سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

لابه لای جمعیت عزاداران قجر سوگواری کنید

اینجا تکیه دولت است... بزرگ‌ترین تماشاخانه تمام تاریخ ایران که گردشگران خارجی معاصر با دوره قاجار در وصف زیبایی آن زیاد نوشته‌اند.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، اینجا تکیه دولت است... بزرگ‌ترین تماشاخانه تمام تاریخ ایران که گردشگران خارجی معاصر با دوره قاجار در وصف زیبایی آن زیاد نوشته‌اند.

ساموئــل بنجامیــن، در کتــاب «ایران و ایرانیان» مشاهدات خود را از تکیه دولت طی سال‌های ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۳ هجری قمری که در ایران بود، چنین می‌نویسد: موقعی که از کالسکه پیاده شدم، با کمال تعجب ساختمان استوانه‌ای شکل مجللی را در مقابل خود دیدم که به وسعت و بزرگی آمفی تئاتر «ورونا» بود و با آجر و سنگ به سبک بسیار زیبایی ساخته شده بود ...

ظاهراً معمار بزرگ این تکیه خواسته بود ثابت کند که نقشه یک ساختمان را طوری می‌توان طراحي کرد که بدون دکوراسیون و تزئین هم ابهت و جلال خود را حفظ کند. ضمناً طوری تنوع در فرم و شکل غرفه‌‌های اطراف به کار برده بود که چشم را خسته نمی‌کرد. خود این تنوع، زیبایی خاصی به تکیه می‌داد.

در حقیقت معمار هنرمند، نبوغ و استعداد ذاتی خود را در این ساختمان بی‌مانند نشان داده‌است. غرفه‌‌هایی که برای شاه در نظر گرفته شده بود ارتفاع بیشتری داشت و بلندی سقف و سردر آن درست دو برابر غرفه‌‌های مجاور بود....



تردیدی ندارم که اگر این تکیه یا آمفی تئاتر به جای آجر، مانند آمفی تئاتر‌های روم قدیم از سنگ مرمر هم ساخته می‌شد، باز به هیچ وجه بر زیبایی و عظمت آن افزوده نمی‌شد. واقعاً توصیف زیبایی طاق‌‌ها و سردر‌های هلالی شکل تکیه امکان پذیر نیست. ایرانی‌‌ها در حقیقت استاد این نوع معماری در جهان هستند.

قطعی است که ایرانیان طاق‌‌های هلالی شکل را خیلی قبل از رومی‌‌ها می‌ساخته‌اند. رومی‌‌ها این سبک را از ایرانی‌‌ها تقلید کرده‌اند و با آن‌که به طاق‌‌های هلالی شکل خود خیلی مباهات می‌کنند، با این حال هرگز کار آنها به زیبایی و اصالت کار ایرانیان نیست.

لابه لای جمعیت عزاداران قجر سوگواری کنید

پاتابه پشمی را به ساق پا می‌بندد و لباس گرم و پرچینی به تن می‌کند که از مخمل مشکی دوخته شده است چارقدش را محکم به زیر گلو سنجاق می‌کند و آه‌کشان «یا حسین» می‌گوید و چادر سیاهش را به سر می‌اندازد و روبنده‌اش را می‌کشد. 

سوز سردی می‌آید و ستاره‌ها در آسمان گم شده‌اند گنبد رفیع تکیه دولت که از پنج فرسخی شهر هم پیداست هر از گاهی نگاهش را مانند آن ربا به سمت خود می‌کشد. از کوچه پس کوچه‌های خاکی و سیاهپوش می‌گذرد و به نزدیکی کاخ گلستان می‌رسد.

سربازان شاه آماده‌باش ایستاده‌اند و مقابل در غربی تکیه، جمعیت زنان سیاهپوش ولوله برپا کرده‌اند. میان همهمه وارد صحن تکیه می‌شود و روی یکی از جایگاه‌ها می‌نشیند. فضای گرد و مدور تماشاخانه چهار طبقه بسیار عظیم به نظر می‌رسد آنقدر که حس می‌کند گیج شده است. این نخستین باری است که حاجت قلبی او را به اینجا می‌کشاند. عظمت تکیه با نور چلچراغ بزرگی که در وسط سقف آویخته شده است و شمعدان‌ها و فانوس‌های متعددی که به دیواره‌ها متصلند به شکوه وصف ناپذیری تبدیل شده است.

می‌گویند نور چلچراغ از برق است و برق چیزی است که بدون نیاز به چربی و پیه حیوان، روشنایی به وجود می‌آورد! گویا شاه برق را از فرنگ به مملکت آورده است و هر سال محرم با آن جایی به جز کاخش را روشن می‌کند که آنجا همین تکیه دولت است.

به دیواره‌ها پارچه‌های سیاه زربفتی است که روی آن اسم مبارک امام حسین و دعا‌های عاشورا طلادوزی شده است. همه جا پر از عطر گلاب و گل‌های پارچه مخملی سرخ رنگ و علم و کتل است. با خودش فکر می‌کند اگر روزی بچه دار شود فرزندش را به اینجا می‌آورد تا مانند پسر‌های نوجوانی که بیرون تکیه سقا می‌شوند به عزاداران امام حسین خدمت کند. طبل‌ها به صدا در می‌آیند و آوای سوزناک مداح زیر گنبد بلند آهنی طنین می‌اندازد: باز این چه شورش است که ... 

مداح روی منبر بلندی که ارتفاعش به چند طبقه می‌رسد و پله‌های مرمری دارد ایستاده است و با سوز دل می‌خواند. صدای شیون و گریه مردم با آوای طبل‌های جنگی در می‌آمیزد.

جمعیت 20هزار نفری مردم که روی جایگاه‌های گرد و مدور تکیه دولت نشسته‌اند بزرگ‌ترین جمعیت عزاداری است که تاکنون به چشم دیده است. هنوز مداحی به پایان نرسیده است معین البکا به روی جایگاه دایره شکل وسط تکیه می‌آید و با اشاره‌ای گروه شبیه‌خوان‌ها و تعزیه‌گردانان را به روی سن می‌کشد.

اسب‌ها و بازیگران با لباس‌های زرد و سرخ و سبز و سفید وارد صحنه می‌شوند و اسب سفید امام حسین که با دسته‌های بزرگ پر‌های رنگی تزئین شده است پیشاپیش آنها به میدان می‌آید. تا چشم مردم به اسب امام می‌افتد صدای ناله‌شان به اوج می‌رسد و وقتی شمر با لباس‌های سرخ رنگ و اسب سوار به صحنه می‌آید هر کس هر چیزی که دم دست دارد به جایگاه وسط تماشاخانه پرتاب می‌کند. 

او و همه مردمی که آنجا نشسته‌اند در تمام سال‌های عمرشان این نمایش تکراری را تماشا کرده‌اند اما نمی‌دانند این چه رازی است که هر سال محرم باز هم به دیدن تعزیه اشتیاق دارند آنقدر که گویا نخستین بار است این نمایش را می‌بینند. 

صدای طبل و زنجیر و گریه بیداد می‌کند و خیل عزاداران امام حسین، شاه و گدا همه در یک جا جمع شده‌اند و با سوز دل اشک می‌ریزند. نور مقابل چشمان پفیده و قرمز مردم در قندیل‌ها می‌شکند و عطر گلاب غوغا می‌کند... 

بر اساس نقشه‌ای که عبدالغفارخان نجم الملک (یا همان نجم‌الدوله) در سال ۱۳۰۹ قمری از وضع طهران قدیم رسم کرده ‌است، این بنا در ضلع جنوب شرقی باغ گلستان و در جنوب غربی شمس‌العماره و روبه روی مسجد شاه قرار داشته و قبلاً در محل آن، انبار دولتی ارگ شهر مستقر بوده ‌است. 

برخی قطعه زمین مورد استفاده برای ساخت این بنا را، منزل مسکونی تخریب‌شده امیرکبیر دانسته‌اند و برخی دیگر نیز نوشته‌اند که منزل امیرکبیر همراه با قسمتی از زندانخانه دولتی و سیاهچال که بقایای گرمابه مخروبه‌ای بودند، در کنار چند انبار قدیمی، محل ساخت تکیه دولت بوده ‌است. 

تکیه دولت زیبا، امروز تنها در معدود عکس‌های تاریخی به جای مانده از دوره قاجار و نوشته‌ها و مهم‌تر از همه در اثر شکوهمند و معروف کمال‌الملک که به همین نام (تکیه دولت) است دیده می‌شود و اگر شما بخواهید مطابق نقشه تاریخی نجم‌الدوله به حوالی کاخ گلستان تهران سر بزنید به جای این بنای قابل تحسین، ساختمان بلند قامت بانک ملی با آن شیر‌های سنگی‌اش را می‌بینید. اما این باعث نمی‌شود که شما خود را از دیدن بافت تاریخی و زیبایی که در منطقه بازار کنونی تهران قرار گرفته است محروم کنید و برای ساعتی هم که شده دور از قال و قیل پایتخت در این فضای وسیع تاریخی به گذشته برگردید. 

یادتان باشد به نمایشگاه عکس ناصرالدین شاه در کاخ گلستان هم سر بزنید و تابلوی تکیه دولت استاد کمال‌الملک را هم در همین کاخ از نزدیک تماشا کنید.


تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.