به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ،شیخ طبرسی و قطب راوندی نقل کرده اند که روزی رسول خدا_ صلوات الله علیه و آله و سلم _در حجر اسماعیل نشسته بود که مشرکین قریش شکمبه ی گوسفندی را روی پیامبر خدا صلوات الله علیه و آله و سلم می اندازند.رسول خدا _صلوات الله علیه و آله و سلم _در حالی که از این واقعه بسیار اندوهگین شده بود ، نزد ابوطالب آمد و فرمود : عمو! موقعیت من در نزد شما چگونه است؟
ابوطالب پرسید : پسر برادر ، مگر چه شده است؟
رسول خدا جریان را نقل کرد ؛ ابوطالب که بسار ناراحت و خشمگین شده بود به جناب حمزه ی سید الشهدا فرمود : این شمشیر را به دست گیر و همراه من بیا.
ابوطالب با همراهی حمزه به سمت مسجد الحرام و یکسر به نزد اهانت کنندگان آمد.آنگاه رو به حمزه کرد و گفت : این شکمبه را بر سر و صورت همه ی این افراد بگذار ، هر کس که خواست مانع شود گردنش را بزن.
هیچ یک از مشرکین نتوانستند عکس العملی از خود نشان دهند و دستور ابوطالب کاملا اجرا شد، آنگاه ابوطالب روی به جانب رسول خدا_ صلوات الله علیه و آله و سلم_ کرده ، فرمود : پسر برادر ! موقعیت شما در نزد ما اینگونه است. 1
رحمت خدا و علو مقام بر ابوطالب باد که با حمیت و غیرت و جوانمردی خود ،قلب پیامبر خدا_ صلوات الله علیه و آله وسلم _را آرام ساخت.
.
.
با خواندن این مطلب چقدر دلم شجاعت مردان بنی هاشمی خواست برای همه ی مظلومان عالم ....دلم ذوالفقار علی علیه السلام را در حالی که از نیام کشیده باشد خواست....
آه علی ِ ندبه های مدینه و کوفه ، بت های عرب را شکستی و باطل را خوار کردی ، سینه های بازماندگان بدر و خیبر و حنین هنوز مملو از بغض از ضربات شمشیر توست.هنوز برای کشتن فرزندانت فتوا می دهند و خون شان را مباح می دانند.
آه علی ِ دردمند یتیمان ، اکنون ما ؛ یتیم مانده ایم بین اشقیاء ، دلت طاقت نیاورد باز به بی کسی و تنهایی فرزندانت ، با همان دستان پینه بسته ی مهربان ، با همان قلب لرزان ، با همان بغض شکسته ی چاه های به یادگار مانده ات در مدینه ، با همان غیرت خدایی؛ برای ما دعا کن....از خدا بخواه برساند ظهور میراث دار بزرگت را که چون صاعقه بر سر کفر و چون باران بر سر مظلومین سایه افکند.
آه علی ِ غصه دار فاطمه _سلام الله علیها_ ،به حق دردهایی که حتی به زبان نیاوردی و فقط اشک شدند ، به حق همان روهای تلخ بی فاطمه ات ، برای ما بخواه از خدا ظهور گشایش دهنده ی قلب فاطمه _سلام الله علیها_ را....
1-اعلام الوری ص 57/ قصص الانبیاء ص 320 ،ح 399/ از آنها بحار الانوار ج 18 ،ص209 ،ح 38/و ص 187 ،ح17