سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

گزيده‌اي‌‌ ازسرمقاله‌ روزنامه‌های شنبه

گزيده‌اي از سرمقاله روزنامه‌هاي امروز را مي‌توانيد، اينجا بخوانيد.

 مجله شبانه باشگاه خبرنگاران

سيد علي دوستي موسوي برای ستون سرمقاله امروز روزنامه جام جم این طور نوشت:

نخريدن هم راهي است...

از اوايل امسال كه قيمت ارز رو به افزايش گذاشت، صرف‌نظر از برخي افزايش‌هاي منطقي، موارد بسياري مشاهده شد كه برخي واردكنندگان و حتي عرضه‌كنندگان، كالاهاي خريد قبلي خود را به بهانه رشد قيمت ارز افزايش داده و قيمت‌ها را چندبرابر كردند. به عنوان مثال، اگر خريدار ديروز براي قيمت‌‌گيري و بررسي كالاهايي به فروشگاهي مراجعه و روز بعد براي خريد به آنجا مي‌رفت، شاهد افزايش قيمت غيرمنطقي آن كالا مي‌شد و در برابر پرسش خود جواب مي‌شنيد كه: مگر خبر نداريد قيمت ارز امروز چقدر افزايش يافته است؟!
 
بديهي است كه پاسخ پرسش بعدي وي به اين مضمون كه مگر شما اين كالا را همين ديروز خريده‌ايد، سكوت معناداري بود كه يعني اگر نمي‌خواهي، نخر! اين ماجرا تا همين يك ماه پيش ادامه داشت و به هر حال برخي اصناف بهانه‌هاي لازم را براي به كرسي نشاندن حرف خود داشتند. اما از يك ماه پيش كه ورق‌برگشته و شاهد ثبات و كاهش قيمت ارز هستيم، باز هم بسياري اصناف نه تنها حاضر به كاهش قيمت كالاهاي خود نيستند كه اتفاقا در برخي موارد قيمت‌ها را افزايش هم داده‌اند.
 
 نمونه‌هاي فراواني از اين دست را مي‌توان در بازار كالاهايي چون پوشاك، لوازم خانگي، كالاهاي خوراكي و مصرفي غيرضروري، ملزومات پزشكي و دارويي و همچنين پاره‌اي خدمات عمومي مشاهده كرد. حتي در برخي موارد، قيمت‌ها در رده كالاهاي لوكس يا نيمه‌لوكس نيز از حد گذشته به طوري كه خريدار گاهي احساس مي‌كند واحد صنفي هر قيمتي را كه دلش مي‌خواهد بر آن كالا مي‌گذارد و حتي در قيمت‌گذاري به ظاهر خريدار و تخمين توانايي مالي وي توجه كرده و ذهني، قيمتي را مي‌گويد. چنين است كه اثرات كاهش قيمت ارز در كالاها تاكنون مشاهده نشده و با ضعف نظارتي كه از دستگاه‌هاي مسئول شاهديم، بعيد هم است كه مشاهده شود.
 
 لذا مي‌توان به عنوان يك راه‌حل، به مردم بويژه قشر متوسط كه مشتري دائم كالاهايي علاوه بر كالاهاي ضروري و پايه هستند، پيشنهاد كم خريدن يا نخريدن براي مدت زمان كوتاهي را داد. بر اين اساس، اگر شهروندان بتوانند مدتي با صرفه‌جويي از ميزان مصرف خود بكاهند و فروشگاه و فروشگاه‌هاي گرانفروش يا محتكر و بهانه‌جو (با احترام به قاطبه شريف و درستكار اصناف) را خالي از حضور خود كنند، با كاهش سطح فروش و مشتري، اين فروشگاه‌ها به كم‌رونقي و زياندهي نسبي رسيده و پس از مدتي ناچار مجبور به كاهش و تعديل قيمت‌هاي خود خواهند شد.
 
اين يك راه‌حل فانتزي نيست، بلكه ريشه در قانون مسلم اقتصاد، عرضه و تقاضا دارد؛ چرا كه هر گاه عرضه به تقاضا پيشي بگيرد و مشتري براي كالايي كم شود، قيمت‌ها تعديل خواهد شد. اكنون نيز كه چندان انتظار نمي‌رود سازمان حمايت از مصرف‌كننده بتواند بازرسي و نظارت موثري را بر قيمت‌هاي اصناف و رعايت ضرايب سود قانوني از سوي آنها اعمال كند، ناچار بايد از مردم و افكار عمومي خواست با تغيير موقت رفتار خود به گرانفروشان علامت روشني بدهند كه همانا كسادي در برابر رشد بي‌ضابطه قيمت است.
 
 اين وظيفه‌اي است كه NGOها يا انجمن‌هاي مردمي حمايت از حقوق مصرف‌كننده در ساير كشورها انجام داده و رهبري افكار عمومي را به عهده مي‌گيرند. اما اين انجمن‌ها نيز يا در كشور ما تشكيل نشده يا اگر شده جز نامي از آنها سراغ نداريم. از اين رو فقط احساس مسئوليت تك‌تك شهروندان است كه مي‌تواند در اين روزهاي گراني درس خوبي به بهانه‌جويان و گرانفروشان بدهد.

ستون يادداشت روز روزنامه کیهان به نوشته حسام الدين برومند  با این عنوان اختصاص یافت:
«دست برتر»
جنگ 8 روزه غزه بار ديگر توجه و نگاه جهانيان را به منطقه معطوف ساخته و در پي پيروزي گروه هاي مقاومت بر رژيم صهيونيستي در اين جنگ، پيام ها و پيامدهاي راهبردي اين حماسه بزرگ و تاريخي ادامه دارد. از همين روي؛ طي هفته گذشته و در فاصله كوتاهي از پايان جنگ و شكست مفتضحانه تل آويو، بخش قابل توجهي از تبعات استراتژيك جنگ 8 روزه برملا شد.
ابتدا ايهود باراك وزير جنگ رژيم صهيونيستي مجبور به استعفا شده و اظهار داشت از قدرت كناره گيري خواهد كرد.
بعد از آن بود كه پايگاه صهيونيستي دبكا فايل- نزديك به موساد- در گزارشي از يك كودتاي شكست خورده در جنگ غزه عليه ايران پرده برداشت. كودتايي كه بخشي از پازل توطئه آمريكايي- صهيونيستي بود تا روند «بيداري اسلامي» در منطقه مختل شود.

اما آنچه قابل اعتناست تحليل و نتيجه گيري اين گزارش وابسته به سرويس جاسوسي رژيم صهيونيستي است كه اذعان مي كند عمليات «ستون ابرها» در جنگ 8 روزه غزه به نتيجه نرسيده و طراحي آن كودتا و تمامي ماجرا در نهايت با شكست مواجه شده است.

ادامه واكنش ها و مواضع نسبت به جنگ غزه، بيشتر نقش ايران را در تغيير توازن قدرت در منطقه نشان مي داد. در اين باره كافي است به جز اظهارنظر رهبران گروه هاي مقاومت كه به وضوح و با صراحت تاكيد كردند كه «پيروزي در جنگ غزه را مديون ايران هستيم» موضع گيري هاي برژينسكي، سولانا، جان بولتون و... تحليل و آناليز شود.

زبيگنيو برژينسكي مشاور اسبق امنيت ملي آمريكا در نشستي موسوم به «شوراي ملي آمريكا و ايران»! و انجمن كنترل تسليحات برپا شده بود مي گويد؛ «در صورت حمله احتمالي اسرائيل به تاسيسات هسته اي ايران، آمريكا مانند يك الاغ احمق با آن همراهي نخواهد كرد.» و با تاكيد بر اين كه تنها راه مواجهه با ايران، مشي ديپلماتيك است تاكيد مي كند؛ «طرح حمله احتمالي به ايران بدترين گزينه است».

در همين راستا و درباره حمله به ايران كه صهيونيست ها بلوف مي زدند، اين بار «سولانا» مسئول سابق سياست خارجي اتحاديه اروپا دست به قلم مي برد و مي نويسد؛ «طرح جنگ با ايران بحران بين المللي بوجود خواهد آورد و آمريكا بايد بداند آينده استراتژيك در منطقه خاورميانه از طريق حل چالش آن كشور با ايران رقم خواهد خورد.» سولانا در اين مقاله به تصريح آمريكا را از ورود به جنگي در منطقه بر حذر مي دارد و به تلويح تاكيد مي كند كه جنگ با ايران ناشدني است.

نكته گفتني اين است كه كار بدين جا نيز ختم نشد و حتي كسي مثل «جان بولتون»- سفير سابق آمريكا در سازمان ملل- كه معمولا مواضعي راديكال و جنگ طلبانه عليه ايران دارد به سخن آمد و با فاكس نيوز رسانه تندرو و افراطي آمريكا به مصاحبه پرداخت.

بولتون سه نكته كليدي را در اين مصاحبه درباره جمهوري اسلامي علني كرد؛ 1- تحليل جنگ غزه به وضوح نشان مي دهد قدرت ايران بيش از گذشته افزايش پيدا كرده است. 2- جنگ غزه علاوه بر نمايش قدرت ايران، آزموني خوب براي موشك هاي ايراني بود. 3- جمع بندي درباره ايران اين است كه اين كشور اكنون دست بالا و برتر را دارد.

اعتراف اين مقام آمريكايي به دست برتر ايران در حالي است كه يك روز قبل از آن- سه شنبه گذشته- رهبر معظم انقلاب در بياناتي حكيمانه تاكيد كردند؛ «نگاه به اوضاع منطقه و جهان به خوبي دست برتر جمهوري اسلامي را در اين تحولات نشان مي دهد» و بلافاصله از اين نكته پرده برداشتند كه؛ «در مقايسه سياست خاورميانه اي غربي ها و سياست خاورميانه اي جمهوري اسلامي به وضوح مشاهده مي شود كه سياست منطقه اي جمهوري اسلامي به اهداف خود نزديك شده است».

اكنون در باره دست بالاتر و برتر جمهوري اسلامي ايران در تحولات منطقه نكاتي قابل اعتناست:
1- جنگ 33 روزه در سال 2006 نشان داد كه «طرح خاورميانه بزرگ» به نتيجه نرسيده است. طرحي كه در واقع نقشه راه آمريكايي ها و صهيونيست ها براي جنايت، تجاوز، چپاولگري و غارت منابع و ثروت هاي عمومي منطقه بود.
به همين علت بود كه طرح مزبور به «طرح خاورميانه جديد» تغيير نام داد و وزير خارجه وقت آمريكا آن را به درد زايماني براي منطقه تشبيه كرد و نتيجه اين وضع حمل! را اميدواركننده دانست!
2 سال بعد و در جنگ 22 روزه در سال 2008 مشخص شد كه طرح خاورميانه جديد هم با مختصات آمريكايي-صهيونيستي محقق نشده و اين شكست به شكست قبلي پيوست شد.از 21 ماه پيش و با بروز و ظهور تحولات منطقه در بيداري اسلامي يك شاخص به اثبات رسيد و آن حركت منطقه به سمت و سوي خاورميانه با مختصات «اسلامي» است.

به عبارت روشن تر، پروژه هاي نظام سلطه براي شكل دهي خاورميانه با مختصات آمريكايي و صهيونيستي واژگون شده و نمادها و مولفه هاي خاورميانه اسلامي رخ نمود.اكنون جنگ 8 روزه غزه و تأثير و نقش ايران در پيروزي گروه هاي مقاومت بر رژيم صهيونيستي نشان مي دهد آن «دست برتر» كه طي سال هاي گذشته سياست خاورميانه اي غربي ها را به شكست كشانده با قدرت و اقتدار ايران است.
همچنانكه حمايت ايران از جبهه مقاومت در دو جنگ قبلي-جنگ 33 روزه لبنان و جنگ 22 روزه غزه- معادلات آمريكايي و صهيونيستي را بهم ريخت.
2- خوي نظام سلطه و جبهه استكبار در رسيدن به اهداف شوم و پليدشان مبتني بر «جنگ طلبي» و «تهديد» است. اكنون سوالي كه به ميان مي آيد اين است كه چرا در روزهاي گذشته و پس از جنگ غزه اين رويكرد چرخش 180 درجه اي داشته است و تمامي استراتژيست ها و سياستمداران كهنه كار غربي احساس تكليف كرده و به صحنه آمده اند كه «مذاكره» و «گفت و گو» با ايران تنها راه مواجهه با اين كشور است.
علاوه بر بولتون، سولانا، برژينسكي و... مراكز مطالعات راهبردي و اتاق هاي فكر نيز آخرين تحقيقات و داشته هايشان را درباره مواجهه با ايران براي تصميم گيران غربي و صهيونيستي رو كردند و نسخه «ديپلماسي»، «گفت و گو» و «مذاكره» را تنها نسخه موجود دانستند.
به عنوان نمونه «رابرت كاپلان» نظريه پرداز مركز استراتفور اخيرا و پس از جنگ غزه تاكيد مي كند؛ ايران نقش مهم و ممتاز در خاورميانه دارد و بايد سياست آمريكا در برابر ايران مذاكره و گفتمان باشد.

اين تغيير رويكرد ملموس نشانه آن است كه طرف غربي بخوبي دريافته است ايران اسلامي «دكترين تهديد در برابر تهديد» را در ابعاد غيرقابل پيش بيني مي تواند جامه عمل بپوشاند و جنگ 8 روزه غزه و ارسال فناوري موشك هاي فجر5 به گروه هاي مقاومت مصداق «مشت نمونه خروار است» كه در سطح كلان، گزينه جنگ با ايران را ناممكن مي سازد و اين آيا دست برتر ايران در تاثيرگذاري تحولات منطقه نيست؟

3- اتفاق مهمي كه مقارن با شكست پروژه هاي آمريكايي-صهيونيستي در منطقه افتاده است بيداري افكار عمومي و دريافت منطق پرصلابت و اصولي جمهوري اسلامي ايران است.
اگرچه امپراتور رسانه اي غرب سياست «ايران هراسي» و «ايران ستيزي» را طي دهه هاي گذشته عليه جمهوري اسلامي در دستور كار قرار داده است اما براي افكار عمومي و ملت هاي آزاديخواه و عدالت طلب روشن شده است كه علت فشارها و تحريم ها و تهديدها بر ضد ايران ناشي از چيست.

طرفه آنكه حتي سردبير مجله فارين پاليسي- جرمي هاموند- اذعان مي كند؛ «ايران به اين دليل كه از آمريكا سرپيچي مي كند مورد غضب اين كشور قرار گرفته است» و اين حقانيت ايران، همان دست برتر جمهوري اسلامي است كه مي تواند در منطقه «الگو» باشد.
تحولات اخير منطقه در دو سال گذشته در بستر بيداري اسلامي بيش از پيش «الگو بودن» ايران را نشان داده و ثابت كرد كه الهام از جمهوري اسلامي موتور محركه خيزش ها و خروش ها عليه سياست هاي آمريكايي و صهيونيستي و حاكمان مرتجع و دست نشانده و سرسپرده است.

4- و بالاخره بايد گفت نفوذ ايران و «قدرت نرم» جمهوري اسلامي از ديگر عوامل و مولفه هايي است كه دست برتر ايران را در تحولات منطقه و فرامنطقه اي به وضوح و آشكارا نشان مي دهد. به عنوان نمونه ماجراي سوريه طي ماه هاي گذشته حاكي از آن است كه نمي توان قدرت و اقتدار نرم و پرنفوذ ايران در معادلات منطقه اي را انكار كرد.

مقامات آمريكايي از وزير امورخارجه تا رئيس جمهور از اوت 2011 صريحا و چندين بار بر كنار زدن بشار اسد از قدرت و سقوط دولت او تاكيد كرده اند، اما اكنون پس از نزديك به 470 روز، سوريه به عنوان بخشي از جبهه مقاومت، با صلابت ايستاده است.
اين نيز در گرو همان دست برتري است كه نمي گذارد و اجازه نمي دهد زياده خواهان و افزون طلبان زور بگويند و خواسته هاي نامشروع شان را عملياتي نمايند.

اكنون اگر وضعيت وخامت بار رژيم صهيونيستي به مرحله زوال و اضمحلال رسيده است تا جايي كه هنري كيسينجر تصريح مي كند؛ تا 10سال ديگر اسرائيلي در كار نخواهد بود ناشي از همان دست برتري است كه ابعاد و مختصات خاورميانه اسلامي را در چشم انداز منطقه تثبيت كرده است.

روزنامه خراسان در ستون یادداشت روز خود به قلم سيدمحمد اسلامي چنین نوشت:
«فلسطيني ها در نيويورک چه به دست آوردند؟!»

به راستي در مجمع عمومي سازمان ملل درباره فلسطين چه اتفاقي افتاده است؟ اين پرسشي است که افکار عمومي جهان، آزرده از 8 روز خون و خونريزي در باريکه غزه، با آن مواجه هستند. به رسميت شناختن تشکيلات خودگردان فلسطين به عنوان يک "دولت ناظر غيرعضو" در سازمان ملل حاوي پيام هايي روشن و البته پرسش هايي همچنان مبهم است.

راي گيري نيمه شب 5 شنبه 9 آذر در مجمع عمومي سازمان ملل درباره پيشنهاد فلسطيني ها را بايد تصميم قاطع مردم کشورهاي جهان براي احترام به حق انسانيت و کرامت مردمي دانست که نزديک به يک قرن تحت ظلم سازمان يافته و هدفمند بوده اند. اتفاقي که به دور از ذهن نبود و سابقه نيز داشته است. سال گذشته نيز در روز 9 آبان 1390، کشور فلسطين با راي قاطع به عضويت کامل يونسکو، نهاد فرهنگي و آموزشي سازمان ملل متحد در آمده بود.
 
 بنابراين چون روز روشن است که مردم جهان حامي مردم فلسطين هستند و ساختار ظالمانه نهادهاي قدرت بين المللي – به ويژه شوراي امنيت - عامل اصلي تداوم قديمي ترين و اصلي ترين بحران منطقه خاورميانه است. واقعيتي که بي شک مي تواند نويد موفقيت هاي بيشتر براي مردمي باشد که چيزي جز حق حيات در سرزمين مادري خود نمي خواهند.

با اين حال واقعيت هاي حقوقي و سياسي نظام بين الملل اين پرسش را ايجاد مي کند که موفقيت تشکيلات خودگردان در مجمع عمومي سازمان ملل تا چه ميزان مي تواند به آرمان هاي فلسطيني کمک کند؟ موضوعي که گروه هاي فلسطيني نيز درباره آن اتفاق نظر ندارند و مواضع متفاوتي اتخاذ کرده اند. پس از عضويت تشکيلات خودگردان به عنوان دولت ناظر در مجمع عمومي سازمان ملل "خالد مشعل" دبير سياسي حماس آن را "يک راهبرد منحصر به فرد و شجاعانه" و "يک ابتکار ديپلماتيک براي ترفيع جايگاه فلسطينيان در سازمان ملل" دانسته است درحالي که رمضان عبدا...، دبيرکل جنبش جهاد اسلامي فلسطين گفته است که "ما اين طرح را تبريک نمي گوئيم اما با آن مقابله نيز نخواهيم کرد".

واقعيت اين است که هنگامي مي توانيم درباره آن چه در نيويورک رخ داده است قضاوت کنيم که بدانيم اين گام مقدمه چه گام هاي ديگري مي تواند باشد؟ به عبارت ديگر راي گيري در سازمان ملل درباره چه پرسشي بوده است! مواضع آمريکا، رژيم صهيونيستي و کشورهاي حامي اين رژيم به گونه اي است که گويي آن ها از رخداد نيويورک بسيار ناراضي هستند.
 
 البته اين نارضايتي قابل درک است. همان طور که اشاره شد، آن چه در مجمع عمومي سازمان ملل رخ داد مانور انسانيت عليه سال ها وحشي گري اسرائيلي ها بود. اما پرسش اين جاست که اين راي گيري چرا تا پيش از اين انجام نشده بود؟ چرا اين بار آمريکايي ها با اصرار و عتاب هاي هميشگي شان، محمود عباس را از گام نهادن در اين مسير باز نداشتند؟

پاسخ اين پرسش شايد در اين نکته نهفته باشد که راي گيري نيويورک در واقع راه حل 2 دولت را تقويت مي کند. اين موضوع ادعايي نهان نيست و محمود عباس، رئيس تشکيلات خودگردان فلسطين در مجمع عمومي به صراحت به آن پرداخت و تصريح کرد که "اين آخرين شانس براي نجات طرح 2 کشور مستقل است". طرحي که مبناي آن به رسميت شناختن "دولت اسرائيل" است. موضوعي که تشکيلات خودگردان به آن پايبند است و بسياري از دولت هاي عربي پيدا و پنهان آن را مي پسندند.

از به رسميت شناخته شدن تشکيلات خودگردان به عنوان يک دولت ناظر، تا هنگام به رسميت شناخته شدن فلسطين به عنوان يک دولت مستقل و عضو رسمي سازمان ملل هنوز يک گام حقوقي جدي باقي مانده است و آن چيزي جز شوراي امنيت سازمان ملل نيست. مرحله اي که آمريکايي ها و اسرائيلي ها درباره آن نگراني ندارند و اين فلسطيني ها هستند که بايد خود را براي "چانه زني سياسي" در شوراي امنيت بر سر صلح و حق حيات آماده کنند.

شبکه بي بي سي در تحليل رخداد نيويورک نوشته است: «از اين پس فلسطيني ها قادر خواهند بود تا در برابر ساخت و سازها در کرانه باختري رود اردن و بسياري از موارد اختلاف با رژيم صهيونيستي به نهادهاي بين المللي شکايت کنند.» بنابراين به نظر مي رسد فلسطيني ها در سازمان ملل يک فرصت حقوقي براي شکايت رسمي به نهادهاي بين المللي عليه اسرائيل به دست آورده اند. فرصتي که به اعتقاد برخي از جمله بي بي سي "ترفيعي به ظاهر کوچک" است اما "مي تواند براي اسرائيل پيامدهاي جدي در پي داشته باشد".

اما در مقابل، آن ها چه چيز را ممکن است از دست بدهند؟ اين فرصت حقوقي هم مي تواند آغاز تحولات آزادي بخش باشد و هم مي تواند به علت متوقف بودن به نهادهاي بين المللي که در بي طرفي آن ها ترديد بسيار است، تبديل به ابزاري براي جلب تمرکز و توان فلسطيني ها به بازي هاي حقوقي بي پايان بشود. نهادهايي بين المللي که اگر قصدي براي جانبداري از مردم فلسطين داشتند، کار فلسطيني ها به وضعيت امروز کشيده نمي شد. ممکن است بگوييم اين موفقيت مي تواند مقدمه اي براي آزادسازي مردم فلسطين و دستيابي به "آرمان فلسطين" باشد. با اين حال بايد به نکته مهمي در اين باره اشاره کنيم. فلسطيني ها در راهي که محمودعباس آن را رهبري مي کند در وضعيتي قرار مي گيرند که در اصطلاح انگليسي به آن "reality check" مي گويند.
 
به اين معنا که از اين پس هدف "آرماني" براي آزاد سازي فلسطين جاي خود را با ابتلا به "واقعيت" هايي سياسي مي دهد. اينکه مردم فلسطين درگير اين پرسش شوند که کشور فلسطين قرار است در مرزهاي 1967 تشکيل شود؟ و يا در مرزهاي 1948؟ و يا در وضعيت مبهم فعلي؟! واقعيت اين است که در راي گيري نيويورک در عمل معلوم نيست که راي به کدام فلسطين و محدود به چه مرزهايي داده شده است. خوب است بار ديگر به گفته هاي "رمضان عبدا..." درباره رخداد مجمع عمومي سازمان ملل توجه کنيم: «در مورد کدام فلسطين سخن مي گوئيم؟ اگر سخن ما درباره فلسطين به طور کامل از درياي مديترانه تا رود اردن است پس طبيعي است که تبريک بگوئيم اما اگر منظور قرار دادن سقف براي حق فلسطينيان است ما صراحتا به تشکيلات خودگردان و برادران خود در مصر مي گوئيم که ما اين طرح را تبريک نمي گوئيم اما با آن مقابله نيز نخواهيم کرد.»
 
 در صورت ادامه مسير محمود عباس، اسرائيل در برابر اعطاي بخش ناچيزي از سرزمين فلسطين به فلسطيني ها، آن ها را در مسيري قرار مي دهد که بپذيرند براي هميشه با مقاومت خداحافظي کنند. اما نبايد فراموش کنيم که آرمان صهيونيست ها تشکيل يک کشور صهيونيستي از نيل تا فرات است! و پايان مقاومت در برابر صهيونيست ها آغاز سياست هاي متجاوزانه آن ها خواهد بود.

«آثارعضویت فلسطین در سازمان ملل »عنوان سرمقاله امروز روزنامه تهران امروز به قلم حسين رویوران کارشناس مسائل خاورمیانه اختصاص یافت:

درخصوص تصويب عضویت فلسطین در سازمان ملل به عنوان عضو ناظر که از طرف محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین‌ مطرح شد، باید گفت این درخواست برای فلسطین برخي فرصت‌ها و چالش‌ها را به دنبال خواهد داشت. عضویت ناظر در یک نگاه برای فلسطین دستاورد است، به این دلیل که باعث مي‌شود از این پس جایگاه فلسطین از سازمان آزادی بخش به عنوان عضو ناظر به کشور فلسطین در مصاف با سایر کشورهای جهان مطرح شود.
 
 در این صورت باید گفت، این امر برای فلسطین این فرصت را ایجاد مي‌كند که در عرصه بين‌الملل از تمام امکانات حقوق بين‌الملل که شامل عهدنامه‌ها، کنوانسیون‌ها، اعلامیه‌ها و منشور سازمان ملل مي‌شود، استفاده کند. برای مثال در مورد مسئله آب کرانه باختری اسرائیل از 85 درصد منابع آبی این منطقه به صورت یکجانبه استفاده مي‌كند در حالی‌که به فلسطین امکان استفاده از این آبها را نمی دهد.

با عضویت فلسطین به عنوان عضو ناظر این امکان فراهم مي‌شود که علیه رژیم صهیونیستی و قانون‌شکنی‌های این رژیم در محاکم قضایی شکایت کند و قضایای اینچنینی را از طریق محاکم قضایی بين‌المللی پیگیری نماید. همانطور که گفته شد چالش‌هایی نیز برای این عضویت مطرح است.

از جمله این چالش‌ها این مسئله است که محمود عباس از جامعه بين‌الملل درخواست کرد که دولت فلسطین مرزهای سال 1967 را به رسمیت بشناسد. این درخواست عباس به طور ضمنی به سرزمین های اشغال شده توسط رژیم صهیونیستی در سال1944 مشروعییت مي‌بخشد. در این صورت عملا بخشی از قطعنامه‌های بين‌المللی ضد اسرائيلی با این کار به زیر سوال مي‌رود.
 
 برای مثال قطعنامه 181 درباره تقسیم فلسطین، که در این قطعنامه 44 درصد از اراضی را به فلسطینیان واگذار کرده است با این پیشنهاد محمود عباس عملا نقض مي‌شود چراکه چیزی که عباس درخواست کرده است، به منطقه مرزی مورد توافق در سال 1967 اشاره دارد، در این صورت تنها 20 درصد اراضی را شامل مي‌شود. البته این پیشنهاد محمود عباس عملا قطعنامه 194 را هم زیر سوال می‌برد.

قطعنامه 194، اشاره به بحث بازگشت آوارگان فلسطینی به خانه مي‌كند. در حال حاضر 6میلیون آواره فلسطینی وجود دارد. این 6 میلیون آواره مربوط مي‌شوند به مرزهای فلسطین 1948، در حالی که با اظهارات اخیر عباس آوارگان تنها شامل

سرزمین فلسطین در سال 1967 مي‌باشد. بنابر این از دیگر چالش‌ها را مي‌توان وضعیت نامعلوم این آوارگان دانست. به علاوه مسئله عضویت فلسطین در سازمان ملل به عنوان عضو ناظر دارای پیامدهایی نیز است. اولین پیامد مسئله رای گیری مي‌باشد که مشخص شد بیش از دو سوم جامعه بين‌الملل طرفدار حل بحران فلسطین هستند و مخالفت‌های...

 ... آمریکا و استفاده مکرر این کشور از حق وتو عملا مشخص کرد که این کشور به خواست جامعه جهانی احترام نمي‌گذارد. دومین پیامد این عضویت نیز این امر مي‌باشد که اسرائیل از این پس در تمام اقداماتش علیه فلسطین باید منتظرباشد که این کشور با استفاده از مجامع بین‌الملی و دادگاه‌های بين‌المللی اقدامات اسرائیل را محکوم کند و عملا رژیم صهیونیستی را تحت فشار قرار دهد.

دکتر حسین راغفر در مقاله ای با عنوان «کاهش قدرت اشتغالزایی بنگاه‌ها »برای روزنامه آرمان این طور نوشت:

آخرین آمار وزارت صنعت، معدن و تجارت از وضعیت اشتغالزایی واحدهای صنعتی نشان می‌دهد که میزان اشتغال‌های ایجاد شده طی نیمه نخست امسال در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته بیش از 43درصد کاهش داشته است. این آمار حاکی از کاهش قدرت اشتغالزایی واحدهای صنعتی است که ریشه در مسائلی دارد. شاید اگر ظرف سه، چهار ماه آینده حمایت‌های دولتی به کمک برخی از صنایع کشور ما نیاید، بسیاری از این صنایع با مشکلات بیشتر و درنهایت تعطیلی مواجه شوند.
 
 اما علت این کاهش قدرت اشتغالزایی واحدهای صنعتی به دلیل عدم حمایت‌های از صنعت، تورم هزینه‌های اجرایی برای تولید و افزایش نرخ ارز است. برخی اتفاقات باعث افزایش قیمت نهاده‌های تولید شده‌ و از سوی دیگر افزایش نرخ ارز به همراه گران شدن کالاهای اولیه وارداتی و افزایش محدودیت‌های بین‌المللی برای اقتصاد ما مشکل دسترسی به نهاده‌های تولیدی را افزایش داده است. اینها بر نهاده‌های تولید اثر می‌‌گذارد و هم‌اکنون نیز به‌نظر می‌رسد تولید را تحت تاثیر قرار داده است. از سوی دیگر واردات بی‌رویه هم که طی چند سال اخیر وجود داشته و باعث شده که صنایع داخلی ما قادر به رقابت با کالاهای بی‌کیفیت خارجی نباشند.
 
طبیعی است که در چنین وضعیتی بنگاه‌های داخلی ما قادر به ادامه فعالیت و قادر به رقابت با کالاهای بی‌کیفیت خارجی نیستند؛ به خصوص اینکه این مساله بعد از آثار هدفمندسازی یارانه‌ها که موجب افزایش هزینه‌های تولیدی بنگاه‌ها شده بود رخ داده است. در نتیجه این اتفاقات بوده که واحدهای صنعتی با کمبود نقدینگی مواجه شدند و طبیعی است که در این شرایط این واحدها نیازمند نقدینگی بیشتری هستند اما به دلیل فقدان دسترسی به منابع بانکی، برخی از بنگاه‌ها حتی نمی‌توانند دستمزد کارگران خود را پرداخت کنند. به عبارتی بعد از اجرای طرح هدفمندسازی یارانه‌ها این بار واحدهای صنعتی با افزایش نرخ ارز روبه‌رو شدند که همین مساله باعث شد تا هزینه‌های برخی از صنایع تا 30درصد افزایش یابد.
 
 حال در این شرایط که واحدهای صنعتی به شدت نیاز به نقدینگی دارند، بانک‌ها بیش از 63هزار میلیارد تومان دیون معوقه دارند که این اوضاع را پیچیده‌تر کرده است. در واقع در شرایطی که هزینه‌های اجرایی فعالیت‌های تولیدی افزایش یافته، به دلیل وضعیت نامناسب بانک‌ها، امکان واگذاری اعتبار بانکی به واحدها وجود نداشته و دولت هم که امکان کمک کردن را نداشت نتوانست وضعیت را بهبود دهد. به این ترتیب در بخش تولیدی و صنعتی کشور سیاست‌هایی از جمله افزایش واردات و افزایش هزینه‌های تولید منجر به کاهش اشتغالزایی در بخش صنعتی شده‌اند که به همین دلیل با انتشار آمارهای وزارت صنعت، معدن و تجارت به نظر نمی‌رسد اتفاق عجیبی رخ داده باشد.

«درسي ديگر براي فلسطين»عنوان مقاله امروز روزنامه حمایت:
   
مجمع عمومي سازمان ملل متحد با 138 راي موافق در برابر 9 راي مخالف طرح اعلام فلسطين به عنوان کشور ناظر غیر عضو در سازمان ملل را تصويب كرد. اين عضويت هرچند تنها بخش بسيار كوچكي از حقوق ملت فلسطين است اما مي‌توان گامي ديگر براي رسيدن به اصل تشكيل كشور مستقل فلسطين به پايتختي قدس شريف باشد. بررسي مواضع اتخاذ شده در روند عضويت فلسطين در سازمان ملل نشان مي‌دهد كه افرادي مانند ابومازن رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين در كنار كشورهاي مرتجع عربي برآنند تا اين عضويت را پيروزي بزرگ براي خود و ديپلماسي جهانيشان عنوان دارند؟
 
 با توجه به سوابق ابومازن و كشورهاي عربي اين سوال مطرح است كه اگر آنها واقعا داراي چنين كاركردي مي‌باشند چرا در سالهاي گذشته و چندين بار درخواستي كه به سازمان ملل داده‌اند، چنين دستاوردي نداشته‌اند؟ اگر آنها واقعا چنين ظرفيتي دارند چرا تاكنون براي مقابله با جنايات صهيونيست‌ها اقدامي صورت نداده‌اند؟ اين سوال ها و دهها سوال ديگر اين امر را آشكار مي سازد كه سهم ابومازن و كشورهاي عربي در تصويب عضويت فلسطين در سازمان ملل بسيار كم رنگ‌تر از آني است كه روي آن مانور داده مي‌شود. براي يافتن حقيقت ماجرا بررسي تحولات سالهاي اخير امري قابل توجه است.
 
از جنگ 22 روزه غزه تاكنون نگاهي خاص به فلسطين از سوي جامعه جهاني صورت گرفته است كه برگرفته از گرايشات جهاني به شناخت جبهه مقاومت است. مقاومت موجب شده تا افكار عمومي جهان بيشتر به فلسطين گرايش يابند كه نمود آن نيز اعزام كاروان‌هاي امدادرساني به غزه ، تظاهرات‌هاي گسترده جهاني در حمايت از مقاومت در جنگ 8 روزه و نيز تحريم كالاهاي صهيونيستي در اروپا و آمريكا است. گرايش ملت‌ها به فلسطين موجب شده تا دولتها نيز اجبار به سمت فلسطين گرايش يابند كه نتيجه آن نيز راي به عضويت فلسطين در سازمان ملل است.
 
 بر فرض آنكه غرب با راي دادن به عضويت فلسطين به دنبال پنهان سازي شكست و جنايات صهيونيست‌ها در جنگ 8 روزه و دور ساختن افكار عمومي از پيروزي مقاومت باشد ، همين اقدام خود نشانه‌اي بر هراس غرب از جايگاه مقاومت در صحنه بين الملل است كه دستاوردي بزرگ براي مقاومت مي‌باشد.با توجه به اين شرايط مي‌توان گفت كه دستاورد كنوني فلسطين در سازمان ملل نه برگرفته از روند سازش و يا اقدامات كشورهاي عربي بلكه نشات گرفته از دستاوردهاي مقاومت است.
 
 بر اين اساس راي سازمان ملل به عضويت فلسطين سندي ديگر بر توانايي‌هاي مقاومت و گرايش استمرار حفظ و تقويت مقاومت توسط فلسطيني‌ها است بويژه اينكه صهيونيست‌ها و غرب با مواضع ضد فلسطيني‌ خود بارديگر دشمني خود با فلسطين را اثبات كرده و نشان دادند كه روند سازش صرفا ابزاري براي تحقق خواسته‌هاي آنها است و هيچ دستاوردي براي فلسطين نخواهد داشت.
 
روزنامه ابتکار مقاله ای به قلم محمدعلي وکيلي با این عنوان منتشر شد:
آينده کاوي «اصلاح طلبان» در انتخابات92
حدود هفت ماه به انتخابات رياست جمهوري يازدهم باقي است بازار گمانه زني و آينده پرسي داغ است اين روزها ترجيع بند نشست و برخاست‌ها، سلام وعليک‌ها پرسش از آينده است. همه مي‌خواهند جهت قطب نماي سياست را تشخيص دهند اين حساسيت البته بين گروههاي سياسي و فعالان بخش‌هاي اقتصاد در اوج است حال و روز مديران هم که ديدني است.

سؤال اصلي که حول آينده انتخابات است خود در قالب دهها سؤال فرعي مطرح مي‌شود:
1-آيا اصلاح طلبان مي‌آيند يا خير ؟
2-در بين گروههاي اصول گرا شانس کدام بيشتر است ؟
3-تکليف جريان آقاي احمدي نژاد چه مي‌شود ؟
4-شانس کدام گروه در حل مشکلات کنوني کشور بيشتر است ؟و...

هر کس که مخاطب اين پرسش‌ها قرار مي‌گيرد از ظن خود شروع به تحليل مي‌کند ولي سرعت متغيرها و اوضاع در هم و بر هم، امکان نتيجه گيري را براي افراد واقع بين سخت کرده است، بگذريم که کساني همواره با تحليل‌هاي ساده انگارانه به سرعت نتيجه مي‌گيرند و تکليف آينده را مشخص مي‌سازند تاکنون يک ضلع مهم گمانه زني‌ها را اصلاح طلبان تشکيل مي‌دادند آمدن يا نيامدن آنان در کانون بحث‌ها و تحليل‌ها قرار داشت بر همين اساس بخشي از اصولگرايان هر روز خط و نشان مي‌کشيدند، شرط وپيش شرط تعيين مي‌کردند.

بخش ديگري از اصولگرايان هم ضمن تشويق ترجيح مي‌دادند که اصلاح طلبان در قالب نامزدهاي دست چندم حضور داشته باشند و امکان فعاليت پيدا کنند در بين خود اصلاح طلبان هم چنين گرايشي درابتدا شکل گرفت عده اي با اين استدلال که چون امکان فعاليت حداکثري وجود ندارد براي حفظ آرمان اصلاح طلبي و پرهيز ازبه بايگاني رفتن اين جريان بهتر است با نامزدي بدون حساسيت همچون عارف يا نجفي در صحنه حضور داشت تا از اينطريق جلوي سپردن خود به فراموشخانه حافظه مردم را گرفت.

برخي پارافراتر گذاشتند و با تکيه بر ضعف جريان حاکم با اين استدلال که در صورت حمايت شخص محمد خاتمي و بسيج اصلاح طلبان نامزدهاي چون عارف و نجفي هم از شانس موفقيت بالايي برخوردار مي‌باشند. اينان مناظره آقايان اصغر زاده و شريعتمداري را شاهد آوردند که اگر روزنه اي فراهم آيد با همين نيروهاي دست چندم هم امکان هماوردي و حتي موفقيت وجود دارد.

گروهي ديگراز اين هم پيش تر رفتند و مدعي شدند که براي حفظ حيات اصلاح طلبي هر اقدامي حتي حمايت ازنامزد اجاره اي را بايد انجام داد اين عده نام کساني چون ناطق نوري را بر سر زبانها انداختند اما مسير تحولات و نوع واکنش‌هاي که در جامعه شکل گرفت به مرور باعث غربالگري نظريات گرديد صدايي آن تعداد از اصلاح طلبان که خواهان مشارکت به هر قيمت و نحو بودند فرو نشست و صداهاي آن بخش که خواهان مشارکت بشرط امکان حضور نامزد حداکثري بودند رساتر گرديد. بنابراين نوعي همگرايي در هفته‌هاي اخير بر اين استراتژي شکل گرفت ديدار گروههاي مختلف با سيد محمد خاتمي در هفته‌هاي اخير و اصرارشان بر ايفاي نقش محوري ايشان نتيجه بخش افتاد سخنان هفته گذشته آقايان خاتمي،خوئيني‌ها و موسوي لاري در حقيقت تاکيد مجدد استراتژي فوق بود.

صحبت‌هاي سيد محمد خاتمي در هفته گذشته که از صراحت بيشتري برخوردار بود به نوعي پاسخ به شرط و شروط‌هايي است که براي حضورشان مطرح مي‌شود در عين حال تعيين تکليف براي آن عده از اصلاح طلبان که مصرانه خواهان محوريت ايشان در مسايل هستند نيزمي باشد. او به روشني اعلام داشت که بنا ندارند به هر قيمتي وارد صحنه شوند و شرايط کنوني را براي حضور انتخاباتي مناسب نديدند نتيجه گيري مهم شان اعلام تغييردر رويکرد اصلاح طلبان از سياسي به اجتماعي بود.

صحبت‌هاي سيد محمد خوئيني‌ها (که از آن به عنوان چهره پشت صحنه اتاق فکر اصلاح طلبان ياد مي‌کنند )تاکيد و تائيد سخنان آقاي خاتمي بود او نيزشرايط رامهيا براي حضور ندانست واعلام داشت که به هيچ وجه حاضر به تمکين شرايط پيش گفته توسط رقيبان خود نيستند با اين سخنان صريح و همزماني گفته‌ها و هماهنگي در محتوا مي‌توان چنين پيش بيني کرد که جريان اصلاح طلب حاضربه تمکين شرايط کنوني نيست و به کمتر از شرايط خودش هم قانع نخواهد بود در نتيجه گمانه حضور با چهره دست چندم يا مشارکت در قالب حمايت – از نامزداصول گرا چندان موجه نمي‌نمايد البته خاتمي در همين صحبت اعلام داشته که اهل تحريم نيستند ولي شرايط را براي رقابت اصلاح طلبان مناسب نمي‌بينند.

ناگفته نماند که ارزش اين نتيجه گيري تا لحظه نگارش اين مقاله است اکنون نمي‌توان براي آينده حکم نهايي صادر کرد ولي يک چيز روشن است و آن اينکه ظاهراً اين جريان بشرط مهيا شدن فضا براي رقابت جدي و حداکثري امکان تجديد نظر دارد.
 
سیاست روز ستون مقاله روز خود را به نوشته  محمد پيرعلي با این مضمون اختصاص داد:

«در تکمله سخنان اخیر عسگراولادی»

بدون ترديد يکي از مهمترين معیارها، براي سنجش و ارزيابي مواضع مسئولين سياسي کشور را بايد در چگونگي انعکاس و بهره برداري رسانه هاي خارجي، خصوصا رسانه‌‌هاي معاند جستجو کرد. چرا که نوع پردازش اخبار و تمرکز بر بخش خاصي از يک خبر توسط رسانه‌هایی که فلسفه وجودي آنان، تشديد تنش‌ و ناآرامي در فضای سياسي ايران تعريف شده است، مي‌تواند شاخص موثری در نوع موضع‌گيري‌ها باشد.

به عبارتی دیگر هرگاه خبر و يا موضع سياسي در راستاي کاهش اختلافات و افزايش وحدت در محيط سياسي کشور تلقي شود، رسانه‌‌هاي معارض خارجي، يا آن را پوشش نمي‌دهند و يا گذرا و سطحي از کنار آن عبور مي‌كنند و بالعکس اگر رویدادی ظرفيت ايجاد چالش را داشته باشد از زواياي گوناگون و با ادبيات و تحليل‌هاي متنوع بدان پرداخته مي‌شود.

بديهي است اين رويکرد، ناظر بر اين مهم است که امروزه، بيش از هر زماني، کشور به يکپارچگي و اجتناب از رفتار و مواضع تفرقه‌افکنانه نيازمند است. وحدت و يکپارچگي که به هيچ روي، خوشايند هيچ رسانه بدخواه نظام ايران اسلامي نيست. لذا آنچه هدف دشمن را تامين و آنها را راضی مي‌سازد تکرار حوادثي است که در سال ۸۸ کام ملت ايران را تلخ کرد.

به این ترتیب انتخابات يازدهم، مهمترين فرصتی است که آنان براي دستيابي به اهداف‌شان مطمع نظر دارند. چونان که اصلي‌ترين عامل بروز حوادث ۸۸ ، موج‌سواري رسانه‌هاي بيگانه بر فراز مواضع بي‌خردانه هر کدام از کانديداهاي آن مقطع و رفتارهاي جاهلانه يا آگاهانه وناآگاهانه برخي هواداران هر کدام از نامزدهاي انتخابات دهم بود که توانست شرایط دلخواه دشمنان داخلی و خارجی را رقم بزند.
اگرچه در آن مقطع، دلسوزان واقعي نظام به دفعات، رخنه برخي فرصت‌جویان و عوامل دشمن را در اردوگاه‌هاي انتخاباتی اطراف کانديداها تذکر دادند، ليکن دفاع چشم بسته و هيجاني کانديداها از هواداران خويش، مانع از آن شد که حقيقت امر براي نامزدها آشکار شود و آنچه شد که نبايد مي‌شد.

علي‌ايحال با عنايت به نکات فوق، اظهارنظر اخير دبير کل سابق حزب موتلفه مبني بر فتنه‌گر ندانستن هيچ کدام از کانديداهاي سال ۸۸ را بايد طليعه ميموني در تلطیف فضای سیاسی دانست. هر چند اين موضع از سوي رسانه‌هاي معاند خارجي ديده نشد و يا کمرنگ نگريسته شد و در داخل کشور هم برخي بدان به ديده تردید و ابهام نگريستند ولي بدون شک اینگونه مواضع مي‌تواند محمل شايسته‌اي براي تقويت وحدت داخلي تلقي شود.

بله خطاهاي ناآگاهانه و بي‌تدبيرانه نامزدهای سال ۸۸ را نمي‌توان شاخصي بر فتنه‌گري آنان دانست و نبايد اجازه داد که با هر اشتباه نادانسته، نسبت به طرد افراد مبادرت و دامنه خانواده انقلاب را آنچنان تنگ کرد که بسياري، از حلقه بزرگ خودي‌هاي انقلاب به خارج رانده شوند. پرواضح است که اگر دامنه صبوري‌مان را توسعه مي‌داديم و بي‌محابا يکديگر را با الفاظ ناشايست مورد تهمت و خارج از دايره انقلاب نمي‌ناميديم امروز با بسياري از عزلت‌نشينان داخلی و حتي ترک وطن کرده‌ها روبرو نبودیم.

هر چند نباید طبيعت ريزش‌هاي انقلاب را انکار کنیم و یا هر اشتباه و یا خیانتی را نادیده انگاریم. ولي از سوی دیگر هم نبايد به ريزش‌ها دامن زد و به هر بهانه‌اي فرد و يا جرياني را به خارج از حلقه خودي مجاب نمود. اگر همه نيروهاي انقلاب، خود را حق مطلق و صاحب تمام قد دستاوردهای ۳۳ ساله نظام ندانند و اين امکان را بدهند که رقيب سياسي آنها هم ممکن است حق داشته باشد، مي‌توان اميدوار بود که ضمن حفظ اختلاف سليقه‌ها، رقابت‌های سالم همراه با پويايي هر چه بيشتر نظام اسلامي رقم خورد.

«مصوبه‌اي براي انحراف آرمان فلسطين»عنوان مقاله امروز روزنامه جمهوري اسلامي
 
بسم‌الله الرحمن الرحيم
 ديروز با تبليغات بسيار اعلام شد مجمع عمومي سازمان ملل بالأخره پس از كش و قوس‌هاي فراوان، به ارتقاي وضعيت فلسطين در اين سازمان به عنوان "كشور غيرعضو ناظر" رأي مثبت داد و به اين ترتيب ظاهراً فلسطين جايگاه خود را از "موجوديت مستقل"، يك درجه بالاتر خواهد برد كه اين امر مي‌تواند به طور ضمني به معناي مقدمه‌اي براي به رسميت شناخته شدن يك كشور مستقل فلسطيني، البته در كنار موجوديت رژيم غاصب اسرائيل، باشد.

اين فرآيند، باطيف گسترده‌اي از واكنش‌ها روبرو شد به طوري كه برخي در نهايت خوش بيني و يا به عبارتي ساده‌انگاري، آنرا به معناي ايستادن جهان در برابر اسرائيل قلمداد كرده و در مقابل، بعضي‌ها آنرا بي‌فايده و بي‌ارزش خواندند. از اين رو بررسي اين واكنش‌ها و همچنين بار حقوقي اين مصوبه براي فلسطين و نقشي كه مي‌تواند در رسيدن به نقطه آمال فلسطيني‌ها و رهايي آنان از چنگال رژيم غاصب صهيونيستي ايفا كند، خالي از فايده نيست.

 "محمود عباس" رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين كه سابقه وي به عنوان يك عنصر سازشكار بر همه آشكار است و سعي دارد خود را سخنگوي ملت فلسطين قلمداد كند، در سخناني پس از مصوبه مجمع عمومي سازمان ملل كه با 138 رأي موافق، 9 رأي مخالف و 41 رأي ممتنع به تصويب رسيد، اين تصميم را به معناي پيروزي بزرگ ملت فلسطين و يك دستاورد عظيم براي امت عربي و اسلامي و تمامي آزادگان جهان دانست.

بان كي مون دبيركل سازمان ملل نيز عضويت مشروط فلسطين را در اين سازمان به معناي مقدمه‌اي براي تشكيل يك كشور فلسطيني تلقي كرد، با اين شرط كه فلسطيني‌ها اسرائيل را به رسميت بشناسند و قول بدهند صلح، ثبات و امنيت را براي همسايه صهيونيست خود تضمين كنند. وي از تمامي گروههاي فلسطيني به ويژه گروههاي جهادي خواست به شكلي مسئولانه! با دستاوردهايي كه براي تشكيل كشور فلسطين تحت رهبري محمود عباس رئيس تشكيلات خودگردان به دست آمده، همراهي كرده و براي تحقق صلح و آشتي در خاورميانه و به رسميت شناختن اسرائيل و ادامه روند مذاكرات صلح همكاري كنند.

كشورهاي اروپايي به رهبري انگل?س نيز در موضعي كه در ظاهر، اندكي متفاوت از موضع آمريكا و رژيم صهيونيستي بود، با دادن رأي مثبت به اين مصوبه، آنرا اقدامي در جهت به رسميت شناخته شدن اسرائيل توسط فلسطيني‌ها و گامي ضروري براي آغاز مذاكرات سازش خواندند و در عين حال از اسرائيل خواستند نسبت به تصميم مجمع عمومي سازمان ملل موضعگيري منفي نكرده و گفتگوهاي مستقيم با فلسطيني‌ها را براي پايان دادن به اختلافات خاورميانه از سر بگيرد.

در اين ميان، موضع آمريكا و رژيم صهيونيستي كه براي طرف فلسطيني هيچگونه حقي قائل نبوده و فلسطيني خوب را يك فلسطيني مطيع و سازشكار و مرده مي‌دانند، از اين مصوبه مجمع عمومي ابراز تأسف كرده و در موضعي هماهنگ اعلام كردند اين تصميم باعث نخواهد شد كه فلسطين به كشور تبديل شود و به فلسطيني‌ها اين حق را نمي‌دهد كه در سازمان ملل عضو شوند، از اين رو به دليل بي‌فايده بودن به آن رأي منفي داده‌اند.

از سوي ديگر، سازمان جهاد اسلامي فلسطين ضمن موضعگيري عليه شركت محمود عباس در اجلاس مجمع عمومي سازمان ملل به عنوان نماينده ملت فلسطين با مصوبه مجمع مخالفت كرده و آنرا به معناي منحرف كردن انتفاضه فلسطين و متضمن به رسميت شناختن موجوديت رژيم منحوس صهيونيستي و چشم پوشي از بخش عظيمي از سرزمين اسلامي فلسطين دانست. موضع ساير گروه‌هاي جهادي فلسطين نيز همين است.

بدين ترتيب مجموعه اين واكنش‌ها نشان مي‌دهد عليرغم تبليغات وسيع رسانه‌اي كه اين مصوبه را گامي بزرگ در جهت استيفاي حقوق ملت فلسطين وانمود مي‌كند، حركت مجمع عمومي به رهبري اروپا تلاشي سازماندهي شده براي سركوب انتفاضه و به سازش كشاندن آرمان فلسطين از طريق سياسي كردن آنست. اينكه عده‌اي سازشكار، در سخنان عوامفريبانه خود در مجمع عمومي، اين مصوبه را "صدور گواهي تولد فلسطين" بنامند درحالي كه ملت مظلوم فلسطين همچنان زخم‌هاي بي‌درمان بسياري برتن داشته و هر روز بايد شاهد به خاكسپاري شهدايشان باشند، چيزي جز يك مغالطه به منظور وارونه كردن حقايق و تثبيت فرآيند سازش نيست. بيش از 60 سال است كه از اشغال ظالمانه سرزمين فلسطين و آواره كردن يك ملت و كشتار زنان و كودكان بي‌دفاع و محروم نمودن مردم اين سرزمين از حقوق اساسي و مشروع شان مي‌گذرد و جهان هيچ گامي براي تغيير اين وضعيت برنداشته است.
 
 تحميل دهها جنگ خانمانسوز به ملتهاي منطقه و كشتن دهها هزار نفر و آواره نمودن ميليونها انسان، نشانه‌اي روشن از مأموريت و ماهيت صهيونيست هاست كه در مقابل چشمان مجامع بين‌المللي بويژه سازمان ملل روي مي‌دهد و به سبب سياستهاي تبع?ض آلود و حمايت آميز غربي‌ها شاهد وضعيتي هستيم كه نمونه روشن آن در روزهاي اخير در تجاوز اسرائيل به غزه روي داده است.
پذيرش نيم بند فلسطيني‌ها به عنوان "كشور غير عضو ناظر" تنها خاصيتي كه براي ملت فلسطين دارد اينست كه از اين پس به آنها اين حق داده مي‌شود كه عليه تجاوزات و جنايت‌هاي رژيم صهيونيستي، كه براي آن توقفي متصور نيست، به ديوان داوري لاهه شكايت ببرند! و در عوض خفت ادامه مذاكرات سازش با رژيم صهيونيستي و برسميت شناختن اين رژيم غاصب و چشم پوشيدن بر غصب بخش اعظم خاك فلسطين را به جان بخرند و اين همه خفت را "عضويت در سازمان ملل" بنامند كه تاكنون براي هيچيك از اعضاي اين سازمان، جز اعضاي دارنده حق وتو، منافعي را در برنداشته است.

اگر دولتهاي جهان ندانند، لااقل مردم فلسطين به خوبي مي‌دانند و اين واقعيت را با پوست و گوشت خود لمس كرده‌اند كه همه‌ي مصائبي كه تاكنون و در شش دهه گذشته با آن مواجه بوده‌اند به علت بي‌توجهي به حقوق مشروع اين ملت و حمايت از شرارتها و جنايتهاي رژيم غاصب صهيونيستي توسط سازماني است كه امروز مي‌خواهند ملت مظلوم فلسطين را مفتخر به عضويت در آن كنند، همين نهادي كه در نهادينه كردن جنايات رژيم غاصب صهيونيستي نقشي مؤثر و اساسي ايفا كرده و هميشه حامي جنايات صهيونيست‌ها بوده است.

ملت فلسطين با عضويت در چنين سازماني، به حقوق از دست رفته خود نخواهد رسيد و آنچه مي‌تواند سرزمين‌هاي فلسطين را به آنان برگرداند و به دوره سياه اشغالگري پايان دهد، مبارزه و مقاومت اسلامي است كه تاكنون توانسته در جنگ‌هاي اخير منجر به تزلزل رژيم صهيونيستي شود و در سايه همين روحيه مبارزه جويي است كه مردم فلسطين مي‌توانند مطمئن باشند آينده متعلق به آنهاست.

 

«پرسش‌هاي جدید اقتصاد ایران»عنوان مقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد به قلم  دكترپویا جبل‌عاملی :

برای فهم شرایط اقتصادی یک کشور، راهی بس آسان وجود دارد. پرسش‌ها و دغدغه‌هاي سیاست‌گذاران چیست؟
 دوره‌اي بود که بیشتر نقدها بر این متمرکز بود که مثلا چرا اقتصاد ایران به جای رشد اقتصادی 8 درصدی به رشد 5 درصدی رسیده است. پرسش‌ها این بود که چگونه باید منابع و پتانسیل اقتصاد ایران را به گونه‌اي سامان داد که رشد اقتصادی به سطح مصوب برنامه برسد یا از آن جلو بزند. روزگاری پرسش‌ها این بود که چگونه با وجود رشد اقتصادی بالا مي‌توان تورم 16 يا 17 درصدی را کنترل کرد. پرسش این بود که چگونه مي‌توان روند منطقی سرمايه‌گذاري و تجارت با کشور‌هاي پیشرفته را بیشتر از این کرد و از علم و مدیریت و تکنولوژی آنان استفاده کرد.

اما حال سوال‌هاي دیگری ذهن سیاست‌گذاران و کارشناسان را به خود جلب کرده است. پرسش این است که چگونه جلوی کمبود فلان کالای استراتژیک را بگیریم؟ چگونه نگذاریم ذخیره دارویی به پایان رسد؟ چگونه جلوی جهش قیمت کالایی را بگیریم که در سفره مردم است؟ چگونه نگذاریم رشد اقتصادی پایین‌تر از این بیاید؟ چطور جلوی نه خود تورم که جلوی شتاب آن را بگیریم؟ چطور مانعی بسازیم در جلوی افت محسوس صادرات؟ چطور نگذاریم رشد منفی دو رقمی تجارت خارجی، سه رقمی نشود؟ چطور بدون کاهش بیشتر ذخایر ارزی، ثبات بازار ارز را افزون کنیم؟ چطور تحریم‌هاي تازه را دور بزنیم؟ چطور مي‌توان بدون بخشنامه‌اي تازه جلوی بی‌ثباتی بازار‌ها را گرفت؟
 
 این تغییر در سطح دغدغه‌هاي اقتصادی برای بسیاری از ناظران، کارشناسان و حتی سیاستمداران ملموس است. تغییری که خود نمایانگر وضعیت اقتصاد ایران است. اگر آمار نشان مي‌دهد که تورم با سطوح ابتدای دهه 1370 قابل مقایسه است و از سوی دیگر سطح رشد اقتصادی با آمار نیمه جنگ تلاقی یافته است و این هر دو به عنوان معدل عملکرد اقتصاد ایران نشانی از موقعیتی نامناسب دارد، پرسش‌ها و اهداف کوتاه مدت مجریان نیز به طور آشکارتری موقعیت کنونی را به‌دست مي‌دهد. زمانی اقتصاد ایران مي‌تواند مدعی آن باشد که در جهت ترقی گام بر مي‌دارد که روند نزولی سطح پرسش‌هاي آن متوقف شود.
 
امری که اگرچه به باور بسیاری در کوتاه‌مدت رخ نخواهد داد، اما حادثه‌اي غیرعملی نیست. شاید گفته شود که مثلا مسوول اصلی تورم‌هاي بالا بانک مرکزی است، که البته این نهاد نیز مي‌تواند توجیه‌هاي منطقی برای خود داشته باشد؛ اما وجود دغدغه‌ها و پرسش‌هاي فعلی، نه در حوزه کاری نهادی خاص که وسعت و گستردگی آنان نشان دهنده نقش همه دستگاه‌ها و مسوولان است. گاهی دیده مي‌شود که دغدغه سیاست‌گذاران اقتصادی، اموری مي‌شود که شاید دستگاه دیگر خیلی راحت‌تر مي‌تواند آن را برطرف کند؛ در حالی سیاست‌گذاران اقتصادی باید با هزاران زحمت آن دغدغه را پاسخ گویند و در نهایت نیز مشکل به طور کامل برطرف نمی شود و حتی در طول زمان آن مشکل به معضلی بزرگ تبدیل مي‌شود. داشتن مسوولیت تنها در نشان دادن حساسیت خلاصه نمی شود، بل باید در روند جاری اقتصاد ایران نیز تغییری محسوس به‌وجود آید، امری که شاید با وجود شرایط فعلی دشوار باشد؛ اما تحقق یافتنی است و شاید اگر این روند معکوس نشود، چند صباحی دیگر پرسش‌هایی سخت‌تر مطرح شود.


  

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.