تقدیم به غربت مولی الموحّدین امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام ) در ایّامی که یادآور خوابیدن ایشان در بستر پیامبر ( صلّی الله علیه و آله ) ( لیلة المبیت ) است
خطاب به نهج البلاغة مولی :
تمام بغض علی ! از علی بگو با من
اگرچه تاب ندارم ولی بگو با من !
نگاه خیس مرا در کلام خود گم کن
دوباره با من یک آسمان تکلّم کن
سکوت هم حدّی دارـ آه ـ حرف بزن
زبان نداری اگر ، با نگاه حرف بزن ...
تویی که سینة سرخت پر از کلام علیست
تویی که نام تو در امتداد نام علیست
بگو چگونه دلت ناگهان ترک برداشت
چه شد که مثل زمین آسمان ترک برداشت
مگر نه اینکه ز کرّار یادگاری تو
برای بی کسی ما بگو چه داری تو
یگانه خاطرة دست مهربان علی
بگو ، بهانه نیاور ... تو را به جان علی!
بگو بگو که عزیزی ، بگو دریغ مکن
سکوت بشکن چیزی بگو ، دریغ مکن
تویی که جلوه ندارد بهار در چشمت
چگونه مانده ـ بگو ـ زخم خار در چشمت
ز بی نهایت دردت نهایتی باقیست
ز استخوان گلویت روایتی باقیست
مرا ز درد علی بی خبر گذاشتهای
هنوز دندان روی جگر گذاشتهای !
ببخش ! امّا عادت برای من بس نیست
خود آگهی که شهادت برای من بس نیست !!
تقلبیست اگرچه دو روی سکّه من
و موج دارد آواز تک تکة من
عزیز ! چند قدم سوی چشم من بردار
و دست خود را از روی چشم من بردار
چه میشود که ببینم هنوز میخندی
و بر سیاهی من مثب روز میخندی
...
: علی عدالت محضی که نیست مثل تو
در این حوالی بیدرد کیست مثل تو ...
به عشق مولی صلواتی هدیه کنید .