سایر زبان ها

صفحه نخست

انتخابات

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

بحران هويتي در منطقه يورو

بحران بدهی منطقه یورو فقط یک بحران مالی و اقتصادی نیست، بلکه یک بحران هویتی نیز محسوب می شود؛ چرا که اروپایی ها ابزار سیاسی جلو بردن آن را نداشته اند.

به گزارش سرويس بين‌ الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از روزنامه اينديپندنت؛  بر خلاف آنچه مغزهای تجاری بزرگی مانند جرج سوروس یا بوریس جانسون پیش بینی کرده بودند ، یورو یک سال دیگر نيز به بقای خود ادامه داد.
امسال همان سالی بود که یورو سرانجام می بایست با سرنوشت محتوم خود مواجه می شد؛ دولت های منطقه یورو دیگر نمی توانستند در نشست های دقایق پایانی تصمیم گیری را با این امید به تاخیر بیندازند که شاید خودبخود گشایشی حاصل شود و همان سالی بود که بازارها سرانجام می بایست به سراغ طلب خود از یونان ، اسپانیا و ایتالیا می رفتند.
امسال همان سالی بود که تناقضات در قلب یورو- یعنی پول واحدی بدون یک اقتصاد واحد یا یک هدف سیاسی واحد یا حتی یک بانک مرکزی مناسب - می بایست کل پروژه را به شکست می کشاند و دنیا را وارد عصر یخبندان اقتصادی می کرد.  
سوروس در ماه ژوئن گفت؛ یورو «فقط چند روز دیگر زنده است»، اما در کمال شگفتی یورو همچنان باقی است. ارزش یورو در برابر دلار و پوند در بازارهای مالی همچنان بالاست. دولت های منطقه یورو این را ثابت کرده اند که می توانند تصمیم گیری های مهم را همچنان به تاخیر بیندازند.
در سال 2012 ماریو دراگی رئیس بانک مرکزی اروپا - نامزد لقب "قهرمان سال اروپا" - کشف کرد، فرانکفورت تاکنون اختیارات و قدرت ناشناخته ای داشته است که به بانک ها و دولت های متزلزل منطقه یورو کمک مالی کند و آنها را از سقوط نجات دهد. به عبارت دیگر ، بانک مرکزی اروپا حالا برای خود نوعی حق چاپ نامحدود اسکناس قائل است که بانک مرکزی انگلیس و بانک مرکزی آمریکا از سال 2008 برای شناور نگه داشتن اقتصاد انگلیس و آمریکا برای خود قائل بوده اند.  
از زمان آغاز بحران منطقه یورو در سال 2010 بازارها دو راه در پیش گرفته اند. برخی سرمایه گذاران معتقدند این فکر هوشمندانه ای است که همه را به بالای پرتگاه بکشیم و هنگام پایین آمدن جیب هایمان را جستجو کنیم. برخی هم هستند که احساس می کنند این فکر خوبی نیست.
ابتکارات دراگی به گروه دوم کمک کرد در نبرد با گروه اول پیروز شوند. البته فعلا. او به بازارهای مالی برای نابود نکردن یورو و فلج نکردن اقتصاد جهان انگیزه داد. او برای دولت های منطقه یورو فضای تنفس ایجاد کرد.
اما پرسش های درازمدت تر همچنان بدون پاسخ مانده اند: آیا یورو به بقای خود ادامه خواهد داد؟ آیا یورو معنی و مفهومی دارد؟
دولت های منطقه یورو در سال 2012 به پیمان مالی خود پایبند ماندند ، یعنی همان پیمانی که آنها را از ایجاد کوهی از بدهی های جدید در آینده منع کرده است. آنها هنوز سرگرم بررسی راههایی برای ایجاد یک "دولت اقتصادی" برای "یورولند" (سرزمین یورو) هستند. این وضع ، از لحاظ نظری ، یک مسیر سیاسی واحد در برابر منطقه یورو قرار خواهد داد. چنین دولتی بی درنگ به برطرف شدن فاصله عظیم میان مثلا اقتصادهای آلمان و اسپانیا نمی انجامد ، یا حتی شکاف رقابتی فزاینده میان اقتصادهای آلمان و فرانسه را پر نمی کند.  
بحران در منطقه یورو فقط بحران بدهی نیست؛ بلکه بحران الگوهای اقتصادی واگرا در داخل یک منطقه ارزی واحد است- چیزی که فراتر از اختلافاتی است که میان مثلا ایالت های میسی سیپی و کنتیکت در «منطقه دلار» یا میان کانتری دورهام Country Durham یا سوری Surrey در «منطقه پوند» وجود دارد.  
بحران منطقه یورو همچنین یک بحران موجودیتی است؛ یک بحران هویتی. کشورهای منطقه یورو که یک پول واحد خلق کرده اند، اما ابزار سیاسی جلو بردن آن را نداشته اند تا کجا آمادگی دارند اختیارات حوزه تصمیم گیری ملی خود را برای اداره یا ایجاد یک اقتصاد واحد در اختیار یک دولت عملا فدرال قرار دهند؟ این «دولت اروپایی» چقدر مشروعیت دموکراتیک خواهد داشت؟
برچسب ها: بحران ، فراگیر ، یورو
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.