به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، وبلاگ
دین پژوهان در جدیدترین نوشته خود آورده است:
طی این چند دهه ی اخیر شاهد برخی دگر اندیشیها در باره ی عزاداری و چند و چون آن هستیم.
این نوع جریانات گاهی اصل عزاداری ها را نشانه می روند و گاهی آیین های خاص آن را.
اکنون و در این پست در مورد گروه دوم که به برخی آیین های عزاداری نقد وارد می کنند، کاری ندارم. خصوصا که برخی از این آیین ها که از اصالت و سنت چندانی هم پیروی نمی کنند، نیازمند نقد جدی هستند.
اما در مورد گروه نخست که اتفاقا از زبان و ظاهر زیبا بسیار هم بهره می جویند باید بیشتر تامل کنیم و ببینیم واقعا دنبال چه هستند؟
خلاصه ی سخنان این دسته را می توان در یک جمله خلاصه کرد: به جای گریه بر زخمان ظاهری امام شهید، به تفکر و منش وی توجه کنید.
این دسته در واقع می خواهند با پرداختن به پیام و تفکر اصلی امام شهید، پیروان ایشان را از اقامه ی مجلس عزا باز دارند.
گمان میکنم تصور عمومی این دسته از مجالس عزا، فقط گریه ای است که از سر احساس سرازیر میشود طوری که در آن ذره ای شناخت و معرفت نسبت به امام و هدف او وجود ندارد. حال آنکه تاریخ 14 قرن تعزیه با این معنا و این پیشفرض مشکل جدی دارد. اگر حافظه ی تاریخی خود را فقط به اندازه 20 تا 30 سال اخیر، به کار بگیریم خواهیم دید، همین عزاداری ها از بنیادی ترین مبانی پیروزی انقلاب و جنگ تحمیلی در آن دوران تاریخی بود.
در واقع اگر ما امروزه به صورت واضح و با حرارت، پیام امام شهید را در جامعه و درون خود احساس میکنیم مرهون همین عزاداریهاییم. زیرا این عزاداریها در خود علاوه بر شور، شعور را هم به همراه داشته اند و هیچگاه احساس صرف نبودند بلکه در ضمن تهییج احساسات عزاداران، معرفت آنها هم مورد توجه جدی قرار می گیرد.
بنابراین عزاداری در واقع شیوه یی منحصر بفرد و دینیست که برای اشاعه ی پیام رهبران دینی به کار گرفته میشود.
حالا بیایید فرض کنیم این شیوه و عزاداری را از زندگی مردم عادی خارج کردیم و وظیفه ی انتقال پیام رهبران دینی را بر عهده ی جامعه ی علمی گذاشتیم، شما فکر میکنید چقدر ممکن است که این جامعه ی به اصطلاح علمی با آن زبان خاص خودشان، در انتقال پیام رهبران دینی موفق خواهند بود؟ آیا جز این خواهد بود که نهایتا سالیانه یک بار در روز شهادت امام شهید، همایش برگزار میکردند و نظریه میدادند و تمام....
حال آنکه عزاداری سنتی پیام امام را در متن زندگی مردم جاری می کند و کاری می کند که مردم با آن پیامها و انس و الفت به امام خود زندگی کنند.
قصدم این نیست که بگویم جامعه ی علمی ناتوان است. این اساسا ذات روش علمی است که نمی تواند عجین با زندگی باشد. مردم با عادات روشها آیین ها و به طور کل فرهنگ خود، زندگی می کنند. به همین دلیل است که عزاداری سنتی با عجین شدن در فرهنگ مردم، وارد متن زندگی آنها می شود به گونه ای که جدایی از آن برای عموم مردم امکان پذیر نیست.