بگذار برایت مثال بزنم؛ «عبیدالله بن حر جعفی»!
امام حسین (علیه السلام) برای او پیغام فرستاد که به او بپیوندد. بهانه آورد و نپذیرفت. پاسخ او را که برای امام آوردند، خود سیدالشهدا (علیه السلام) نزد او رفت و در نقش یک راه بلد، راه نجات را به او نشان داد. اما... اما امان از بی بصیرتی! به امام گفت: «اسب و شمشیرم را می دهم!» امام به او فرمود: ما خودت را می خواستیم؛ به اموالت احتیاج نداریم.1 البته «عبیدالله» پس از حادثه ی کربلا به شدت ابراز پشیمانی کرد؛ اما دیگر دیر بود و کار از کار گذشته بود.2
اما بشنوید از نقطه ی مقابل! از سلطان بصیرت و خدای بینش! او کسی نیست جز «عباس بن علی بن ابیطالب» (علیه السلام) . در کربلا برای او «امان نامه» آوردند و امنیت او را به شرط جداشدن از امام حسین (علیه السلام) تضمین کردند. اما پاسخ عباس چه بود؟ او به شمر گفت: لعنت بر امان تو باد. آیا از من می خواهی که برادر و مولایم را رها کرده و از ملعونین، اطاعت کنم؟... 3همین بصیرت بالا و معرفت عمیق بود که اباالفضل را باب الحوائج کرد و باعث شد امام معصوم، او را «نافذ البصیره» بخواند.4
و تو ای دوست من! بدان که «نداشتن بصیرت» تو را به چاه گمراهی، می کشاند؛ چون «بصیرت، نورافكن است؛ بصیرت، قبلهنما و قطبنماست. توى یك بیابان، انسان اگر بدون قطبنما حركت كند، ممكن است تصادفاً به یك جائى هم برسد، لیكن احتمالش ضعیف است؛ احتمال بیشترى وجود دارد كه از سرگردانى و حیرت، دچار مشكلات و تعب هاى زیادى شود. قطبنما لازم است؛ بخصوص وقتى دشمن جلوى انسان هست. اگر قطبنما نبود، یك وقت شما مىبینید بىساز و برگ در محاصرهى دشمن قرار گرفتهاید؛ آن وقت دیگر كارى از دست شما برنمىآید. پس بصیرت، قطبنما و نورافكن است. در یك فضاى تاریك، بصیرت روشنگر است. بصیرت راه را به ما نشان میدهد.»5
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1- موسوعة کلمات الامام الحسین/ ص 365
2- حیاة الامام الحسین/ ج 3/ ص 363 به نقل از مقتل خوارزمی
3- لهوف/ سید بن طاووس/ ص122
4- امام صادق علیه السلام درباره عمویش عباس می فرماید: «کان عمنا العباس نافذ البصیرة; عموی ما عباس دارای بصیرت ژرف بود.» (نفس المهموم، ص 176)
5- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جوانان قم/ چهارم آبان 1389