سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

داستان های پند آموز از امام رضا (ع)

رهنمودهای حضرات معصومین سلام الله علیهم اجمعین پس از 1400 سال چراغ راه بشریت برای خوب زیستن است که اگر جامعه کنونی خود را با آن منطبق کند، شاهد اتفاقات و حوادث ناگواری که امروزه در بین جوامع مختلف به وجود می آید، نخواهیم بود.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، وبلاگ قراجه در جدیدترین نوشته خود اینگونه آورده است که:

رهنمودهای حضرات معصومین سلام الله علیهم اجمعین پس از 1400 سال چراغ راه بشریت برای خوب زیستن است که اگر جامعه کنونی خود را با آن منطبق کند، شاهد اتفاقات و حوادث ناگواری که امروزه در بین جوامع مختلف به وجود می آید، نخواهیم بود.

طلایه داران مکتب انسان ساز تشیع وجود مقدس پیامبر عظیم الشان اسلام و سلاله پاک ایشان هستند، رهنمودهای آنها پس از 1400 سال چراغ راه بشریت برای خوب زیستن است که اگر جامعه کنونی خود را با آن منطبق کند، شاهد اتفاقات و حوادث ناگواری که امروزه در بین جوامع مختلف به وجود می آید نیستیم.

پندها و حکایاتی از حضرت رضا (ع) آمده است:

 

* عیادت از مریض و بهترین هدیه

مرحوم قطب الدّین راوندى در كتاب خود، به نقل از حضرت جوادالا ئمّه علیه السلام حكایت كند: یكى از اصحاب امام رضا علیه السلام مریض شده و در بستر بیمارى افتاده بود، روزى حضرت از او عیادت نمود و ضمن دیدار، به او فرمود: در چه حالتى هستى؟

 

عرض كردم: مرگ را بسیار سخت و دردناك مى بینم.

 

حضرت رضا علیه السلام فرمود: این ناراحتى كه احساس مى كنى، اندكى از حالات و علائم مرگ مى باشد كه اكنون بر تو عارض شده است، پس اگر تمام حالات و سكرات مرگ بر تو عارض شود، چه خواهى كرد؟!

 

و بعد از آن، در ادامه فرمایش خود افزود: مردم دو دسته اند: عدّه اى مرگ برایشان وسیله آسایش و استراحت است. و عدّه اى دیگر آن قدر مرگ برایشان سخت و طاقت فرسا است، كه پس از آن احساس راحتى مى كنند. حال چنانچه بخواهى كه مرگ برایت نیك و لذّت بخش باشد، ایمان و اعتقادات خود را نسبت به خداوند متعال و رسالت حضرت محمّد صلى الله علیه و آله و نیز ولایت ما اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را تجدید كن و شهادتین را بر زبان و قلب خود جارى گردان.

 

امام جواد علیه السلام فرمود: بعد از آن كه، آن شخص طبق دستور پدرم شهادتین را گفت، اظهار داشت: یابن رسول اللّه ! ملائكه رحمت الهى با تحیّات و هدایا وارد شدند و بر شما سلام مى دهند.

 

امام رضا علیه السلام فرمود: چه خوب شد كه ملائكه رحمت الهى را مشاهده مى كنى، از آن ها سؤ ال كن: براى چه آمده اند؟

 

مریض گفت: آن ها مى گویند چنانچه همه ملائكه با اذن خداوند سبحان، نزد شما حاضر شوند، بدون اجازه حركتى نمى كنند.

 

پس از آن، با كمال راحتى و آرامش خاطر. چشم هاى خود را بر هم نهاد و گفت: ((السّلام علیك یاابن رسول اللّه !)) پیغمبر اسلام، امیرالمؤ منین و دیگر امامان (سلام اللّه علیهم ) آمدند، و در همین لحظه، جان به جان آفرین تسلیم كرد.

بحارالا نوار: ج ۴۹، ص ۷۲، ح ۹۶.

 

* با این مقدار بدهی خود را پرداخت کن

شخصى به نام احمد بن عبداللّه، به نقل از غفّارى حكایت كند: روزى خدمت امام رضا علیه السلام رفتم و گفتم: مقدارى قرض دارم و توان پرداخت آن را ندارم ؛ و مقدار آن را مطرح نكردم. حضرت دستور داد غذا آوردند و چون غذا خوردیم فرمود: آنچه زیر تُشك نهاده شده بردار و بدهى خود را بپرداز.

 

وقتى تُشك را بلند كردم مقدارى دینار زیر آن موجود بود، برداشتم و چراغى را آوردم و آن ها را شمردم چهل و هشت دینار بود.

 

در بین آن ها یك نوشته مرا جلب توجّه كرد، آن را برداشتم و نزدیك چراغ آوردم، دیدم بر آن نوشته است: بیست و هشت دینار آن را بابت بدهى خود پرداخت كن و باقى مانده آن را هزینه زندگى خود و خانواده ات قرار بده. بحارالا نوار: ج ۴۹، ص ۵۸، س ۱۵.

 

* درخت بادام در خانه میزبان

مرحوم شیخ صدوق رضوان اللّه علیه، به نقل از محمّد بن احمد نیشابورى از قول جدّه اش خدیجه، دختر حمدان حكایت كند: در آن هنگامى كه امام رضا علیهما السلام در مسیر راه خراسان وارد شهر نیشابور گردید، به منزل ما تشریف فرما شد. امام علیه السلام پس از آن كه اندكى استراحت نمود، در گوشه اى از حیات خانه ما یك بادام كشت نمود، كه رشد كرد و بزرگ شد و یك ساله به ثمر رسید؛ و هر سال ثمره بسیارى مى داد.

 

و چون مردم متوجّه شدند، كه امام رضا علیه السلام آن درخت را با دست مبارك خود كشت نموده است، هر روز به منزل ما مى آمدند و از بادام هاى آن جهت شفا و درمان امراض خود استفاده مى كردند و هركس هر نوع مرضى كه داشت، به عنوان تبرّك از آن بادام كه تناول مى كرد، عافیت و سلامتى خود را باز مى یافت. و حتّى نابینایان شفا مى گرفتند و زن هاى آبستن - كه درد زایمان برایشان سخت و غیرقابل تحمّل بود - از آن بادام استفاده مى كردند و به آسانى وضع حمل مى نمودند. و همچنین حیوانات مختلف مى آمدند و خود را به وسیله آن درخت متبرّك مى ساختند.

 

پس ا آن كه مدّت زمانى از این جریان گذشت، درخت بادام خشك شد و جدّم، حمدان چند شاخه اى از آن درخت را قطع كرد كه در نتیجه چشم هایش كور و نابینا گردید. و فرزند او - كه عَمرو نام داشت و یكى از ثروتمندان مهمّ شهر نیشابور بود - آن درخت را از ریشه قطع و نابود كرد و او نیز به جهت این كار، تمام اموال و زندگیش متلاشى شد و بیچاره گردید، كه دیگر به هیچ عنوان توان امرار معاش نداشت.

 

و راوى در نهایت گوید: قبل از آن كه درخت خشك شود، كرامات بسیارى به بركت امام رضا علیه السلام از آن ظاهر مى گردید و مردم ؛ بلكه حیوانات از آن بهره مى بردند.

عیون اءخبارالرّضا علیه السلام: ج ۲، ص ۱۳۲

 

* دوحکم متفاوت

ابوسعید خراسانى حكایت كند: روزى دو نفر مسافر از راه دور به محضر امام رضا علیه السلام وارد شدند و پیرامون حكم نماز و روزه از آن حضرت سؤ ال كردند؟

 

امام علیه السلام به یكى از آن دو نفر فرمود: نماز تو شكسته و روزه ات باطل است و به دیگرى فرمود: نماز تو تمام و روزه ات صحیح مى باشد.

 

وقتى علّت آن را جویا شدند، حضرت فرمود: شخص اوّل چون به قصد زیارت و ملاقات با من آمده است، سفرش مباح مى باشد؛ ولى دیگرى چون به عنوان زیارت و دیدار سلطان حركت نموده، سفرش معصیت است. تهذیب شیخ طوسى: ج ۴، ص ۲۲۰، ح ۱۷

 

* راهی برای بهشت

یكى از اصحاب امام رضا علیه السلام به نام معمّر بن خلاد حكایت می کند: هر موقع سفره غذا براى آن حضرت پهن مى گردید، كنار آن سفره نیز یك سینى آورده مى شد. پس امام علیه السلام از هر نوع غذا، مقدارى بر مى داشت و داخل آن سینى قرار مى داد و به یكى از غلامان خود مى فرمود كه تحویل فقراء و تهى دستان داده شود. سپس به دنباله آن، این آیه شریفه قرآن: فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ سوره بلد: آیه ۱۱. را تلاوت مى نمود؛ و مى فرمود: خداوند جلّ و على مى داند كه هر انسانى براى كسب مقامات عالیه بهشت، توان آزاد كردن غلام و بنده را ندارد. به همین جهت، اطعام دادن و سیر گرداندن افراد را وسیله اى براى ورود به بهشت قرار داده است. بحارالا نوار: ج ۴۹، ص ۹۷، ح ۱۱، به نقل از كافى و محاسن برقى.

 

* تبرک به جایگاه امام رضا (ع)

- سلیمان بن جعفر - كه یكى از اصحاب حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام است - حكایت می كند: یكى از نوادگان امام سجّاد علیه السلام - به نام علىّ بن عبیداللّه - مشتاق دیدار و زیارت امام رضا علیه السلام بود، به او گفتم: چه چیزى مانع از رفتن به محضر شریف آن حضرت مى باشد؟

 

پاسخ داد: هیبت و جلالت آن بزرگوار مانع من گردیده است.

 

این موضوع سپرى گشت، تا آن كه روزى مختصركسالتى بر وجود مبارك امام علیه السلام عارض شد و مردم به عیادت و ملاقات آن حضرت مى آمدند. پس به آن شخص گفتم: فرصت مناسبى پیش آمده است و تو نیز به همراه دیگر افراد به دیدار و ملاقات آن حضرت برو، كه فرصت خوبى خواهد بود. لذا علىّ بن عبید اللّه به عیادت و دیدار امام رضا علیه السلام رفت و با مشاهده آن حضرت بسیار مسرور و خوشحال گردید.

 

مدّتى از این دیدار گذشت و اتّفاقا علىّ بن عبیداللّه روزى مریض شد؛ و چون خبر به امام علیه السلام رسید، حضرت جهت عیادت از او حركت نمود؛ و من نیز همراه آن بزرگوار به راه افتادم، چون وارد منزل او شدیم، حضرت مختصرى كنار بستر او نشست و از او دلجوئى نمود. و پس از گذشت لحظاتى كه از منزل خارج شدیم، یكى از بستگان آن شخص گفت: همسر علىّ بن عبیداللّه بعد از شما وارد اتاق شد و جایگاه جلوس ‍ حضرت رضا علیه السلام را مى بوسید و بدن خود را به وسیله آن محلّ تبرّك مى نمود.
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.