سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

روي ديگر کنفرانس مونيخ که در رسانه‌هاي غرب سانسور شد+ متن بيانيه "يک حرکت انقلابي"

کنفرانس امنيتي مونيخ، سوم فوريه به کار خود پايان داد اما روي ديگر اين سکه که کمتر در رسانه‌هاي غربي انعکاس يافت، چيز ديگري است...

به گزارش سرويس بين‌ الملل باشگاه خبرنگاران، کنفرانس امنيتي مونيخ، سوم فوريه به کار خود پايان داد. با وجود تمام مذاکرات انجام شده ميان برخي سران و سياستمداران کشورهاي جهان، طي سه روز برگزاري اين نشست، که اخبار و تحليل‌هاي آن، بخش گسترده‌اي از رسانه‌هاي جهان را نيز به خود اختصاص داد، اما روي ديگر اين سکه که کمتر در رسانه‌هاي غربي انعکاس يافت، حاکي از رخدادهاي اعتراض‌آميز در پيش از روزهاي برگزاري کنفرانس، حين و همچنين پس از آن نسبت به حوادث اخير کنفرانس امنيتي مونيخ در آلمان دارد.

روز گذشته 4 فوريه 2013 (16 بهمن) يک بيانيه جنجالي از متن سخنران معترضان شرکت‌کننده در درب ورودي هتل بايريشرهوف، محل برگزاري اين کنفرانس منتشر شد. در اينجا اين سوال مطرح مي‌گردد که زيرسوال بردن اهداف، عملکرد و رويکرد سران غربي شرکت‌کننده در کنفرانس، آن هم درست در خيابان‌هاي منتهي به هتل بايريشرهوف که سران خارجي زيادي در آن حضور داشتند، به چه علت بوده است؟

براي روشن شدن اين پرسش، توجه به جزئيات متن بيانيه‌اي که قرائت شد، ضروري به نظر مي‌رسد. متن سخنرانی اینگه فیت (Inge Viett) در تظاهرات گسترده روز 2 فوریه (14 بهمن) علیه "کنفرانس امنیتی مونیخ" در محل برگزاری کنفرانس، به اين شرح است:

*** منطق جنگ را فراموش کنید
هزاران نفر از ما امروز بار دیگر اینجا جمع شده‌ایم تا مخالفت خود را نسبت به استراتژيست‌هاي جنگ که اکنون در هتل "بايريشرهوف" هستند ابراز کنيم. البته ما در واقع، ميليون‌ها نفر هستيم که قدرت‌هاي امپرياليستي اقتصادي، سياسي و نظامي، با جنگ و تخريب و غارت، آينده انساني را از ما ربوده‌اند. اينجا درست در مقابل ديدگان ما، حاميان اينگونه سياست‌ها، سازمان‌دهندگان قدرت، اعضاي ناتو و ارتش، کميسارهاي اتحاديه اروپا، رؤساي بانک‌ها و رهبران کشورهاي کاپيتاليستي با يکديگر ديدار مي‌کنند. امپرياليسم، يک سيستم توهمي نيست، جلوي چشم ما و پشت همين درب، جنگ‌ها کليد خواهند خورد.
امروز در کنفرانس امنيتي بحث بر سر هدايت نيروهاي نظامي ارتش‌هاي امپرياليستي و سرمايه‌گذاري‌هاي آنان است: افغانستان، سوريه، مالي و در نهايت ايران. درگيري‌ها در شمال آفريقا و خاورميانه درحال افزايش است و غرب، پاسخي جز مداخله و قدرت نظامي براي آنان ندارد. امروز آنان درباره توسعه و همکاري‌هاي مشترک خود براي غارت ملت‌ها به بحث و تبادل‌نظر مي‌پردازند و نام آن را «چيدمان امنيتي» گذاشته‌اند!

بحران موجود در درون کاپيتاليسم، بر همگان روشن است اما مي‌خواهند با اعمال قدرت، منابع جديدي ذخيره و از نابودي تاريخي خود جلوگيري کنند. بدين ترتيب ما امروز موظف به مبارزه با امپرياليسم براي جلوگيري از بروز دوباره استعمارگري در کشورهايي که داراي منابع عظيم انرژي‌اند، هستيم.

هر روزه دروغ‌هاي تکراري را از اين کمپاني‌ها مي‌شنويم که امنيت دستگاه‌هاي عظيم نظامي خود را با ثروت هنگفت خود تأمين مي‌کنند، آن را گسترش مي‌دهند، گاهي از اعتراضات اجتماعي حمايت مي‌کنند مانند سوريه و گاهي ديگر، آن را دفع و سرکوب مي‌کنند مانند مصر، تونس، مراکش و بحرين. «دموکراسي»، «حقوق بشر» و به تازگي «مسئوليت حفاظت» واژگان محوري براي توجيه اقدامات آن‌هاست. اما هرچقدر هم خود را خسته کنند، واقعيت بربريت آنان، در پس دروغ‌هايشان ديده شده و آسيب‌ديدگان اين حرکت را به مقاومت و دفاع از خود وامي‌دارند.
همه جا خبر از عمليات‌هاي نظامي است. کشور آلمان، بعد از اضمحلال ناسيونال‌سوسياليست نيز در عمل، همچنان پايبند به آن بوده و به عنوان يک بازيگر امپرياليستي، در صحنه سياست جهاني، نقش‌آفريني مي‌کند. آنان همواره حضور و عملکرد خود در تمام دنيا را حق طبيعي خود براي مقابله با تهديد منافع آتي بيان مي‌کنند و حتي وزارت جنگ بي‌شرمانه اظهار مي‌کند: «جهان، زمين ماست.»

آلمان به عنوان سومين کشور بزرگ صادرکننده تسليحات، تنها در سال 2011 مبلغ پنج ميليارد يورو سلاح به جهان فروخته است. صنعت تسليحاتي آلمان، تنها عامل قدرت اقتصادي آن نبوده، بلکه نوعي نقش‌آفريني سياسي است که سياست داخلي و خارجي اين کشور را تعيين مي‌کند. صادرات سلاح و انجام عمليا‌ت‌هاي نظامي در سراسر دنيا، ابزاري براي اهداف نظامي موجود در سياست خارجي آلمان بوده و از سال 2012 رسماً در قالب «طرح قدرت‌هاي ساختاري» (»Gestaltungsmächtekonzept« ) مطرح شده است.

فقط قانون منع صدور سلاح به مناطق بحراني نيست که در اين کشور نقض مي‌گردد، ارسال تانک به عربستان سعودي نيز مثال خوبي براي نمايش اين خيانت بزرگ است. روشن است که بحث، نه بر سر دموکراسي است و نه حقوق بشر، بلکه نفوذ آلمان در منطقه خاورميانه، اصلي‌ترين مسئله به شمار مي‌رود. عربستان سعودي، ديکتاتوري مرتجع است که در آن زنان و مهاجران، انسان‌هاي درجه دو محسوب مي‌شوند؛ آلمان، عربستان سعودي کشوري سرشار از افراطيون مذهبي را تجهيز و تقويت مي‌کند تا در درون کشورهاي خليج فارس، نظم موردنظر خود را برقرار نمايد. يعني آشوب‌هاي داخلي را سرکوب کند، چنانچه در بحرين شاهد آن هستيم. وگرنه ارسال 800 تانک لئوپارد جنگي که از فرودگاه‌هاي آلمان، در راه عربستان سعودي هستند، هيچ دليل ديگري ندارد. در جنگ با هدف کنترل کشورهاي ثروتمند خليج فارس، کشورهاي امپرياليستي، به هجوم بر عراق، ليبي و اکنون سوريه دست زده‌اند تا در نهايت بتوانند به ايران حمله کنند. آلمان هم مي‌خواهد در اين «نظم جديد» خاورميانه شرکت داشته باشد.


***توهم نداشته باشيد

چرا ما ميليون‌ها نفر نيستيم؟ آيا مردم نمي‌دانند در اطرافشان چه خبر است؟ بعيد به نظر مي‌رسد چون دو سوم مردم، با سياست جنگ مخالفند. آنچه که مانع مي‌شود، يکي ناتواني آنان و ديگري يک اميد واهي است که به اجراي يک سياست معقول، با حکومتي معقول و سياستمداراني معقول دارند. اين توهم، عملکرد بسياري از مردم ما را تحت‌تأثير قرار داده است...

همه ما، تأييد پارلمان مجلس آلمان نسبت به جنگ عليه يوگسلاوي و همچنين جنگ 11 ساله در افغانستان را به ياد داريم. امروز نيز شاهديم که عمليات موشک‌هاي پاتريوت در ترکيه عليه دولت سوريه و همچنين به تازگي مداخله نظامي در کشور مالي، چطور مورد تشويق و شادماني فراکسيون‌هاي پارلمان قرار گرفت.

حالا که ما نمي‌خواهيم فقط بنشينيم و نگاه کنيم، بايد چه کنيم؟ و وقتي مبارزه‌اي فراتر از اين اعتراض‌ها مي‌طلبيم، چه کنيم؟...

به عقيده ما، فراموش شدن منطق جنگ در جهان، مستلزم نابودي قدرت‌هاي کاپيتاليستي است. همگي مي‌دانيم که راه‌اندازي يک حرکت انقلابي، تا چه اندازه سخت و دشوار است اما بدون آن، نتيجه‌اي درکار نيست و اعتراضات و طرح‌هاي پراکنده، هميشه ناکافي بوده‌اند.
بياييم اهداف مشترک خود را سازمان‌دهي و شبکه‌بندي کنيم! بياييم کاپيتاليسم را از ميان برداريم! سازمان ناتو را منحل کنيم! و خروج ارتش آلمان از افغانستان، سوريه و مالي را خواستار شويم!

نتيجه‌گيري:
برخلاف رويکرد رسانه‌اي غالبي که غرب در قبال کنفرانس امنيتي مونيخ، در پيش گرفت، ديدگاه‌هاي مخالف بسياري نسبت به اين کنفرانس، پيشينه، اهداف، سياست‌ها و روند آن، وجود داشته و دارد که به دليل تضاد آنان با منافع عمده دولت‌ها، جاي خالي آن در فضاي پررنگ رسانه‌اي حس مي‌شود. به نظر مي‌رسد سياست‌هاي جنگ‌طلبانه‌اي که البته با لباس زيباي «امنيت»، «حقوق بشر»، «نظم جهاني» و... پوشانده مي‌شود، نه تنها در نگاه فعالان سياسي و اجتماعي، گروه‌ها و انجمن‌هاي گوناگون، بلکه در ميان بسياري از مردم عادي و شهروندان کشورها نيز کارکرد گذشته خود را ندارد.

انتهاي پيام/فاطمه طاهري
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.