سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

داستانک/ عجب آدمی بود! عجب آدمی هستم!

شب که می‌شود حوصله‌ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،
روي نيمکت پارک نشسته بودم. مرد ميانسالي رد شد، چند متر جلوتر خم شد و يک اسکناس 5 هزار توماني از روي زمين برداشت. نگاهي به دور و بر انداخت و وقتي ديد کسي اطرافش نيست، اسکناس را گذاشت توي جيبش. با خودم گفتم عجب آدمي بود!. چند متر که دورتر شد اسکناس را انداخت توي صندوق صدقات. بازخودم گفتم عجب آدمي هستم!

برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.