سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

داستانک/ می‌ترسم مادر شهیدی با دیدن ما یاد جوانش کند!

شب که می‌شود حوصله‌ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
چند روز که از مرخصي اش مي گذشت ديگر دل ماندن نداشت وقتي هم که توي خيابان با هم راه مي رفتيم از من فاصله مي گرفت. يک روز ازش پرسيدم: «بدت مياد با من راه بري؟» گفت:« نه! ولي مي ترسم، مي ترسم يک مادر شهيد ما رو با هم ببينه و ياد جوونش بيفته».
سيدمهدي هاشمي- از مجموعه خاطرات رزمندگان لشکر ۷۷

برای مشاهده م
جله شبانه اینجا کلیک کنید


تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.