سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

یادم آمد روز باران

محدثه انسی‌نژاد در وبلاگ گذر اقاقيا نوشت: یك‌هو باران شروع می‌كند به باریدن. یك ریز و تند. حواست از درختان پرت مردم می‌شود. به اطرافت نگاه می‌كنی و عابرانی را می‌بینی كه می‌دوند برای رسیدن به سرپناهی.....

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ، عصر یك روز پاییزی كه قدم زنان منظره‌های درختان پاییزی را تماشا می‌كنی و به سمت خانه‌ می‌آیی. یك‌هو باران شروع می‌كند به باریدن. یك ریز و تند. حواست از درختان پرت مردم می‌شود. به اطرافت نگاه می‌كنی و عابرانی را می‌بینی كه می‌دوند برای رسیدن به سرپناهی. همان لحظه دختركی را می‌بینی كه چشم مادرش را دور دیده، از فرصت استفاده كرده و آمده است زیر باران. دستانش را باز كرده، صورتش را سمت آسمان گرفته و سرخوشانه می‌چرخد و می‌چرخد.

من؟ من یك گوشه ایستاده بودم با لبخندی كه روی صورتم كش آمده بود داشتم این تصویر را در ذهنم ثبت می‌كردم.

*عنوان از شعر «باران» كتاب درسی كودكی‌مان، گلچین گیلانی

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.