سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

شهر فرنگ

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ،  به نقل از وبلاگ  خاکستر گلها باز شهر فرنگی آمده بود توی کوچه مان و صنعت سینماتوگراف را از چشمی کوچک روی جعبه اش به حراج گذاشته بود. باز طوماری از عکسها و نقاشی ها را روی نی های حصیر لول کرده بود و توی سایه ی درخت اقاقیای جلو خانه حاج حبیب، به انتظار مشتری های کوچکش نشسته بود. شهرفرنگی داد می کشید:

ـ "شهر شهر فرنگه از همه رنگه بیا و تماشا کن. بدو  عقب نمانی بچه جان!". و من و خواهرم داشتیم نقشه می کشیدیم برای جور کردن پول تماشا.

 من و مهری ؛دو تایی مثل  رقیب و عتید، دو طرف مادرمان را می گرفتیم تا چند ریالی پول بهمان بدهد برای دیدن شهرفرنگ. گاهی می داد، گاهی نمی داد؛آخر در روزگاری که من دوست داشتم جهان را هنوز از پشت این دستگاه جادویی تماشا کنم، دیگر این باغ نظر از رونق افتاده بود و جایش را تلویزیون و سینما گرفته بودند؛ اما راستش را بخواهید، من می مردم برای این قسم از تماشا. و برای جمله ی پایانی شهرفرنگی، وقتی درپوش روی عدسی را می گذاشت و می گفت:

ـ "بپا سگ سیاه نخوردت ها!".

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.