطار دولت دهم پياده شود، عدم تبعيت بعضي مسئولين از توصيههاي اكيد رهبري در مورد خودداري از علني كردن اختلافات را آشكار كرد. جلسه روز يكشنبه مجلس اين واقعيت را هم نشان داد كه قوه مقننه در صورت عملكرد مسئولانه و مقتدرانه نمايندگان ميتواند همچنان در رأس امور باشد و به وظايف قانوني خود عمل كند.
در اين هفته همچنين تاخير دولت در ارائه بودجه سال 92 به مجلس موضوعي بود كه كماكان در فهرست بيقانونيها و بيتوجهيهاي دولت در امر انضباط مالي قرار داشت. كمتر از يكماه و نيم تا پايان سال باقي مانده و مجلس همچنان منتظر تقديم لايحه بودجه از سوي دولت است؛ بودجهاي كه براساس قانون بايد تا شانزدهم آذر به مجلس ميآمد. اين ديركرد دولت نگرانيهاي بسياري را براي نمايندگان مجلس، فعالان اقتصادي و همه دلسوزان كشور و آنهم در شرايط حساس كنوني پديد آورده است.
طرفه اينكه در كنار اين ديركرد و وقتكشي دولت، مسئولان دولتي ادعاهاي جالبي را مطرح كرده و خود را طلبكار نمايندگان مجلس هم ميدانند. در اين زمينه معاون رئيسجمهور گفته است "مجلس بايدخود را با شرايط تطبيق دهد تا بتواند بودجه را در45 روز باقي مانده سال جاري به تصويب برساند"، بودجهاي كه تاكنون تحقق خارجي نداشته و به مجلس ارائه نشده است.
تأخير دولت در ارائه لايحه بودجه به مجلس اين شائبه را در اذهان صاحب نظران پديد آورده است كه علت اين تاخير از سه فرض خارج نيست فرض اول اينست كه احتمالا دولت برنامه ندارد و به همين دليل نميتواند بودجهنويسي را به پيش ببرد و به موقع تحويل دهد. فرض دوم اينكه قادر به بودجهنويسي نيست و بدنه دولت از توان لازم كارشناسي براي اين مهم بهرهمند نيست. احتمال سوم اينست كه دولت قصد دارد با وقتكشي و گرفتن فرصت از مجلس، لايحهاي را در دقيقه 90 ارائه كند كه نمايندگان مردم، وقت لازم را براي كارشناسي نداشته و عملا هر آنچه را كه دولت ارائه كرده، بالاجبار بپذيرند. بنابر اين، تصور هر يك از اين سه حالت، براي نظام خوشايند نيست و نميتواند جهره مناسبي از كشور را ارائه كند.
در مسائل خارجي هفته، تحولات سوريه و مصر از ساير رويدادها مهمتر بود. در سوريه، اعلام آمادگي تشكيلات موسوم به شوراي ائتلاف مخالفان، براي مذاكره با دولت سوريه، رويداد مهمي است كه ميتوان آن را نقطه عطف تحولات سوريه تا به امروز قلمداد كرد. اين رخداد حامل چند پيام بوده است. نخست اينكه جبهه مخالف به اين نتيجه رسيده كه تداوم رفتار گذشته و اصرار آنها بر مقابله نظامي با حكومت سوريه سودي نخواهد داشت و از اين طريق هيچ نتيجهاي عايد آنها نخواهد شد.
اين جبهه متوجه اين واقعيت شده كه تلاش براي حذف حكومت سوريه امري بيهوده است چرا كه حكومت سوريه علاوه بر امكاناتي كه براي بقاي خود دارد از پايگاه نسبتاً قدرتمندي نيز در بين مردم سوريه برخوردار است. اين يك واقعيت انكارناپذير است كه حتي درصورت برگزاري يك انتخابات كاملاً آزاد، بخش قابل توجهي از مردم سوريه به جناح حاكم رأي خواهند داد. حتي در ميان اقشار مختلف و غيرعلوي نيز حكومت سوريه پايگاه دارد و اگر اين نبود، قطعاً حكومت سوريه در برابر فشارهاي شديدي كه از داخل و خارج طي 23 ماه گذشته متوجه آن بوده است، ياراي مقاومت و ماندن را نميداشت و سقوط ميكرد.
نكته بعدي در علت چرخش مخالفان، آن است كه اين جبهه متوجه شده است حاميان خارجي آنها حاضر نيستند بيش از آن كه تاكنون انجام دادهاند براي حمايت از آنها كاري انجام دهند. به عبارت ديگر اين موضوع را ميتوان چنين بيان كرد كه حاميان خارجي مخالفان، توانايي و قدرتي بيش از آنچه كه تاكنون به خرج داده اند، ندارند و اگر داشتند، قطعاً در طول دو سال گذشته از آن در راه ساقط كردن حكومت سوريه كوتاهي نميكردند و اين موضوع بر سرخوردگي مخالفان افزوده است.
نكته سوم، آن است كه مخالفان دريافتهاند اكنون هر روز كه ميگذرد، افراطيون در سوريه عرصه را بر مخالفان معتدل تنگتر ميكنند و ادامه چنين شرايطي، روز به روز جناح نسبتاً معتدل را بيشتر به حاشيه خواهد راند و در نهايت گروهايي سر بر خواهند آورد كه همين شوراي مخالفان را نيز نخواهند پذيرفت.
چهارمين موضوع دخيل در چرخش مخالفان، روند پيروزيهاي اخير رژيم سوريه در مناطق مختلف درگيري بوده است. ارتش سوريه طي روزهاي اخير بخشهاي زيادي از مناطق تحت تصرف شورشيان را از دست آنها خارج كرده و اوضاع را در اين مناطق تثبيت نموده است.
نكته بعدي اين است كه با اين موضع گيري، شوراي مخالفان عملاً و رسماً جناح حاكم و نظام موجود سوريه را به رسميت شناختند، امري كه تاكنون از آن سر باز ميزدند و هرگونه مذاكرهاي را كه در آن دولت سوريه حضور داشت رد ميكردند. با توجه به تحولات اخير، اكنون اميدواريهاي تازهاي براي حل بحران سوريه و پايان خونريزي در اين كشور پديد آمده است.
اين هفته اوضاع مصر نيز كماكان متشنج و ملتهب بود و تظاهرات و درگيري در نقاط مختلف مصر جريان داشت. گرچه در ظاهر عمده مخالفتها و تظاهرات در اعتراض به سياستها و عملكرد دولت محمد مرسي و جنبش اخوان المسلمين بوده است كه جناح حاكم محسوب ميشود ولي واقعيت قضيه اين است كه مردم مصر، پشت سر سياستها و اقدامات اخوانيها، سلفيها را ميبينند كه پس از پيروزي انقلاب مصر و به خصوص طي يكسال گذشته به شدت فعال شدهاند.
سلفيهاي مصر به دليل حاميان ثروتمند و با نفوذي كه در ميان حكومتهاي عربي، از جمله عربستان و قطر دارند و حتي از سوي قدرتهاي غربي نيز حمايت ميشوند، نفوذي روزافزون در هيات حاكمه مصر پيدا ميكنند. گروه سلفي به سبب برخورداري از همين حمايتهاي مالي و سياسي در دولت مصر نفوذ مؤثري دارند. اين گروه در نهادهاي غيرحكومتي از جمله دانشگاه الازهر نيز حضور قدرتمندي دارند. سلفيها با اينحال ميكوشند حضور خود را علني نسازند و منويات و اهداف خود را بروز ندهند.
«صداي نارساي بخش خصوصي، چرا؟»عنوان مقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد نوشته هادی حدادی:صاحبان و مدیران کسبوکار در چند سال گذشته به طور مستمر و سلسله وار، با مشکلات و بحرانهای گوناگونی مواجه بودهاند که بخش عمده فکر و ذهن و وقت و انرژیشان صرف دست و پنجه نرم کردن با آنها شده است.
هر کدام از این مشکلات میتواند برای هر اقتصاد و کسبوکاری بحرانزا و شکننده باشد. سخن این یادداشت، بر شمردن این مشکلات نیست؛ چراکه که با نگاهی به سخنان و نوشتههای اهالي كسبوكار در سازمانهای نمایندگی مانند اتاقهای بازرگانی و تشکلهای دیگر، هر روزه بازتاب این مشکلات را در رسانهها میبینیم.
سخن از شدت، حدت و اهمیت این مشکلات فضای کسبوکار کشور نیز نیست؛ چون دیگر کیست که نبیند و احساس نکند. سخن از این است که چرا صدای اهالي كسبوكار منجر به تغییر سیاستها نمیشود؟ چرا نگاه و نگرش سیاستگذاران و تصمیمگیرندگان نسبت به فضای کسبوکار تغییر نمیکند؟ چرا با وجود نامگذاری سال جاری به نام سال تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی، تغییری در فضای کسبوکار ایجاد نمیشود؟
برای پاسخ به این پرسش، اجازه بدهید نگاهی به تیتر خواستهها و مطالبات نمایندگان كسبوكار در عرصههای سیاستگذاری بیندازیم. آنقدر پراکندگی، تنوع و گوناگونی مسائل را مشاهده میکنیم که حتی اگر هر کدام از ما جای سیاستگذاران مینشستیم دچار سردرگمی، ابهام و سرگیجه میشدیم. لب سخن، نقد این طرف میز مذاکره است. بحث از شکایت از چه و کجا نیست. بحث بر سر چگونگی آن است.
برای مثال، نگاهی به بخش ترویج و حمایتگری سایت اتاق بازرگانی آمریکا؛ پروژههای اصلی این سازمان نمایندگی را در هر سال به خوبی نشان میدهد. این در عمده سازمانهای بزرگ نمایندگی کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه اعم از نهادهای متناظر با اتاق بازرگانی، کنفدراسیون صنعت و امثالهم قابلمشاهده است که اولویتهای سالانه خود را به طور رسمی مشخص کرده و تنها بر روی آنها تمرکز میکنند.
صاحبان کسبوکار و سرمایه در جوامع توسعهیافته، این مهم را به خوبی یاد گرفته و در آن مهارت یافتهاند. آنها از یک طرف فراگرفتهاند که خواستها و مطالبات و نیازهای خود را جمعآوری کنند. از طرف دیگر آموختهاند که روشهای مناسبی را برای اولویتبندی این مطالبات به کار گیرند و به علاوه به نیکی مهارت تدوین سیاستهای علمی برای حل آنها را آموختهاند. هر ساله سازمانهای نمایندگی بستههای درمانگر دردهایشان را بر روی میز خود و سیاستگذاران آماده دارند.
اما وضعیت تشکلهای نمایندگی بخش خصوصی در ایران چگونه است؟ بیش از یکصد سال از شکلگیری سازمانهای نمایندگی ما صاحبان کسبوکار بخش خصوصی میگذرد. واقعیت آن است که بهرغم بسیاری از اقدامات مفید و ارزشمند، تشکلها و به ویژه سازمانهای نمایندگی بزرگ ما، در حوزه سیاستگذاری، غیرکارکردی شدهاند؛ چندصدایی و پراکندگی و کاهش قدرت گریبان سازمانهای نمایندگی كسبوكار را گرفته است. بخش خصوصي زیر کدام پرچم مذاکره میکند؟ اتاق بازرگانی؟ کنفدراسیون صنعت؟ کانون عالی کارفرمایی؟ خانه صنعت و معدن؟ و ... کدام یک پرچم نمایندگی از خواستها و مطالبات را به دست دارند؟
خلاصه آنکه اگر بناست جایگاه بخش خصوصی در فرآیند سیاستگذاری اقتصادی کشور به خوبی حفظ شود، فرآیند «صدای واحد»سازی و همگرایی بین جامعه فعالان کسبوکار و سرمایهگذاران، باید در اولویت برنامهها قرار گیرد. در غیر این صورت در رقابت با سایر خواستها و مطالبات گروههای اجتماعی کماکان عقب خواهد ماند.
در ساخت حکمرانی که دولت قدرت بسیار زیاد و بخش خصوصی قدرت کمی دارد این پراکندگی دردی بر روی سایر دردهاست. با توجه به عمیقتر و پیچیدهتر شدن مشکلات فضای کسبوکار این همگرایی هر روز حیاتیتر میشود. بخش خصوصي به سازمانهای نمایندگی پرقدرت، پرنفوذ، با مشروعیت بالا و تاثیرگذاری زیاد نیازمنداست.
بخش خصوصي باید ابتدا مطالبات و خواستها و نیازهای خود را با مشارکت نمایندگان خود در تشکلها تدوین، سپس اولویتبندی و بعد از آن با ایجاد اجماع در بین همه تشکلها و صاحبان کسبوکار به یک دستور کار ملی برسد. پرچمداران باید از طریق روشهای ترویج و حمایتگری (Advocacy)، تبلیغات، مذاکره، لابی و . . . بستههای سیاستگذاری را در عرصه سیاستگذاری پیگیری و به کرسی نشانند.
سخن آخر، رو به پایان بودن سال تولید ملی و حمايت از کار و سرمایه ایرانی و نزدیکی به انتخابات پیش رو است.
فرصت مغتنمی است تا بخش خصوصي مطالبات و خواستهای خود را بهطور مشخص و محدود در عرصه سیاسی مطرح، با کاندیداهای ریاست جمهوری در میان گذاشته و از طریق ابزارهای دیگر مطالبات خود را به خواست ملی تبدیل و در صدر سیاستگذاریها قرار دهد. کمتحرکی و انزوا و پراکندگی درمان دردها نیست.