سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

گزيده‌اي‌‌ ازسرمقاله‌ روزنامه‌های چهارشنبه

گزيده‌اي از سرمقاله روزنامه‌هاي امروز را مي‌توانيد، اينجا بخوانيد.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران

ستون يادداشت روز روزنامه کیهان به نوشته حسام الدين برومند با این عنوان اختصاص یافت:

پاي درس قانون
 
اين روزها به بهانه سالروز تصويب قانون اساسي در آذرماه 1358 سخنان و اظهاراتي از جانب عده اي مطرح مي شود كه گويا دغدغه قانون اساسي را بر «صدر» نشانده و اين دستاورد انقلاب اسلامي را «قدر» مي دانند اما شكل و محتواي اين تلاش ها بيانگر امر ديگري است.

سخن از «ميثاق ملي»، «برترين قانون»، «سند تعيين سرنوشت ملت» و «حقوق مردم در اين قانون» است اما اين تأكيدات موجه و درست وقتي دستمايه اي براي مصادره به مطلوب اصول قانون اساسي در كانال و دالان خاصي مي شود جاي تعجب دارد و بايد انگشت حيرت به دهان گزيد.

تك خواني بعضي از اصول قانون اساسي و تفسير به رأي آن، همان نقل معروفي را به خاطر مي آورد كه فردي آيه «فويل للمصلين» را بانگ مي زد و با اعتماد به نفس و گويا از سر دغدغه[!] مي گفت؛ واي بر نمازگزاران! پس نماز نخوانيد!!

اكنون صرفنظر از اين كه چرا ايام آذرماه 91 براي جرياني آنقدر اهميت پيدا كرده كه سالگرد قانون اساسي را امسال به صورت ويژه و پررنگ برگزار نمايند بايد پرسيد مگر در چند سال اخير 12 آذر نمي آمد كه به يكباره دغدغه قانون اساسي اينچنين بر موج تفسيرات و تأويلات شاذ اوج گرفته است.

البته عقبه بسياري از اين تفسيرها به دوره اي برمي گردد كه به اصطلاح هجمه به محكمات قانون اساسي به منظور تضعيف ساختار نظام جمهوري اسلامي در ژست روشنفكري كليد زده شد تا جايي كه گري سيك مشاور اسبق امنيت ملي آمريكا به ذوق آمده و مي گويد؛ «من در ايران روشنفكراني را ديده ام كه به اشاره اي ما را دنبال مي كنند؛ آنها ششلول هايي را بالا برده اند تا هركس و هرچه با آمريكا ناسازگار است هدف قرار دهند.»

در آن منظومه آمريكايي هرچند جايگاه ولايت فقيه، شوراي نگهبان، اصول مربوط به اسلاميت نظام و... نشانه رفته شده بود ولي طرفي نبستند و درباره مباحث پيراموني قانون اساسي گفتني هايي هست؛
 
1- قانون اساسي جمهوري اسلامي طي بيش از سه دهه گذشته ثابت كرده است كه سند پيشرفت و اقتدار ايران است. اگر چندي پيش مؤسسه اطلاعاتي استراتفور- مؤسسه اي كه در آمريكا از آن به عنوان نسخه دوم سيا ياد مي شود- علت اصلي مخالفت با ايران را نه به خاطر سلاح هسته اي بلكه به دليل تغيير مركزيت قدرت در منطقه مي داند آيا آن به خاطر ساختار قدرتمند جمهوري اسلامي نيست؟ اگر هست- كه هست- اين ساختار نبايد مبتني بر يك قانون اساسي مترقي باشد؟ بي شك پاسخ مثبت است. اين ساختار قدرتمند و قانون اساسي مترقي قابليت خود را در بزنگاه هاي حساس بهتر نشان مي دهد و براي همين است كه مؤسسه راهبردي بروكينگز طي گزارشي خاطرنشان مي كند امكان براندازي و تضعيف ساختارها در جمهوري اسلامي وجود ندارد.

تحولات خاورميانه در دو سال گذشته در بستر بيداري اسلامي نيز شاخصي بود كه به وضوح نشان داد مدل حكومتي جمهوري اسلامي مبتني بر قانون اساسي برآمده از دو ركن جمهوريت و اسلاميت، قابليت «الگو بودن» و «الهام پذيري» دارد.

اين نكته اي بود كه حتي كيسينجر به زاويه اي از اين واقعيت مي پردازد و اذعان مي كند؛ «مردم خاورميانه خواستار دموكراسي به شيوه غربي نيستند».
زاويه ديگر اين واقعيت اعتراف معنادار روزنامه صهيونيستي هاآرتص است كه مدل حكومتي اسلام آمريكايي و اردوغاني را تمام شده ارزيابي مي كند و مي نويسد؛ «اين مدل و نسخه در محاق است».

از سوي ديگر؛ قانون اساسي ايران كه بيانگر مدل حكومتي جمهوري اسلامي است نظام «مردم سالاري اسلامي» را در صحنه اجتماع و سياست به روشني و با قوت ترسيم كرده است.

نقش واقعي براي مردم (جمهوريت) و حاكميت موازين ديني (اسلاميت) در الگوي قانون اساسي ايران باعث شده تا توجه همه ملت هاي مسلمان و آزاديخواه به آن معطوف شود. از همين روي اين روزها مردم مصر علاوه بر حق تعيين سرنوشت براي خودشان بر شريعت اسلامي به عنوان منبع تدوين قانون اساسي تاكيد دارند.

2-ناگفته پيداست كه قانون اساسي علي رغم آن ساختار منطقي و مترقي امكان دارد در برخي از اصول و موضوعات مورد بازنگري قرار بگيرد. همچنانكه در سال 68 اين بازنگري انجام شد و اصلاحات و تغييراتي را در پي داشت.

گفتني است؛ در قانون اساسي فصل چهاردهم با عنوان «بازنگري در قانون اساسي» تعبيه شده است و اصل 177 نحوه و شرايط اين بازنگري را به روشني مورد تصريح قرار داده و البته تاكيد مي كند؛ «محتواي اصول مربوط به اسلامي بودن نظام و ابتناي كليه قوانين و مقررات براساس موازين اسلامي و پايه هاي ايماني و اهداف جمهوري اسلامي ايران و جمهوري بودن حكومت وولايت امر و امامت امت و نيز اداره كشور با اتكاء به آراء عمومي و دين و مذهب رسمي ايران تغييرناپذير است.»
بنابراين اگر قرار باشد تغيير در قانون اساسي انجام بشود مكانيسم آن بدون ابهام وجود دارد و بايد در همان چارچوب اين قانون به عنوان بالاترين قانون انجام و عملياتي شود.

3- برخورد سياسي با قانون اساسي و اظهارات بدون استدلال در به اصطلاح آماده سازي شرايط و فضا براي تغيير در قانون اساسي فاقد وجاهت قانوني و حقوقي است چرا؟ چون خارج از مكانيسم تعيين شده بوده و بدون كمترين ترديدي «ضرورت»ها و «نياز»ها كارشناسي نشده است.

4- حتي اگر اين روند نادرست و خارج از بستر قانوني براي به اصطلاح تغييرات و اصلاحات در قانون اساسي دنبال و پيگيري شود قادر نخواهد بود خط «اختلاف» را به خط «بحران» در كشور تبديل نمايد؛ چون ساختار قانون اساسي به گونه اي است كه اجازه نمي دهد برخي جريان ها با بازي هاي سياسي چند لايه بتوانند موج سواري كنند.

در قانون اساسي «تفكيك قوا» مورد پذيرش قرار گرفته است و هر يك از سه قوه مجريه، مقننه و قضاييه مستقل عمل مي كنند و محدوده مسئوليت ها و اختيارات آنها به دقت روشن شده است و در نهايت اصل 57 قانون اساسي تصريح مي دارد؛ «قواي حاكم در جمهوري اسلامي ايران عبارتند از؛ قوه مقننه، قوه مجريه و قوه قضائيه كه زير نظر ولايت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آينده اين قانون اعمال مي گردند. اين قوا مستقل از يكديگرند».
 
5- قانون اساسي مشتمل بر 177 اصل از يك انسجام حقوقي و منطقي برخوردار است و نمي شود كسي يا جماعتي تنها برخي از اصول آن را جهت منافع خود بزرگ نمايي كنند و يا از سوي ديگر؛ با تفسيرهاي خاصي فضا را به سمت و سويي ببرند كه گويا قصد دارند «محكمات» قانون اساسي را به «متشابهات» تأويل نمايند.

بديهي است هرگونه ابهام يا ايهام در اصول قانون اساسي نيازمند تفسير است اما آيا هركس و يا هر گروه و تشكلي صلاحيت اين تفسير را دارد؟ پاسخ را بايد در خود قانون اساسي ديد كه اصل 98 بيان مي كند؛ «تفسير قانون اساسي به عهده شوراي نگهبان است كه با تصويب سه چهارم آنان انجام مي شود.»

6- متأسفانه برخي از گفته ها و اظهارات پيرامون قانون اساسي مصداق «اجتهاد مقابل نص» است و بيرون از بستر تعريف شده و منطقي و قانوني است. طرفه آنكه مقارن با همين فضا، از «قانون» دم زده مي شود و حتي ديگران را نيز به «قانون» دعوت مي كنند.
سؤال ساده و روشن اين است كه مگر قانون، تفسير قانون اساسي را برعهده شوراي نگهبان نگذاشته است؟ پس القاء و تحميل نظرات و تفسيرهاي خاص به جامعه و افكار عمومي چه مبنايي دارد؟

 نكته اين است كه نمي شود عليه حقوق مصرح مردم و ساختار قدرتمند قانون اساسي كه به تصويب آحاد ملت رسيده است قد علم كرد و اين متمايز از پيگيري تغييرات و اصلاحات قانون اساسي در بستر قانوني و حقوقي تعريف شده است.
گفتني ها درباره تفاوت «تفسير قانوني» از «تفسير به رأي»، «ژست حقوقي» از «مشي سياسي كاري»، «نفع طلبي» از «دغدغه حقوق مردم داشتن» و... بسيار است كه در آينده بنابر مقتضيات پي خواهيم گرفت.
 
روزنامه خراسان در ستون سرمقاله امروز خودبه قلم کورش شجاعي چنین نوشت:

ماجراي شکار «عقاب آمريکايي

سال گذشته وقتي خبر در اختيار گرفتن پهپاد جاسوسي فوق مدرن RQ-170 آمريکايي توسط متخصصان توانمند نيروي هوايي سپاه بر فراز مرزهاي شرقي کشور منتشر شد، آمريکا و رسانه هاي خارجي پس از آن که مدتي از قبول اين شکست بزرگ و اعلام خبر آن طفره رفتند پس از اعتراف به صحت اين خبر، جوسازي هاي گسترده اي به راه انداختند مبني بر اين که اين هواپيماي فوق مدرن جاسوسي با آن تجهيزات پيشرفته و حس گرهاي بسيار قوي به خاطر مشکل پيش آمده در آن و به صورت اتفاقي در بخشي از سرزمين ايران سقوط کرده است اين ادعا در حالي مطرح مي شد، که اين پهپاد به گونه اي طراحي شده بود که به محض خارج شدن از کنترل مرکز هدايت، اين قابليت در آن پيش بيني شده که تمامي اطلاعات خود را پاک کند و منهدم شود.
 
اما همه آن خبرسازي و جوسازي ها براي کم ارزش جلوه دادن کار بزرگ و بسيار فني متخصصان توانمند کشورمان در رديابي و رهگيري اين پهپاد فوق پيشرفته جاسوسي رادار گريز و از آن مهمتر تسلط الکترونيکي و سايبري بر سيستم بسيار پيشرفته الکترونيکي و رايانه اي اين پهپاد و زير سوال بردن موفقيت ايران در شکار و سالم نشاندن RQ-170 بر زمين بود.
 
اما با همه اين مسائل، نمايش اين پهپاد شکار شده در جلوي دوربين ها و بازخواني و رمزگشايي از تکنولوژي پيشرفته آن نه تنها مثل هميشه دروغ بودن ادعاهاي آمريکا را ثابت کرد بلکه اهميت نظامي، اطلاعاتي و تکنولوژيکي RQ-170 حتي آقاي اوباما را به عنوان رئيس جمهور آمريکا مجبور به درخواست از ايران براي پس گرفتن آن کرد که اين درخواست التماس گونه رئيس جمهور آمريکا در تاريخ ثبت شد.

شکار «عقاب تصويربردار» scan Eagle

حالا پس از يک سال از آن توفيق نظامي، سايبري و الکترونيکي ايران بر سيستم پهپاد جاسوسي و فوق مدرن RQ-170 و نمايش آن اقتدار اطلاعاتي و امنيتي ايران، بار ديگر متخصصان سخت کوش و توانمند ميهن عزيزمان در نيروي هوايي سپاه موفق شدند بر فراز مرزهاي آبي کشورمان در خليج فارس يک پهپاد ديگر جاسوسي پيشرفته و مدرن آمريکايي را با اقتدار تمام شکار کنند که البته با وجود اعلام اين خبر از طريق بسياري از رسانه ها آمريکا از تأييد صحت اين خبر امتناع کرده و تا اين لحظه تنها به تاييد گم شدن يکي از اين پهپادها در گذشته بسنده کرده است.


ويژگي هاي «عقاب تصويربردار»

اين پهپاد آمريکايي که ساخت يکي از شرکت هاي تابعه بويينگ است با ابعاد کوچکي به طول يک متر و ۲۰ سانتي متر و عرض ۳ متر از ۲ سربال ها و تنها با ۲۰ کيلو وزن مجهز به پيشرفته ترين سامانه هاي تصويربرداري و دوربين هاي فوق پيشرفته است. دوربين الکترو اپتيکال، دوربين مادون قرمز و همچنين برجک سبک وزني که دامنه ارتباط اين پهپاد را به ۱۰۰ کيلومتر مي رساند از جمله تجهيزات اين پهپاد جاسوسي است.
 
پهپادي که در ابتدا براي صنعت ماهيگيري و اهداف غيرنظامي طراحي شده بود اما پس از انعقاد قرارداد 14.5 ميليون دلاري نيروي دريايي آمريکا با بويينگ، به عرصه هاي نظامي و اقتصادي براي جاسوسي و جمع آوري اطلاعات وارد شد و در سال ۲۰۰۴ در جنگ عراق مورد استفاده قرار گرفت اين عقاب تصويربردار به وسيله کپسول هواي فشرده از روي ريل کمان مانند کار گذاشته شده بر عرشه ناو پرتاب مي شود و حدود ۲۰ ساعت تا ارتفاع ۱۶ هزار پايي با سرعت ۱۲۰ کيلومتر حتي در هواي بسيار بد توان پرواز دارد. بيشترين کاربرد اين پهپاد جاسوسي تصويربرداري و جمع آوري اطلاعات حمل و نقل نفت در منطقه استراتژيک و بسيار مهم خليج فارس است بر اساس آمار منتشر شده تنها در سال ۲۰۱۱ «اسکن ايگل»ها اين عقاب هاي تصويربردار آمريکايي با پانصد هزار ساعت پرواز ۵۶ هزار عمليات جاسوسي انجام داده اند.


ارزش نظامي شکار عقاب تصويربردار آمريکايي

يکي از ارزش هاي شکار اين پهپاد جاسوسي تصويربردار آمريکايي از نظر نظامي اين است که پيشرفت و توفيق فوق العاده توانمندي هاي متخصصان کشورمان را در جنگ سايبري و الکترونيکي نشان مي دهد، همچنين شکار اين عقاب اثبات کننده هر چه بيشتر توان تأمين امنيت کشورمان است و نکته مهم اين که تمامي اين قبيل موفقيت ها در حالي به دست آمده است که هر روز دشمنان اين ملت دايره تحريم ها را بر کشورمان تنگ تر مي کنند و حتي از فروش داروهاي حياتي و تجهيزات پزشکي که ارتباط مستقيم با جان مردم دارد ممانعت مي کنند.


شکار اقتدارآفرين و ابهت شکن

اين موفقيت علاوه بر اثبات مجدد اقتدار کشورمان در تأمين امنيت و حفاظت از مرزهاي هوايي، آبي و خاکي کشور ضرب شست محکم ديگري بر ابهت بدخواهان ايران و پتک سنگين سايبري و الکترونيکي بر سيستم هاي پيشرفته متجاوزان و زورگويان و مدعيان آقايي بر جهان است.


ارزش اطلاعاتي و رمزگشايي

فرود آوردن پنجه هاي سايبري الکترونيکي ايراني بر قلب و چشم عقاب تصويربردار آمريکايي علاوه بر نمايش اقتدار و توانمندي کشورمان موفقيت ديگري براي کسب اطلاعات بيشتر و دقيق از نوع سازه و تکنولوژي دوربين هاي فوق پيشرفته به کار گرفته شده در اين پهپاد است. همچنين رمزگشايي از اطلاعات اين پهپاد توفيق ديگري است که به مدد شکار اين پهپاد جاسوسي نصيب کشورمان مي شود.


مهندسي معکوس

شکار اين پهپاد تصويربردار جاسوسي فرصت ديگري براي مشابه سازي چنين پهپادهايي و استفاده از تکنولوژي آن ها و به روزتر کردن آن ها براي حفاظت از حريم آب و خاک کشورمان با استفاده از مهندسي معکوس قرار مي دهد.

يکي از نکات قابل توجه در شکار اين پهپادهاي آمريکايي اين است که لااقل تاکنون ما از طريق رسانه ها در هيچ کجاي جهان نشنيده ايم که کشوري موفق به حتي انهدام پهپادهاي جاسوسي آمريکايي شده باشد چه رسد به شکار سالم آن ها و از همه اين ها مهمتر چنين موفقيت هايي در کنار ديگر موفقيت ها و دستاوردهاي فراوان علمي و تکنولوژيکي کشورمان از عزم و اراده راسخ و پولادين بزرگ مردمان اين کهن بوم و بر و همچنين استعدادهاي فوق العاده فرزندان ميهن اسلامي براي حفظ استقلال و عزت و مانايي کشور و سرافرازي هر چه بيشتر ايران عزيز حتي در اين شرايط سخت تحريم هاي اقتصادي و فشارهاي سياسي حکايت مي کند.
 
 هر چند سياست بازان و سياسي کاران همچنان به طبل منيت ها و خودخواهي ها و بازي هاي سياسي بکوبند اما فرزندان غيور و دانشمند اين سرزمين پرگهر همچنان بي ادعا در گوشه و کنار کشور بي اعتنا به جنجال هاي سياست بازان اسباب سرافرازي هر چه بيشتر ايران و ايراني را مهيا مي کنند که هزاران درودشان باد.

مقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی با این عنوان منتشر شد:

عوامل پشت پرده تيرگي
 روابط كردستان عراق با بغداد 
  

بسم‌الله الرحمن الرحيم
 درحالي كه به نظر مي‌رسيد پا درمياني برخي طرف‌ها اختلافات ميان مقامات اقليم كردستان عراق به ويژه شخص بارزاني با دولت عراق رو به كاهش مي‌رود، اظهارات تازه جلال طالباني رئيس‌جمهور كرد عراق مبني بر اينكه وي ديگر نمي‌تواند از مواضع دولت مركزي در قبال كردستان دفاع كند، خوش بيني‌ها را از ميان برد.

موضع گيري غيرمنتظره جلال طالباني و جانبداري تلويحي وي از مواضع زياده‌خواهانه تشكيلات اقليم كردستان عراق موجب شد برخي واكنش نشان داده و به وي يادآور شوند كه رئيس جمهور همه عراق است نه يك بخش خاص. طالباني گفته بود كه نمي‌تواند جلوي استيضاح مالكي را بگيرد!

هر چند مقامات كردستان عراق بهانه‌ها و دستاويزهايي را براي وجود اختلافات با دولت مطرح مي‌كنند ولي واقعيت اين است كه اين موضوع را نيز بايد در چارچوب اعمال فشارهاي سازمان يافته و مستمر بر دولت نوري مالكي ارزيابي كرد كه از مدت‌ها قبل و حتي از زمان شكل گيري دولت كنوني در عراق آغاز شده است.

دولت كنوني عراق كه با رأي اكثريت مردم اين كشور شكل گرفته است به دليل اينكه در آن، شيعيان به سبب اكثريت داشتن ابتكار عمل را دردست دارند از ابتدا به مذاق رقباي داخلي و برخي دولت‌هاي خارجي خوش نيامده است. اين عوامل، جبهه‌اي مشترك را عليه دولت عراق تشكيل داده‌اند كه در طول مدت عمر دولت فعلي عراق از هيچ تلاشي براي ساقط كردن آن ابا نكرده‌اند.

آمريكايي‌ها كه تلاش كرده‌اند خود را در قبال جريانات سياسي داخل عراق بي‌طرف نشان دهند در واقع خصومتي ريشه‌اي با دولت نوري مالكي داشته‌اند. براي دولت آمريكا كه با صرف هزينه‌هاي سنگين نظامي و مالي به عراق لشكركشي كرد به روي كار آمدن دولتي شيعه و مستقل كه از مرجعيت مذهبي نيز تبعيت مي‌كند، هرگز خوشايند نبود و بديهي بود كه براي كارشكني و تلاش با هدف به سقوط كشاندن اين دولت به هر توطئه‌اي متوسل شوند. به همين دليل، دولت آمريكا در رأس هرم جبهه ضد دولت عراق قرار دارد. با توجه به اين واقعيت است كه بايد تحركات سران تشكيلات كردستان عراق را نيز در قالب اعمال فشار برنامه ريزي شده عليه دولت نوري مالكي دانست.

تشديد اقدامات خودسرانه، درخواست‌هاي زياده طلبانه و به خصوص اتخاذ سياست خارجي حساسيت برانگيز و بي‌اعتنايي سران كردستان عراق به نظرات دولت مركزي، از عواملي بوده‌اند كه تنش ميان طرفين را به شكلي خطرناك افزايش داده است به گونه‌اي كه اخيراً گزارش‌هائي از صف‌آرائي نظامي از سوي طرفين منتشر شده است. مقامات اقليم كردستان عراق به بهانه اينكه قانون اساسي عراق به آنها اختياراتي داده است خط مشي و سياستي را اتخاذ كرده‌اند كه به تضعيف اختيارات و قلمرو قدرت دولت مركزي منجر شده است. تداوم همكاري‌هاي نفتي يكجانبه كردستان عراق با شركت‌هاي غربي و انعقاد قراردادهاي نفتي با كشورهاي خارجي بدون هماهنگي دولت مركزي از موارد مهم تشديد اختلاف بوده است.
 
دولت عراق تاكيد مي‌كند براساس قوانين فدرال اين كشور، هرگونه معامله خارجي و روابط ديپلماتيك با طرف خارجي بايد به اطلاع و تأييد دولت برسد كه تشكيلات كردستان عراق تا به امروز از رعايت اين قانون سر باز زده است. اين موضوع باعث گرديد دولت عراق به شركت‌هاي نفتي خارجي شريك كردستان عراق هشدار دهد. دولت عراق همچنين خواسته است درآمدهاي حاصل از فروش نفت منطقه كردستان عراق به خزانه واريز شود و سپس از محل خزانه، بودجه لازم به كردستان عراق اختصاص يابد ولي مسئولان اقليم كردستان عراق تا به امروز زير بار اين امر نرفته‌اند و بدون توجه به نظر دولت عراق قراردادهائي را با شركت‌هاي غربي، كره‌اي و همچنين تركيه‌اي امضا كرده‌اند.
 
رفتارهاي غيرمسئولانه سران اقليم كردستان عراق در ضديت با سياستهاي دولت مركزي به اين موارد محدود نبوده است. به عنوان نمونه پناه دادن به طارق الهاشمي معاون مجرم و فراري رئيس جمهوري عراق، توسط مقامات كردستان عراق، موردي بود كه به شدت خشم دولت عراق را برانگيخت. درحالي كه مقامات قضايي عراق، طارق الهاشمي را به دست داشتن در خشونت‌ها و بمب گذاري‌هاي عراق متهم كرده و حتي وي را به اعدام محكوم نمودند ولي تشكيلات كردستان عراق با زير پا گذاشتن قانون، به طارق الهاشمي پناه داده و زمينه فرار وي به تركيه را فراهم كردند.

در پي اين اقدامات تشكيلات كردستان عراق دولت مركزي اخيراً نيرويي تحت عنوان "فرماندهي دجله" در نزديك كركوك مستقر كرد و هدف از آن را مقابله با تهديدات آتي عنوان نمود. اين اقدام قانوني دولت، با واكنش‌هاي جنجال‌برانگيز كردستان عراق مواجه شد و حتي مقامات كردستان عراق، گروههايي از "پيشمرگ"ها را در مقابل اين نيروها مستقر كردند. كاملاً مشخص است كه تحركات منطقه كردستان در راستاي يكپارچگي و انسجام ملي عراق پيش نمي‌رود و با توجه به واقعيت‌ها و شواهد موجود، دولت‌هائي از خارج و مشخصاً آمريكا در تحريك كردهاي عراق براي زياده‌طلبي و اختلاف افكني دخالت دارند.
 
متأسفانه به نظر مي‌رسد در اين توطئه ساخته و پرداخته عوامل مخالف با يكپارچگي عراق، برخي مقامات كردستان عراق نيز كه طبق قانون وظيفه صيانت از اتحاد عراقي‌ها را برعهده دارند، به ايفاي نقش مي‌پردازند. مقامات كردستان عراق، به ويژه سياستمداران معقول و ميانه رو بايد به اين واقعيت توجه نمايند كه تضعيف دولت مركزي عراق، توطئه‌اي است كه استعمارگران و صهيونيست‌ها خواهان آن هستند و قطعاً دودي كه از آتش اين فتنه برخواهد خاست به چشم عراقي‌ها از جمله كردها خواهد رفت.
 
 
روزنامه ابتکار مقاله ای به قلم مريم فتاحي  با این عنوان منتشر شد:

 6 سناريوي محتمل در آينده‌ روابط آمريکا و ايران  
 

انجمن دانشمندان آمريکايي (FAS)، در نشستي که 16 نوامبر در دانشگاه جان هاپکينز برگزار کرده است، به بررسي چند سناريوي محتمل در آينده‌ي روابط ايران و آمريکا و تأثيراتش بر اقتصاد جهاني پرداخته است.
 
 در اين تحقيق مي‌خواهيم به تحليل اين سناريوها از منظر سياست خارجي آمريکا بپردازيم. در ابتدا به تحليل جداگانه‌ي هر سناريو به وسيله‌ي هزينه‌هاي تحميل‌شده بر اقتصاد جهان و شاخص‌هاي تأثيرگذار بر هر سناريو مي‌پردازيم و سپس خواهيم گفت که امکان‌پذيرترين سناريو، با توجه به شرايط حال و آينده‌ي دو کشور، کدام سناريو است و چرا.
سناريوي اول: افزايش فشار
 
ايالات متحده فشارها را با دور جديدي از تحريم‌ها عليه هر بانک خارجي (خصوصي يا عمومي) که با بانک‌هاي مرتبط با بانک مرکزي ايران مبادله داشته باشد افزايش مي‌دهد. در حال حاضر تنها مبادلات نفتي و معاملات سنگين ممنوع شده است. اين تحريم‌ها ممکن است در ادامه، به جدايي بخش صادرات نفتي ايران از اقتصاد جهاني منجر شود.
 
با اين حال، وزارت خارجه‌ي آمريکا از واردات محدود نفت خام چشم‌پوشي خواهد کرد، اما تلاش مي‌کند تا خريد نفت ايران به حداقل برسد و به ميزان چشم‌گيري کاهش پيدا کند. دور جديد اين تحريم‌ها ممکن است شامل محدوديت اعطاي وام‌هاي بين‌المللي شود که به کاهش ذخاير ارزي ايران سرعت مي‌بخشد. به طور کلي، ميانگين هزينه‌ي تحميل‌شده بر اقتصاد جهان تقريباً 64 ميليارد دلار آمريکاست.


هزينه‌ها
 
حداقل هزينه
 
ميانگين هزينه‌ها
 
حداکثر هزينه‌ها
 

خسارت‌هاي بازار مالي
 
3,666,783,333
 
22,166,870,833
 
40,666,958,333
 

افزايش قيمت نفت
 
6,933,333,333
 
30,700,000,000
 
54,466,666,667
 

هزينه‌هاي امنيتي و نظامي
 
1,134,975,000
 
3,531,110,417
 
5,927,245,833
 

هزينه‌هاي جهاني ديگر
 
3,572,857,143
 
7,546,428,571
 
11,520,000,000
 

آنچه در سناريوي اول تأثيرگذار است شاخص‌هاي زير مي‌باشد: افزايش تورم براي ايران و آمريکا، از دست رفتن سرمايه (ايران)، افزايش فروش تسليحات روسي، کاهش اعتماد سرمايه‌گذاران در منطقه، اختلال در واردات و صادرات، خسارت وارده به اقتصاد ايران و افزايش قيمت نفت و هزينه‌هاي نظامي. براي عمل بر اساس سناريوي بمباران و حمله‌ي فراگير، ايالات متحده بايد از با ماندن تنگه‌ي هرمز مطمئن باشد. در اين سناريو، حمله‌ي نظامي به ايران هدفش نه تنها مراکز هسته‌اي، بلکه تأسيسات نظامي ايران، شامل نيروي هوايي، امکانات مرتبط با رادارهاي هوايي و تجهيزات ديگري است که امکان اقدام تلافي‌جويانه را دارند.
 
 اين‌ها ممکن است شامل پايگاه‌هاي اصلي نظامي ايران، تجهيزات سپاه پاسداران، ارتش، نيروي دريايي و نيروي هوايي ايران باشد.به بيان ديگر، در صورت وقوع اين سناريو، ايالات متحده بايد بتواند هزينه‌هاي ناشي از حذف نفت خام ايران و اختلال در صادرات و واردات کشورهاي درگير در اقتصاد ايران را جبران نمايد. البته به نظر مي‌رسد که با اجراي اين سناريو، اقتصاد ايران با مشکلات عديده‌اي رو‌به‌رو شود که در اين صورت ممکن است گزينه‌هايي مثل مذاکره با آمريکا از قوت بيشتري برخوردار گردد. لازم به ذکر است که برخي از شاخص‌هاي سناريوها با يکديگر مشترک هستند؛ بنابراين در هر سناريو تنها به شاخص‌هايي خواهيم پرداخت که در سناريوهاي گذشته بررسي نشده‌اند.

سناريوي دوم: بستن خليج فارس و منزوي نمودن ايران
 
اقتصاد ايران در فشار قرار گرفته است. اين در حالي است که توافقات ديپلماتيک دست‌نيافتني به نظر مي‌رسد. ايالات متحده نگران آن است که رژيم ايران با روشي تحت عنوان «قطع ارتباط» بتواند به بقاي خود ادامه دهد. ايالات متحده در حال حرکت به سمتي است که بتواند از صادرات تمام توليدات نفت تصفيه‌شده، گاز طبيعي، تجهيزات انرژي و خدمات ايران جلوگيري کند. سرمايه‌گذاري در بخش انرژي ايران به صورت جهاني و همچنين تجارت رسمي با ايران ممنوع شده است و بايد وام‌هاي بين‌المللي و سرمايه‌گذاري در قسمت اوراق بهادار ايران هم ممنوع شود. ارائه‌ي بيمه نيز براي هر گونه حمل‌ونقلي به ايران بايد ممنوع شود. تجهيزات نظامي آمريکا در خليج فارس، به منظور بلوکه کردن محموله‌هاي غيرمجاز و همچنين محافظت از محموله‌هاي نفتي و ديگر توليدات، بايد در سراسر تنگه‌ي هرمز گسترش يابد. برآورد ميانگين هزينه‌ي تحميل‌شده بر اقتصاد جهان تقريباً 325 ميليارد دلار آمريکاست.


هزينه‌ها
 
حداقل هزينه
 
ميانگين هزينه‌ها
 
حداکثر هزينه‌ها
 

خسارت‌هاي بازار مالي
 
21,833,450,000
 
147,948,120,833
 
274,062,791,667
 

افزايش قيمت نفت
 
50,242,857,143
 
118,517,857,143
 
186,792,857,143
 

هزينه‌هاي امنيتي و نظامي
 
12,908,295,000
 
21,149,620,000
 
29,390,945,000
 

هزينه‌هاي جهاني ديگر
 
5,270,614,583
 
14,216,632,292
 
23,162,650,000
 

خسارت منازعه
 
4,425,000,000
 
23,537,500,000
 
42,650,000,000
 

شاخص‌هاي تأثيرگذار در اين سناريو را مي‌توان اين گونه برشمرد: از دست رفتن سرمايه (ايران، آمريکا و منطقه)، هزينه‌ي محاصره و همچنين تخليه‌ي خليج فارس، کاهش گردشگري جهاني، اختلال در واردات و صادرات، ضرورت کمک‌هاي انسان‌دوستانه به ايران، افزايش قيمت گاز مايع طبيعي، افزايش هزينه‌هاي زندگي در منطقه، افزايش قيمت نفت، افزايش فروش تسليحات روسيه، تورم، هزينه‌ي تغيير زيرساخت‌ها، هزينه‌ي نظامي (آمريکا و منطقه)، اختلال در وضعيت اقتصادي منطقه و در نهايت توقف کارهاي منطقه‌اي آمريکا. با وقوع اين سناريو، که هزينه‌اي به مراتب بيش از سناريوي افزايش فشار بر ايران دارد، هزينه‌ي افزايش قيمت نفت و نيز خسارت بازارهاي مالي بسيار چشمگير است.
 
از طرفي هر گونه درگيري در خليج فارس مي‌تواند اقتصاد کشورهاي عربي را با تزلزل رو‌به‌رو کند. هرچند طبق پيش‌بيني اين سناريو، تنگه‌ي هرمز باز خواهد ماند، اما احتمال آن مي‌رود که وقتي صادرات نفتي و غيرنفتي ايران با مشکل جدي روبه‌رو شود، جمهوري اسلامي ايران به بستن تنگه‌ي هرمز مبادرت ورزد و در اين صورت هزينه‌هاي پيش‌بيني‌شده چندين برابر مي‌گردد، زيرا صادرات و واردات کليه‌ي کشورهاي حاشيه‌ي خليج فارس با مشکل جدي رو‌به‌رو خواهد شد.
 
 از طرفي ممکن است انجام اين سناريو بتواند در کوتاه‌مدت به ايران فشار بياورد، اما قطع صادرات گاز و نفت ايران و به کار افتادن ذخاير مازاد و ذخاير استراتژيک نفت جهان اثرات جبران‌ناپذيري بر اقتصاد جهان خواهد گذاشت.

سناريوي سوم: حملات دقيق و حساب‌شده
 
در اين سناريو پيش‌بيني اين است که ايالات متحده به عملياتي دقيق و حساب‌شده، توسط «نيروهاي ويژه‌ي هوايي»، عليه تأسيسات هسته‌اي و نظامي ايران، که نگران فعاليت آن‌هاست، دست بزند. اين مناطق شامل تأسيساتي مي‌شود که در بحث‌هاي اخير آژانس مطرح هستند؛ يعني 3 نيروگاهي که در اسناد محرمانه‌ي آژانس مشخص شده‌اند. به منظور اجتناب از يک حمله‌ي گسترده و دامنه‌دار، ايالات متحده بايد عملياتي دقيق، سريع و پنهاني را طراحي کند و آن دسته از تأسيسات نظامي را که ممکن است مواجهه‌ي ايران را در پي داشته باشد مورد هدف قرار ندهد. در اين سناريو، خطر از دست دادن کماندوها و هواپيماها وجود دارد، اما اقدام تلافي‌جويانه، بنا به پيش‌بيني مذکور، محتمل نيست. برآورد ميانگين هزينه‌ي تحميل‌شده بر اقتصاد جهان، در اين سناريو، تقريباً 713 ميليارد دلار آمريکاست.


هزينه‌ها
 
حداقل هزينه
 
ميانگين هزينه‌ها
 
حداکثر هزينه‌ها
 

خسارت‌هاي بازار مالي
 
81,275,140,000
 
271,325,245,000
 
341,375,350,000
 

افزايش قيمت نفت
 
169,420,000,000
 
289,725,000,000
 
410,030,000,000
 

هزينه‌هاي امنيتي و نظامي
 
20,526,695,000
 
29,512,320,000
 
38,497,945,000
 

هزينه‌هاي جهاني ديگر
 
64,917,031,250
 
77,922,890,625
 
90,928,750,000
 

خسارت منازعه
 
19,924,333,333
 
44,882,166,667
 
69,840,000,000
 

از دست رفتن سرمايه (ايران و منطقه)، خسارت هسته‌اي به ايران، خسارت به ايران (غيرنظاميان و تأسيسات غيرهسته‌اي)، اختلال در اقتصاد جهاني، افزايش هزينه‌ي زندگي در منطقه، افزايش قيمت نفت، افزايش قيمت گاز مايع، تورم، افزايش فروش تسليحات روسي، کاهش اعتماد سرمايه‌گذاران، ضرر رساندن به اقتصاد ايران، هزينه‌هاي محاصره و تخليه‌ي خليج فارس، کاهش گردشگري جهاني، ضرورت ارسال کمک‌هاي انسان‌دوستانه به ايران، اختلال در روند واردات و صادرات بين‌المللي، حملات تلافي‌جويانه ايران، هزينه‌ي نظامي (آمريکا و منطقه)، هزينه‌ي پاک‌سازي و تأثيرات مواد راديواکتيو، بي‌ثباتي گسترده منطقه‌اي، توقف کارهاي منطقه‌اي آمريکا، اخلال در اقتصاد منطقه، خسارت منازعات منطقه‌اي و در نهايت پايان انزواي دفاعي ايران هزينه‌هاي ناشي از اقدام بر اساس اين سناريو هستند. در سناريوي سوم، علاوه بر مسائلي که در سناريوي دوم مطرح شد، موارد ديگري نيز مشاهده مي‌شود. در اين سناريو، علاوه بر هزينه‌هاي نظامي، شاهد هزينه‌هاي زيست‌محيطي، کاهش گردشگري و بي‌ثباتي احتمالي در منطقه نيز خواهيم بود.
 
 از طرفي ديگر، با اجراي اين سناريو، ايران از موضع دفاعي خارج مي‌شود و مي‌تواند براي استفاده از تسليحات نظامي‌اش عليه منافع آمريکا در خاورميانه اقدام کند. ميانگين هزينه‌هاي افزايش قيمت نفت نيز به شکل حداکثري به رقم 400 ميليون دلار خواهد رسيد که هزينه‌اي غيرقابل تحمل براي بازار نفت است. آسيب ديدن غيرنظاميان نيز بحث مهمي است که افکار عمومي جهان، مردم آمريکا و نيز ايران به آن واکنش شديد نشان خواهند داد.

سناريوي چهارم: بمباران و حمله‌ي فراگير
 
بر اساس اين سناريو، رئيس‌جمهور آمريکا تمايل نخواهد داشت تا کاري را نيمه‌کاره انجام دهد، زيرا نگران خواهد بود که حملات محدود ممکن است تمام اهداف و موضوعات را برآورده نکند و با اقدام تلافي‌جويانه‌ي ايران مواجه شود. بنابراين او خواهان يک عمليات دقيق‌تر است. در اين سناريو، حمله‌ي نظامي به ايران هدفش نه تنها مراکز هسته‌اي، بلکه تأسيسات نظامي ايران، شامل نيروي هوايي، امکانات مرتبط با رادارهاي هوايي و تجهيزات ديگري است که امکان اقدام تلافي‌جويانه را دارند. اين‌ها ممکن است شامل پايگاه‌هاي اصلي نظامي ايران، تجهيزات سپاه پاسداران، ارتش، نيروي دريايي و نيروي هوايي ايران باشد. براي اقدام بر اساس اين سناريو، ايالات متحده بايد از باز ماندن تنگه‌ي هرمز مطمئن باشد. برآورد ميانگين هزينه‌ي تحميل‌شده بر اقتصاد جهان، با توجه به اين سناريو، تقريباً 2/1 تريليون دلار آمريکاست.


هزينه‌ها
 
حداقل هزينه
 
ميانگين هزينه‌ها
 
حداکثر هزينه‌ها
 

خسارت‌هاي بازار مالي
 
85,583,333,333
 
423,755,208,333
 
761,927,083,333
 

افزايش قيمت نفت
 
205,035,250,000
 
394,053,875,000
 
583,072,500,000
 

هزينه‌هاي امنيتي و نظامي
 
54,440,579,167
 
103,740,266,667
 
153,039,954,167
 

هزينه‌هاي جهاني ديگر
 
80,951,237,500
 
161,168,458,750
 
241,385,680,000
 

خسارت منازعه
 
12,774,000,000
 
55,704,500,000
 
98,635,000,000
 

هزينه‌هاي محتمل از اجراي سناريو چهارم به شرح ذيل است: از دست رفتن سرمايه (ايران و منطقه)، خسارت هسته‌اي به ايران، خسارت به ايران (غيرنظاميان و تأسيسات غيرهسته‌اي)، اختلال در اقتصاد جهاني، هزينه‌ي تخليه‌ي خليج فارس، خسارت به بخش مالي، عرضه‌ي ذخاير استراتژيک نفت جهاني، کاهش گردشگري جهاني، کمک‌هاي انسان‌دوستانه به ايران، اختلال در واردات و صادرات، افزايش هزينه‌ي زندگي در منطقه، افزايش قيمت نفت، افزايش قيمت گاز مايع، تورم، افزايش فروش تسليحات روسي، کاهش اعتماد سرمايه‌گذاران، ضرر رساندن به اقتصاد ايران، سقوط بازار، حمله‌ي تلافي‌جويانه‌ي ايران، هزينه‌ي نظامي (آمريکا و منطقه)، هزينه‌ي پاک‌سازي و تأثيرات مواد راديواکتيو، بي‌ثباتي سياسي گسترده در منطقه، توقف کارهاي منطقه‌اي آمريکا، اختلال در اقتصاد منطقه، خسارت ناشي از منازعات منطقه‌اي، وقوع جنگ تجاري، بي‌ثباتي اقتصاد آمريکا، جنگ داخلي يا حداقل بي‌ثباتي ايران و نيز پايان انزواي دفاعي ايران.
 
در قالب سناريوي کاهش فشارها، ايالات متحده برخي تحريم‌ها، شامل صادرات نفت خام ايران و معاملات خارجي بانک مرکزي، را از ميان برمي‌دارد. اين اقدام رويکردي جديد از سوي رئيس‌جمهور آمريکاست تا به ايران ثابت کند که اين کشور اهل سازش و مذاکره است. اين سناريو، که از پرهزينه‌ترين سناريو‌ها محسوب مي‌شود، به گونه‌اي است که علاوه بر شاخص‌ها و شرايطي که در 3 سناريوي قبل به آن‌ها اشاره کرديم، موارد مهمي چون جنگ تجاري، بي‌ثباتي اقتصاد آمريکا و نيز جنگ داخلي يا بي‌ثباتي ايران را نيز در پي خواهد داشت. در صورت وقوع جنگ تجاري، کشورهاي جهان به صف‌بندي تجاري عليه يکديگر خواهند پرداخت و در اين ميان، ممکن است روسيه و چين، براي مقابله با آمريکا، صادرات و واردات خود را به برخي از کشورها و از جمله خود آمريکا کاهش دهند که اين امر مي‌تواند اقتصاد کشورهاي اروپايي و آمريکا را در دوره‌ي رکود اقتصادي با بحران مواجه سازد.
 
 از طرفي، با وقوع اين سناريو، ممکن است در ايران، بين گروه‌هاي تجزيه‌طلب و حکومت، جنگ داخلي شکل بگيرد و ايران و منطقه را بي‌ثبات سازد که اين امر نيز به نفع اقتصاد سرمايه‌داري نيست؛ چرا که مهم‌ترين شاخصه‌ي اقتصاد سرمايه‌داري امنيت است. بي‌ثباتي در ايران و منطقه مي‌تواند منافع حياتي آمريکا در خاورميانه را نيز به خطر بيندازد.

سناريوي پنجم: تهاجم تمام‌عيار
 
در صورت اقدام بر اساس اين سناريو، ايالات متحده به ايران حمله و آن را اشغال و حکومت را خلع سلاح مي‌کند. اين سناريو شامل تمام اقدامات و عمليات‌هاي سناريوهاي بالا مي‌شود و در نهايت منجر به خلع سلاح رژيم ايران مي‌گردد. اگرچه هدف اين مأموريت تغيير رژيم ايران نيست، اما ضرورت اقدام بر اين اساس وجود دارد، زيرا ايالات متحده نمي‌تواند تهديدات اسرائيل و کشورهاي همسايه‌ي ايران و تهديد بسته شدن تنگه‌ي هرمز را بيش از اين تحمل نمايد. اين جنگ تنها از طريق محاصره‌ي دريايي ايران، ايجاد منطقه‌ي پرواز ممنوع و تخريب يک به يک تأسيسات نظامي ايران امکان‌پذير است. در اين عمليات، بايد نيروهاي زميني و دريايي زيادي به خدمت گرفته شوند.برآورد ميانگين هزينه‌ي تحميل‌شده بر اقتصاد جهان، در اين سناريو، تقريباً 7/1 تريليون دلار آمريکاست.


هزينه‌ها
 
حداقل هزينه
 
ميانگين هزينه‌ها
 
حداکثر هزينه‌ها
 

خسارت‌هاي بازار مالي
 
151,125,000,000
 
523,192,708,333
 
881,041,666,667
 

افزايش قيمت نفت
 
235,235,250,000
 
469,153,875,000
 
703,072,500,000
 

هزينه‌هاي امنيتي و نظامي
 
97,775,579,167
 
173,928,600,000
 
250,081,620,833
 

هزينه‌هاي جهاني ديگر
 
95,229,455,357
 
366,497,113,393
 
637,764,771,429
 

خسارت منازعه
 
19,740,333,333
 
66,460,166,667
 
113,180,000,000
 

شاخص‌ها و هزينه‌هاي تأثيرگذار بر سناريوي پنجم به اين شرح هستند: از دست رفتن سرمايه (ايران و منطقه)، خسارت هسته‌اي به ايران، خسارت به ايران (غيرنظاميان و تأسيسات غيرهسته‌اي)، اختلال در اقتصاد جهاني، هزينه‌هاي محاصره و تخليه‌ي خليج فارس، خسارت به بخش مالي، هزينه‌هاي ضدتروريسم و امنيت داخلي آمريکا، عرضه‌ي ذخاير استراتژيک جهاني، کاهش گردشگري جهاني، کمک‌هاي انسان‌دوستانه، اختلال در واردات و صادرات، تغيير زيرساخت‌ها، افزايش قيمت گاز مايع، خسارت به اقتصاد ايران، سقوط بازار، سردرگمي بازار، هزينه‌هاي نظامي (جهاني و آمريکا)، خسارت منازعات منطقه‌اي، هزينه‌ي پاک‌سازي و تأثيرات مواد راديواکتيو، توقف کارهاي منطقه‌اي، اخلال در اقتصاد منطقه، بي‌ثباتي سياسي گسترده در منطقه، افزايش فروش تسليحات روسي، جنگ تجاري، بي‌ثباتي اقتصاد آمريکا، پايان انزواي دفاعي ايران. در اين سناريو، اگرچه شاخص‌ها مشابه سناريوي چهارم هستند، اما شدت آن‌ها بيشتر خواهد بود. بي‌ثباتي اقتصادي در جهان، آمريکا و منطقه، هزينه‌هاي سرسام‌آوري را به بار خواهد آورد.
 
 از طرفي، با بي‌ثباتي در منطقه، گروه‌هاي تروريستي مي‌توانند راحت‌تر از گذشته فعاليت کنند و انتقال يابند که اين امر مي‌تواند امنيت داخلي آمريکا و منطقه را با مشکلاتي همراه سازد. به بيان ديگر، امنيتي که آمريکا به اصطلاح چندين سال است که در افغانستان و عراق به دنبال آن است، هرگز محقق نخواهد شد.

سناريوي ششم: کاهش فشارها
 
براي فائق آمدن بر مشکل صف‌آرايي دو کشور در مقابل يکديگر، رئيس‌جمهور آمريکا در رويکرد جديدي نسبت به ايران، به صورت يک‌جانبه، قدم‌هاي مثبتي را در اين زمينه برداشته است تا به اين کشور ثابت کند اهل سازش و مذاکره است. در اين سناريو، ايالات متحده برخي تحريم‌ها را از اين ايران برمي‌دارد. اين تحريم‌ها شامل صادرات نفت خام ايران و معاملات خارجي بانک مرکزي و همچنين شامل شرکت ملي نفت ايران و شرکت نفتيران مي‌شود. برآورد ميانگين هزينه‌ي تحميل‌شده بر اقتصاد جهان، بر اساس اين سناريو، تقريباً 60 ميليارد دلار آمريکاست.


هزينه‌ها
 
حداقل هزينه
 
ميانگين هزينه‌ها
 
حداکثر هزينه‌ها
 

خسارت‌هاي بازار مالي
 
9,142,928,571
 
15,433,946,429
 
21,724,964,286
 

افزايش قيمت نفت
 
16,250,166,667
 
33,300,083,333
 
50,350,000,000
 

هزينه‌هاي امنيتي و نظامي
 
2,450,750,000
 
3,750,000,000
 
5,049,250,000
 

هزينه‌هاي جهاني ديگر
 
2,231,250,002
 
4,679,583,338
 
7,127,916,675
 

شاخص‌هاي تأثيرگذار در سناريوي ششم عبارت‌اند از: تقويت بازار آسيايي، تقويت بانکي شوراي همکاري خليج فارس، افزايش تجارت منطقه‌اي، افزايش اعتماد سرمايه‌گذاران، سرمايه‌گذاري در صنعت هسته‌اي، بهبود اقتصاد ايران، هزينه‌ي نظامي منطقه‌اي، کاهش قيمت نفت، کاهش جنگ و ترس از جنگ‌افزارهاي نظامي، افزايش قاچاق منطقه‌اي، افزايش ارزش ريال، کم شدن تحريم‌ها. در اين سناريو، اقتصاد ايران بهبود مي‌يابد و ارزش ريال افزايش خواهد کرد.
 
از طرفي ديگر، کشورهاي ديگر نيز اين شجاعت را پيدا خواهند کرد که همانند ايران به سرمايه‌گذاري در صنعت هسته‌اي اقدام کنند، زيرا در صورت کاهش فشارها، جهانيان ايران را برنده‌ي منازعه‌ي دو کشور خواهند دانست. اما کشورهاي منطقه همچنان با توهم ترس از ايران، به افزايش تسليحات خود ادامه خواهند داد. تجارت منطقه‌اي و آسيايي نيز با افزايش همراه خواهد بود، زيرا احتمال درگيري نظامي دو کشور کاهش مي‌يابد و شاهد افزايش اعتماد سرمايه‌گذاران براي سرمايه‌گذاري در منطقه، به دليل عدم ترس از جنگ‌افزارهاي نظامي، خواهيم بود.
 
 
زهرا كاوياني در مقاله ای برای روزنامه دنیای اقتصاداین طور نوشت:
هدفمندي يارانه‌ها و سياست‌هاي اقتصادي
 
سياست‌هاي اقتصادي به طور معمول از سوي سياست‌گذاران به منظور پيگيري اهداف خاصي اجرا مي‌شود.
در اين بين رويه معمول به اين صورت است كه سياست‌گذار به منظور دستيابي به اهداف موردنظر خود مانند كاهش تورم، افزايش رشد اقتصادي، كاهش بيكاري، افزايش يا كاهش نرخ سود بانكي و تاثيرگذاري بر ساير متغيرهاي اقتصادي، با مشاوره گرفتن از كارشناسان اقتصادي، اقدام به اتخاذ تصميم و اجراي سياست‌هاي اقتصادي مي‌كند.
 
آنچه در اجراي سياست‌هاي اقتصادي داراي اهميت بالايي است، اتخاذ سياست‌هاي هماهنگ و هم‌جهت با يكديگر است كه اهداف همسويي را دنبال مي‌كنند. اين موضوع در علم اقتصاد از درجه اهميت بالايي برخوردار است؛ زيرا در صورتي كه سياست‌هاي اقتصادي به صورت هماهنگ اجرا نشده و به منظور دستيابي به اهداف، تنها جزئي از يك بسته سياستي اجرا شود، نه تنها هدف موردنظر محقق نشده، بلكه ممكن است در جهت عكس هدف اوليه حركت كرده و حتي از اهداف مورد نظر دور شويم. به عنوان مثال مي‌توانيم آثار و تبعات سياست اقتصادي هدفمندي يارانه‌ها را به عنوان نمونه‌اي از يك سياست اقتصادي در نظر بگيريم.

هدف از اجراي سياست هدفمندي يارانه‌ها، همان‌طور كه از نام آن مشخص است، تغيير جهت يارانه‌هاي پرداختي به مردم در حامل‌هاي انرژي و نان به سمت استفاده هدفمند از يارانه‌ها بوده است. مصرف بالاي حامل‌هاي انرژي در ايران كه بيشتر از استانداردهاي جهاني است، موجب شد تا سياست‌گذاران در اقدامي مناسب تصميم به افزايش قيمت حامل‌هاي انرژي بگيرند. بنابراين هدف اوليه از افزايش قيمت حامل‌هاي انرژي كاهش مصرف اين حامل‌ها بوده است. همچنين اعطاي يارانه نقدي به مردم نيز از سوي سياست‌گذار به منظور هدفمندي يارانه‌ها پيگيري شد (هرچند كه هشدارهايي در خصوص پيامدهاي آن داده شده بود) تا مردم بتوانند از يارانه پرداخت شده بنابر سليقه استفاده كنند.
 
با اين حال امروز در حالي كه دو سال از اجراي اين قانون مي‌گذرد، به نظر مي‌رسد نه تنها اهداف مورد نظر محقق نشده، بلكه تا حدود زيادي نيز با آن فاصله گرفته است. به طوري كه در خبرها اعلام شده است، در حالي كه مصرف روزانه بنزين پيش از هدفمندي يارانه‌ها، روزانه 8/62 ميليون ليتر بوده است، در ماه اخير روزانه به طور متوسط به 27/67 رسيده است. همچنين درخصوص مصرف گاز طبيعي نيز اشاره شده است كه مصرف گاز طبيعي در ايران در پاييز امسال به ارقامي بيش از هدفمندي يارانه‌ها رسيده است. در خصوص ساير حامل‌هاي انرژي نيز اخباري به همين صورت منتشر شده است.

اينكه چرا مصرف حامل‌هاي انرژي با وجود افزايش قيمت آنها كاهش پيدا نكرده يا حداقل رشد آن متوقف نشده است را مي‌توان در افزايش سطح عمومي قيمت‌ها و تورم بالاي دو سال اخير دانست. در حالي كه قيمت حامل‌هاي انرژي از ابتداي هدفمندي يارانه‌ها ثابت مانده است، افزايش قيمت ساير كالاها به خصوص كالاهاي مصرفي كه افزايشي بيش از نرخ تورم داشته‌اند، باعث شده است كه قيمت نسبي حامل‌هاي انرژي همچنان پايين باشد و اين موضوع مصرف اين كالاها را ترغيب مي‌كند، بنابراين يكي از دلايل اصلي محقق نشدن اهداف هدفمندي يارانه‌ها را مي‌توان تورم به وجود آمده و افزايش سطح قيمت‌ برخي كالاهاي مصرفي دانست.

اما افزايش سطح عمومي قيمت‌ها به چه دليل است. اين موضوع را مي‌توان در عدم اجراي سياست‌هاي هماهنگ همزمان با افزايش قيمت حامل‌هاي انرژي دانست. پيش از اجراي سياست هدفمندي يارانه‌ها به كرات اشاره شده بود، كه قيمت‌ها در بازارهاي مختلف اعم از بازار حامل‌هاي انرژي، بازار پول و بازار ارز بايد به طور همزمان اصلاح شود و اصلاح يكي از قيمت‌ها بدون توجه به ساير بازارها مي‌تواند تبعات جبران‌ناپذيري در پي داشته باشد. به عنوان مثال روزنامه «دنياي اقتصاد» در مقاله‌اي در دي ماه 1389 اشاره كرده بود كه عدم اصلاح قيمت‌ها در هريك از اين بازارها مي‌تواند اهداف سياست هدفمندي يارانه‌ها را دچار اشكال كند. با وجود اين، همزمان با افزايش قيمت حامل‌هاي انرژي، نرخ سود بانكي در ابتداي سال 1390 نه‌تنها افزايش نيافت، بلكه كاهش نيز يافت.
 
اين موضوع باعث شد تا بانك‌ها جذابيتي براي جذب نقدينگي افزايش يافته به واسطه اعطاي يارانه نقدي را نداشته باشند و در نتيجه اين نقدينگي روانه بازار ارز شد كه قيمت‌ها در آن بازار نيز اصلاح نشده بودند؛ بنابراين افزايش تحريم‌ها به همراه افزايش نقدينگي موجب بي‌ثباتي در بازار ارز شد. در نتيجه نرخ‌ها در بازار ارز خارجي افزايش يافت كه خود منجر به افزايش نرخ سود بانكي شد. در نتيجه بازار، هم افزايش نرخ سود بانكي و هم افزايش نرخ ارز را به سياست‌گذار تحميل كرد؛ اما از آنجا كه سياست‌هاي هماهنگ اقتصادي همزمان با يكديگر به اجرا گذاشته نشدند، در نتيجه بی‌ثباتي در بازارهاي ديگر و عدم تحقق اهداف سياست هدفمندي يارانه‌ها را در پي داشت.

اين يادداشت به طور كلي اشاره به اهميت ايجاد ثبات به طور همزمان در بازارهاي اقتصادي و لزوم اجراي سياست‎هاي هماهنگ دارد. اين موضوع از آن جهت مي‌تواند مورد اهميت قرار گيرد كه نشان مي‌دهد چطور عدم هماهنگي در اجراي سياست‌ها، مي‌تواند بي‌ثباتي‌هاي زيادي را در بازار ايجاد كند؛ بنابراين سياست‌گذاران بايد اين امر را در خصوص ساير سياست‌هاي اجرايي كه در آينده به اجرا گذاشته خواهد شد، در نظر داشته باشند.
 

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.