مظفر الوندي طي يادداشتي به کارايي برخورد قضايي با اشرار پرداخت: دادستان تهران طي مصاحبه اي ضمن اعلام دستگيري عوامل اين شرارت و با تشريح سوابق افراد دستگير شده به نكتهاي مهم اشاره كرد. وي پس از ذكر سوابق متهمان و اين كه سابقه زندان و دستگيري داشتهاند، اعلام كرد اين افراد محصول خانوادههاي از هم پاشيده و آسيب ديده هستند.
معمولا در هياهوي احساسي مربوط به دستگيري ها و اعلام مجازات ها، توجه به نكات جانبي و بررسي عوامل اصلي ارتكاب جرم مغفول مي ماند. در سال هاي نه چندان دور كه پديده هايي نظير "خفاش شب"و "بيجه"در جامعه رخ نماياند، كارشناسان امر هشدارهاي لازم را داده بودند.
فردي كه به "خفاش شب"تبديل شد، سابقآ نوجواني بزهكار بوده كه مددكاران اجتماعي در زمان خود هشدار لازم را در خصوص به نهادهاي حمايتي داده بودند. فردي كه "بيجه"نام گرفت، داراي مشكلات دوران نوجواني و بي مهريهاي والدين و عقدههاي دوران كودكي بود كه متاسفانه كمتر به آن توجه شده بود.
امروز هم شاهد صحنههاي خشونت بار در معابر عمومي و خيابان ها از افرادي هستيم كه در مرحله آسيب جدي بوده و از اقدام خود نيز نادم نيستند، بلكه آنرا نوعي افتخار ميدانند كه توجه به برخي مصاحبههاي اين افراد در زمان اجراي حكم "اعدام"كاملا تاييد كننده اين ادعاست.
متاسفانه برنامههاي مربوط به برخورد با اشرار در سالهاي اخير كه هر بارهم از سوي مسوولان انتظامي "پايان شرارت ها"اعلام ميشد يك سويه بود و نه تنها ريشه كن شدن شرارتها را حداقل در انظار عمومي نداريم بلكه نمونه هاي آن بيشتر شده و هر روز شاهد مدل جديدي از اين شرارت ها هستيم كه امنيت رواني و اجتماعي شهروندان را تهديد ميكند.
به نظر ميرسد در كنار برخورد قهري كه قطعا خواست عمومي جامعه است، بايد به ريشهها و عوامل ارتكاب جرم نيز توجه كرد. صدا و سيما با دعوت از صاحب نظران مي تواند اين پروژهها را بررسي و هشدارهاي لازم را به متوليان و خانوادهها بدهد. سازمانهاي حمايتي بايد به خود آيند چرا كه عدم توجه به اين ريشهها ما را وارد دور و تسلسل مبارزه اي ميكند كه حاصلي در بر نخواهد داشت.
بنابراين به سرعت نيازمند فراخوان تمامي شخصيتهاي عرصه جرم شناسي، آسيب شناسي، روانشناسان و جامعه شناسان هستيم و با بررسي دقيق سوژههاي مورد نظر كه تمامي آنها در "دسترس"هستند، علل و عوامل شناسايي و برخوردها را بر اساس آنها تنظيم کنيم.
يادمان نرود كه چند سال پيش عمده اشرار تهران را دستگير كرديم، با حالتي "تحقيرآميز"در كوچه ها گردانديم و بسياري از مجازات ها را در خفا و عيان در مورد آنها اجرا كرديم، اما چه شد؟ هنوز شاهد جسارت بزهكاران هستيم، يك جاي كار مي لنگد، قبل از اينكه مجددا به دور بيهودهاي ازاقدامات برسيم چاره انديشي كنيم.
غفلت از بررسي علمي اين جرايم ضررهاي جبران ناپذيري به دنبال دارد، به متخصصين امر اعتماد كنيم. نهادهاي اجتماعي و مسوول را مورد سوال قرار دهيم، طلاق را جدي بگيريم، به معضل مواد مخدر واقع گرايانه تر بپردازيم، ميزان مصرف مشروبات الكلي را كتمان نكنيم تا بتوانيم در كنار مسئوليت هاي قضايي و انتظامي، ساير عوامل را نيز مورد توجه قرار دهيم.
مشهور است كه در اولين اجراي حكم اعدام در ميدان "اعدام"سابق در سالهاي دور، در زماني كه مجرم بر چارپايه اجراي مجازات منتظر به گردن انداختن "طناب مرگ"بود، برخي از تماشاچيان كه خود بزهكار بودند، از شلوغي و ازدحام جمعيت استفاده كرده و جيب افراد حاضر در صحنه مجازات را ميزدند، اثر مجازات هميشه مثبت وكارآ نيست، بلكه بايد دنبال گمشدههاي ديگري بود.
انتهاي پيام/