سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

داستانهای از نزول قرآن

ابن عباس نقل مى كند؛ هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله مشغول سخن گفتن و بيان آيات و احكام الهى بود، مسلمانان صدر اسلام از او مى خواستند كمى با حوصله سخن بگويد و به آنان مهلت دهد تا بتوانند مطالب حضرت را خوب درك كنند.

به گزارش مجله شبانه  باشگاه خبرنگاران، نویسنده وبلاگ به سوی بهشت در آخرین نوشته خود آورده است:

سئوالاتى درباره (بقره / 97)

مى گويند روزى ابن صوريا (يكى از بزرگان يهود) و عده اى از يهود فدك نزد پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله آمدند و از وى سوالاتى كردند و نشانه هايى پرسيدند كه گواه نبوت و رسالت او بود، و پس از پاسخ هر يك ، صحت جواب را تصديق كردند. آخرين سوالشان اين بود كه ؛ فرشته اى كه وحى براى تو مى آورد، چه نام دارد؟ ابن صوريا اضافه كرد؛ اگر اين را هم درست پاسخ دهى ايمان مى آورم ! رسول اكرم صلى الله عليه و آله در پاسخ فرمود؛ نام او جبرييل است !

ابن صوريا با اين جواب را صحيح يافت ، گفت ؛ جبرييل دشمن ما است ،او هميشه دستور جهاد و سختى و مشكلات مى آورد، ولى ميكاييل هميشه دستور آسان مى آورد. اگر فرشته وحى ميكاييل بود، ما به تو ايمان مى آورديم .

سوء استفاده از كلمات (بقره /104)

ابن عباس نقل مى كند؛ هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله مشغول سخن گفتن و بيان آيات و احكام الهى بود، مسلمانان صدر اسلام از او مى خواستند كمى با حوصله سخن بگويد و به آنان مهلت دهد تا بتوانند مطالب حضرت را خوب درك كنند و همچنين خواسته هاى خود را به وى برسانند. براى اين درخواست از كلمه راعنا كه از ماده الرعى گرفته شده و به معنى مهلت دادن مى باشد، استفاده يم كردند، ولى يهود همين كلمه راعنا را از ماده ديگر؛ يعنى الرعونه به كار مى بردند كه به معنى كودنى و احمقى بود، به كار مى بردند. در اين جا براى يهود رستاخيزى بود تا از اين كلمه كه مسلمانان به معنى صحيحى بكار مى بردند، هنگام سخن گفتن با پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله استفاده كنند و معنى دومش را قصد نمايند.

آيه براى از سوء استفاده نازل شد و به مؤ منان دستور دادن كلمه انظرنا -كه همان مهلت را معنى مى بخشد و مترادف كلمه راعنا است -بكار بردند.

تقاضاهاى نابجا (بقره /108)

ابن عباس مى گويد: رافع بن حرمله و وهب بن زيد، نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمدند و گفتند: از طرف خداوند نامه اى به عنوان ما بياور تا آن را قرائت نماييم و يا براى ما نهرهايى جارى فرما تا ترا پيروى و تصديق كينم ، پروردگار بزرگ اين آيه را نازل فرمود و به سؤ الات بى اساس ‍ آنها پاسخ گفت .

مشاجره پيش پيامبر (بقره /113)

ابن عباس مى گويد: هنگامى كه گروهى از مسيحيان در نجران خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيدند، عده اى از علماى يهود نيز در آنجا حضور يافتند، بين اينان و نصارى در محضر پيامبر نزاع و مشاجره در گرفت ، رافع بن حرمله (يكى از يهوديان ) رو به مسيحيان كرد و گفت : دين شما اساسى ندارد و نبوت عيسى و كتاب او، انجيل را انكار كرد. يكى از مسيحيان نجران نيز عين آن جمله را در پاسخ آن يهود گفت و نبوت موسى و كتاب او، تورات را انكار كرد. در اين هنگام آيه نازل شد و هر دو دسته را بر گفتار نادرستشان ملامت نمود.

ايراد تازه مسلمانان (بقره /120)

ابن عباس مى گويد: يهود و نصاراى نجران انتظار داشتند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در قبله با آنان موافقت كند، چون خداوند قبله مسلمانان را از بيت المقدس به سوى كعبه گردانيد، آنان ديگر از پيغمبر مايوس شدند. (شايد بعضى از تازه مسلمانان ايراد مى كردند كه نبايد كارى كرد كه باعث رنجش يهود و نصارى گردد)، در اين مورد آيه شريفه نازل شد و مسلمانان اعلام كرد كه يهود و نصارى نه با هماهنگى در قبله و نه با چيز ديگر از شما خشنود نخواهد شد، مگر اين كه به طور درست آيين آنها را بپذيريد.

تفاخر اقليت ها (بقره /135)

ابن عباس مى گويد: ابن صوريا، كعب بن اشرف ، مالك بن الصيف و جماعتى ديگر از يهود و نصاراى نجران با مسلمانان بحث و گفتگو مى كردند.هر يك از دو گروه خود را از ديگرى به دين خدا سزاوارتر مى دانستند. يهود مى گفت : موسى ، پيغمبر ما از همه پيامبران برتر و كتاب ما تورات بهترين كتاب ها است . عين همين ادعا را مسيحيان مى نمودند كه مسيح ، برترين راهنمايان و انجيل بهترين كتاب آسمانى است و هر يك از پيروان اين دو مذهب ، مسلمانان را به مذهب خويش دعوت مى كردند. در اين موقع اين آيه نازل شد.

بتان صفا و مروه (بقره /158)

قبل از اسلام و همچنين مقارن ظهور اسلام آن ، مشركان و بت پرستان براى انجام مناسك حج به مكه مى آمدند و مراسم حج كه اصل آن را از ابراهيم صلى الله عليه و آله گرفته و با قسمت زيادى از خرافات و شرك آميخته بودند، انجام مى دادند؛ كه از جمله وقوف به عرفات ، قربانى ، طواف ، لبيك گفتن ، سعى بين صفا و مروه بود، البته اين عمل با وضع خاصى صورت مى گرفت . اسلام با اصلاح و تصفيه اى كه در رفتار آنها كرد،اصل حج و اعمال نيكو و خالص از شرك آن را امضاء فرمود و بر روى خرافات آن خط بطلان كشيد.

از جمله اعمال و مناسكى كه مشركان انجام مى دادند، سعى و حركت بين دو كوه معروف صفا و مروه بود. در بسيارى از رواياتى كه از طروق شيعه و اهل تسنن نقل شده چنين مى خوانيم كه در عصر جاهليت ، مشركان در بالاى كوه صفا بتى نصب كرده بودند به نام اساف و بر كوه مروه بت ديگرى بود به نام نائله و به هنگام سعى ، از اين دو كوه بالا مى رفتند و عنوان تبرك با خود آنها را مسح مى كردند.مسلمانان به خاطر اين موضوع از سعى ميان صفا و كراهت داشتند و تصور مى كردند اين يك عمل جاهلى است .

آيه شريفه نازل شد و به آنها تفهيم كرد كه صفا و مروه از شعائر خداوند است و به صرف بدعت و آميختن اين اعمال به شرك و خرافه از سوى مردم جاهل و نادان ، مسلمانان نمى توانند از سعى ميان اين دو خوددارى كنند.

اما كه شان نزول آيه مورد نظر چيست ؛ طبق تصريح پاره اى روايات ، نزول اين آيه به هنگام عمرة القضاء بوده است و يكى از شرايط پيامبر با مشركان در سفر، اين بود كه آن دو بت را از صفا و مروه بردارند. آنها هم نخست به اين شرط عمل كردند ولى بعدا آنها را به جاى خود بازگرداندند و همين باعث شد كه بعضى از مسلمانان از سعى بين صفا و مروه خوددارى كنند. آيه شريفه نازل شد و به آنها اعلام كرد كه عمل مشركان نمى تواند مانع از اين برنامه دينى گردد.

و اگر طبق احتمال برخى از مفسران ، بپذيريم كه آيه در حجة الوادع نازل شده است ، به طور قطع در آن هنگام نه تنها در صفا و مروه بتى وجود نداشت بلكه در محيط مكه هم اثرى از بت نبود. بنابراين ، ناراحتى مسلمانان از سعى بين صفا و مروه به خاطر همان سابقه تاريخى و وضع خاص ‍ پيشين آنها بوده كه بت اساف و نائله بر آنها قرار داشت .
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.