۱
پیش
از این گفتیم که، منظور ما از اساطیر صهیونیست، تنها پنج-شش اسطورهٔ معروف
نیست که در کتابها و مقالهها آمده است، بلکه میکوشیم با بررسی عمیق و
موشکافانهٔ درون مایه اساطیر و دیدن مجریان و عالمان صهیون اندیش، به تاریخ
یهودیت و گرایش مسیحیت به سمت ماده گرایی فریسی، حاخامی و پولسی،
توجه کنیم و با نظر به صهیونیسم تاریخی و کارکردها و نتیجه های گسترش این
اساطیر به اسطوره های سینمای صهیونیسم دست یابیم.البته این تلاش، ناقص و
نیازمند تکامل بسیار پیچیده و دقیق است.
سینما با بهره گیری از صدا، و
سیما میتواند،اسطورهها و حکایتهای دور از ذهن را به تصویر بکشد، به ویژه
با همراهی جذابیتهای زیبایی شناختی و بهرهمندی از گفتار و جلوه های ویژه
و ضرب آهنگ مناسب و روایت به جا، میتواند اثر بیشتری بر بیننده
بگذارد.بیشتر مخاطبان هم از این رسانه اثر میپذیرند.
اسطورهها اغلب با خیال و وهم پیوند مستقیم دارند و برخی ریشه های تاریخی هم دارند و با خشونت یا عشق، خیال، فلسفه، قرین هستند. همگی آرمان و الگویی به بشر عرضه یا تابویی را یادآوری میکنند که همواره در قالب داستانی، جاودانه شده است.
نگاه کارگردان به دنیای حقیقت و آمیختن این اسطورهها و شکل دادن به شباهتها و گزینش فن مناسب سینمایی،ایده نو را به خورد مخاطب میدهد و الگو یا تابوی مورد نظر خویش را از راه بیان اسطوره به شکل سینمایی، ماندگار کند.از این رو گفتهاند سینمای آمریکا، قهرمان پرور و فرهنگ ساز است و الگوی جهانی میسازد و ارزشهای خویش را صادر میکند، زیرا امروز با اسطورهها زندگی میکند.
در مقابل سینمای اروپا که به رئالیسم انتقادی پای بند است، قدرت اسطوره پردازی، الگوسازی و قهرمان سازی را از دست داده و منفعل و اثر پذیر است و در برابر تهاجم فرهنگی هالیوود بی دفاع شده است.افزون بر آن، دینداری خرد محور در اروپا بسیار کم رنگ است و در برابر اساطیر هالیوود نمیتواند بایستد.
سینمای
صهیونیست تلاش کرد تا با مخفی کردن ماهیت این رژیم و آشنا نبودن به سرزمین
فلسطین و رد درخواست صاحبان اصلی سرزمین فلسطین به اهداف خود جامه عمل
بپوشاند. بدین خاطر تعداد زیادی از صهیونیستها و کارگردان در بخش صنعت
سینما تغییر نام دادند که از جمله آنها عبارتند از "لویس مایر" معروف به "الیمازمایر"، "کرک دوگلاس" معروف به "ادوارد دانیلوفیچ" و "جرج سیدنی" معروف به "صموئیل جرینفیلد" و "وودی آلز" معروف به "آلن لوینجسیرگ" است.
در این مرحله معضل و چهره واقعی سینمای رژیم صهیونیستی نمایان شد.
یکی از مهمترین نتایج همکاری سینمای صهیونیست با هالیود فیلم "شمشیر در صحرا" به کارگردانی "جرج شیرمان" است که در سال ۱۹۴۹ ساخته شد. هدف از ساخت فیلم مذکور دفاع از موضع جانبدارانه انگلیس از تشکیل رژیم صهیونیستی بود. در این فیلم روابط بین صهیونیستها و انگلیس به تصویر کشیده شد که به نظر میرسد تا حدودی این روابط به دلیل حمایت تلویحی انگلیس از عربها و فلسطینیان خصمانه باشد. همچنین در این فیلم نقش آمریکا در حمایت از رژیم صهیونیستی از طریق قهرمان آمریکایی در حمایت از اسراییل نمایان شد.
همواره سینما صهیونیست با القای تفکر اهداف درست خود، سعی در بزرگنمایی صهیونیست دارد، از جنگها گرفته تا اسطوره ها، سینماگران صهیونیستی جهت تحریف وقایع از جمله شکست ارتش رژیم جعلی اسراییل در جنگشان علیه ملت مظلوم لبنان اقدام به ساخت فیلمهایی کرده است تا در آینده که هیچ شاهد عینی بر آن وقایع وجود نداشته باشد، این فیلمها در اختیار نسل جوان قرار دهند و آنرا جنگ حق علیه باطل و شاید هم آنرا در زمره جنگ علیه تروریسم معرفی کنند.
سینما صهیونیست همواره سعی کرده حقیقت را پنهان کند، نفوذ همه جانبه و فعالیت گسترده و چشمگیر صهیونیست در عرصه رسانه، توانسته ذهن بسیاری از مسحیان و اکثر یهودیان دنیا تابع سیاستهای صهیونیست کند.
مصطفی عقاد، کارگردان فیلم محمد رسول الله (ص) از معدود سینماگران مسلمانی که توانست سالها محیط هالیوود و آمریکا را تجربه کند و در آنجا چندین فیلم بسازد، این راز را این چنین برملا کرده است: در هالیوود همه چیز کنترل میشود، حتی سوژهٔ فیلمها.در آنجا همه کاره، تولیدکنندگان و تأمین کنندگان مالی صهیونیست هستند که هرگز حتی اجازه مطرح کردن سوژهٔ کاری خلاف نظرشان را به کارگردانان مستقل نمیدهند.