به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ، عصر یك روز پاییزی كه قدم زنان منظرههای درختان پاییزی را تماشا میكنی و به سمت خانه میآیی. یكهو باران شروع میكند به باریدن. یك ریز و تند. حواست از درختان پرت مردم میشود. به اطرافت نگاه میكنی و عابرانی را میبینی كه میدوند برای رسیدن به سرپناهی. همان لحظه دختركی را میبینی كه چشم مادرش را دور دیده، از فرصت استفاده كرده و آمده است زیر باران. دستانش را باز كرده، صورتش را سمت آسمان گرفته و سرخوشانه میچرخد و میچرخد.
من؟ من یك گوشه ایستاده بودم با لبخندی كه روی صورتم كش آمده بود داشتم این تصویر را در ذهنم ثبت میكردم.
*عنوان از شعر «باران» كتاب درسی كودكیمان، گلچین گیلانی