به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، وبلاگ
قراجه در جدیدترین مطلب خود آورده است:
می خواست برگردد جبهه. به او گفتم: پسرم تو به اندازه سنت خدمت کرده ای، بگذار آنهایی بروند جبهه که نرفته اند. چیزی نگفت و ساکت در گوشه ای نشست.
وقت نماز که شد جانمازم را انداختم که نماز بخوانم. دیدم آمد و جانمازم را جمع کرد.خواستم به او اعتراض کنم که گفت:
این همه بی نماز هست! اجازه بدهید کمی هم بی نماز ها نماز بخوانند.
دیگر حرفی برای گفتن نداشتم. خیلی زیبا، بجا و سنجیده جواب حرف بی منطق مرا داد.