به گزارش
خبرنگار باشگاه خبرنگاران مرکز فارس در شکل اول ما میپذیریم که دانش مهمتر از تجربه است و آنچه سرنوشت ما را رقم میزند، ذهنیتها و دلبستگیهایی است که در مغز و قلبمان وجود دارد و طبیعی است که در شکل دوم ماجرا برعکس است و این یعنی برای آگاهی از سرنوشت آدمها باید منتظر ماند تا زندگی آنها به پایان رسد و سپس بر اساس مسیر طی شده و واقعیتهای تجربه شده نسبت به سرنوشت آنها اظهارنظر کرد. این دو شکل کلی در رابطه با زندگی، بخشی از تقابل ایدهآلیسم و ماتریالیسم را شکل میدهند و در زمینهای که اولی به تقدم ایده بر ماده و ذهنیت بر عینیت معتقد است، دیگری ماده را بر ایده مقدم میکند و ذهنیت را تابعی از عینیت میداند. در این میان، ادیان به طور کلی به اردوگاه نخست تعلق دارند و هر یک از آنها مدعی ارائه بهترین راهی است که انسانها میتوانند از آن در زندگی خود استفاده کرده و فاصله تولد تا مرگ را به سلامت سپری کنند و به سعادت ـ به معنایی که در هر دین از این مفهوم وجود دارد ـ برسند.
بنابراین ادیان راههای مختلفی برای زندگی بشر به شمار میروند و شیوههای متفاوتی را در رابطه با سبک زندگی انسانها در میان میگذارند و این انسانها هستند که میتوانند در میان آنها دست به انتخاب بزنند و راهی را که درست تشخیص میدهند انتخاب کنند؛ البته اگر پیش از این به اردوگاه ماتریالیسم نپیوسته باشند!
اینکه انسانها بر اساس چه معیارهایی دست به انتخاب یک دین ـ به عنوان راهی برای زندگی ـ میزنند، پاسخهای متفاوتی در پی خواهد داشت اما آنچه تا حدود زیادی میتواند پاسخی درست به این پرسش باشد «توجه به نیازهای واقعی انسان» است. در واقع بهنظر میرسد برای آنکه یک دین بتواند از سوی انسانها مورد پذیرش قرار گیرد، باید به نیازها و مسالههای واقعی زندگی آنها توجه کرده و برای آنها راهحلهایی درخور ارائه دهد. همچنین برای آنکه یک دین بتواند به عنوان بهترین راه و در اصطلاح «دین حق» جلوه کند، باید در توجه به نیازهای بشری و پاسخگویی به مسائل انسانی ظرفیت بیشتری داشته باشد؛ چنین دینی علاوه بر اینکه میباید نیازها و مسالههای عینی زندگی بشری را در سطحی عمیقتر نسبت به دیگر ادیان تعریف کند، مجبور خواهد بود که راهحلهای موجه، مفید و قابلدسترسی برای آنها ارائه دهد!
انسان و نیازهای او در زندگی مسالهای اساسی و پردامنه در تفکر اسلامی است؛ در واقع برخلاف دیگر ادیان که یا به مثابه فرهنگی قومی برای افرادی خاص شناخته میشوند یا تبیین فلسفی پیدایش و گردش منظومه هستی به شمار میروند یا طریقی برای نجات و رهایی از این عالم در میان میگذارند، در اسلام دقیقا به ابعاد عینی زندگی انسان توجه میشود و جالب آنکه پیامبر ـ به عنوان شخصیت محوری این دین ـ علاوه بر آنکه ماهیتی انسانی داشته و از میان انسانها برگزیده شده، به کاملترین وجه ممکن در زندگی بشری مشارکت میکند و با همه مسالههای ریز و درشتی که ممکن است در زندگی خصوصی و اجتماعی یک انسان وجود داشته باشد، دست به گریبان است. او نه یک تمثل غیرانسانی، نه یک فرشته و نه تجسم خداست؛ او یک انسان با همه نیازها، دغدغهها و مسالههای بشری است که البته از سوی خداوند انتخاب شده و به همین خاطر از قابلیت هدایت انسانها برخوردار است. بر این اساس، اسلام از آن جهت که نخست ایده خود را در قالب یک انسان ارائه میدهد ـ متفاوت با آنچه در ادیان غیرابراهیمی دیده میشود ـ و دیگر آنکه این انسان برگزیده در شؤون گوناگون حیات حضوری فعال دارد ـ متفاوت با آنچه در دیگر ادیان ابراهیمی به چشم میآید ـ در توجه به مسائل و نیازهای بشری جایگاه ویژهای خواهد داشت.
در نگاه اسلامی، پیامبر در زمینهای مبعوث میشود که مردمان به زندگی روزمره و عرفی خود مشغول بوده و به شیوههای مختلف به نیازهای طبیعی خود پاسخ میدهند و به کسب و کار و تجارت و مبارزه و آموزش و زناشویی میپردازند. در این میان از آنجا که وضعیت زندگی مردم با ایدهآلهایی که دین در رابطه با زندگی بشر در نظر دارد متفاوت است ـ و اساسا بروز این تفاوت و چارهجویی درباره آن باعث بعثت و رسالت پیامبر شده است ـ پیامبر موضعی آسیبشناسانه میگیرد و به اشتباهاتی که در زندگی آدمها تشخیص میدهد اشاره میکند. با این وجود، این موضعگیری در همین مرحله ختم نمیشود و به طور موازی با پیشنهادهایی همراه است تا توقع کسانی که متوجه ضعفها و مشکلات سبک زندگی خود شدهاند ـ برای آگاهی از شیوههای صحیح زندگی ـ بیپاسخ نماند. بدین ترتیب دعوت پیامبر همواره از دو بعد سلبی و ایجابی برخوردار است که از یک سو انسانها را از باورها و رفتارهای غلط و بیمعنا باز میدارد و از سوی دیگر شیوه صحیح اندیشیدن و عملکردن را با آنها در میان میگذارد.
طبیعی است که اگر اینگونه نبود و پیامبر تنها به تحریم بداخلاقیها میپرداخت و از راهحلها و درمانها سخن نمیگفت، نه گرهای از کار خلق گشوده میشد و نه دین به هدف خود در رابطه با انسان و زندگی او میرسید.
مبتنی بر نگاه اسلامی، آدمی از یک سو نسبت به راهحل طبیعی و درست پاسخگویی به نیازهای خود ترغیب شده و در این مسیر علاوه بر رفع حاجت و حل مشکل از مواهب الهی نیز برخوردار میشود و از سوی دیگر نسبت به راهحلهای غلط و غیرطبیعی در رابطه با نیازها و مسائل خود بهشدت منع شده و در این راستا علاوه بر مشکلاتی که در نتیجه انتخاب چنین رویهای به طور طبیعی دامنگیر او خواهد شد، از خشم و غضب الهی نیز در امان نخواهد بود. این مدل کلی در رابطه با زندگی انسان به شکلگیری سبک خاصی در زندگی مسلمانان میانجامد که در جریان آن، انسان همواره میکوشد تا نسبت به شیوههای غلط درباره نیازهای خود پرهیزکار باشد و در مقابل از مسیر صحیحی که خداوند برای پاسخگویی به نیاز او در متن طبیعت تعبیه کرده استفاده کند و علاوه بر کسب لذت، زمینه رستگاری خود را فراهم سازد. چنین رویهای هم در بعد اعتقادی و نظری و هم در بعد رفتاری و عملی در سبک زندگی اسلامی در جریان است.
در سطح باور و اعتقاد، نیاز انسان به معنایابی برای زندگی و پرستش مورد توجه اسلام قرار میگیرد؛ با این وجود همه اشکال و شیوههای پاسخگویی به این نیاز به رسمیت شمرده نمیشوند بلکه با نفی شرک ـ به عنوان شیوهای غیرصحیح ـ و مطرح ساختن توحید ـ به عنوان مسیر درست ـ نه تنها به دغدغه و نیاز انسان به پرستش توجه شده که اساساً امکان ارضای این نیاز به شکلی مطلوب فراهم آمده است. همچنین این مدل کلی در بعد رفتاری نیز به چشم میآید و به عنوان مثال در حوزههایی چون ازدواج، تجارت یا علمآموزی، نگاه اسلامی در قالب این مدل کلی قابل شناسایی است؛ درباره جنسیت و نیاز آدمی به آن ـ که به شیوههای متفاوتی قابلیت پاسخگویی دارد ـ اسلام از یکسو به طرح نکاح با همه شرایط و کارکردهای مختص به خود پرداخته و زمینهها و عوامل آسانی در رابطه با آن در نظر گرفته و از سوی دیگر بهشدت در برابر دیگر اشکال ارضای جنسی از قبیل زنا، همجنسگرایی، استمنا و به طور کلی هر شیوه غیرصحیح دیگری که در این زمینه مطرح شود، موضع منفی میگیرد. درباره فعالیت اقتصادی و کسب و کار نیز شریعت اسلام بر بیع بهعنوان شیوهای صحیح در مبادلات اقتصادی و راهی درست برای کسب ثروت تأکید میکند و به شدیدترین وجه ممکن در برابر ربا موضعگیری کرده و با عباراتی به غایت سخت و بیمسامحه همچون دشمنی با خدا از آن یاد میکند. در زمینه علوم و فنون نیز این اظهارنظر دیده میشود و با توجه به اینکه اساساً اسلام خود مبدع و گسترشدهنده علومی خاص به شمار میرود، پیروان خود را از پیگیری دانشهای غیرمفید همچون علم نسبشناسی یا فنونی خاص همچون صورتگری و مجسمهسازی برحذر میدارد. در همه این موارد به اصل نیاز بشری توجه شده و در مقابل در ضمن در میان گذاشتن راه صحیح برای پاسخگویی به این نیاز از پاسخهای غلط و غیراصولی به آن اجتناب میشود.
با این وجود، اینگونه نیست که سبک کلی زندگی در نگاه اسلامی همواره مورد پذیرش انسانها قرار گیرد و همچنان که در آموزههای دینی این الگو وجود دارد، در زندگی انسانها نیز چنین رویهای وجود داشته باشد. واقعیت این است که درباره این مدل کلی، اشتباهات متعدد و عکسالعملهای گوناگونی قابلیت بروز دارند که میتوان به چند نمونه از آنها اشاره کرد. نخستین موضعگیری غلط درباره مدل کلی سبک اسلامی، از میان برداشتن تفاوتی است که در نگاه اسلامی میان راه صحیح و غیردرست پاسخگویی به یک نیاز در نظر گرفته میشود؛ چیزی شبیه رفتار کسانی که گفتار آنان درباره یکسان بودن بیع و ربا در قرآن نقل شده یا ابهاماتی که امروزه درباره ازدواج و عقد شرعی مطرح شده و آن را به عنوان شکل دیگری از زنا مطرح میسازد. در این موارد تلاش میشود که تفاوت مبنایی و روشی موجود در میان راههای مختلف پاسخگویی به یک نیاز نادیده گرفته شده و حکم به یکسان بودن همه آنها داده شود و البته بدیهی است که نتیجه چنین رویهای حذف شیوههای صحیح و توصیهشده در دین خواهد بود.
موضعگیری غلط دیگر مربوط به بیتوجهی به راهحلهای ایجابی دین است که در نهایت منجر به نفی مطلق یک نیاز میشود. شاخصترین چهره این اشتباه مساله رهبانیت است که در قالب آن از راه صحیحی که میتواند به حل یک نیاز بپردازد غفلت شده و از طریق حذف نیاز زحمت پاسخگویی به آن نیز برطرف میشود. جالب اینجاست که از رهبانیت در اسلام به عنوان جهاد یاد شده که در واقع این خود تأکیدی بر ابعاد ایجابی سبک زندگی دینی است. عکسالعمل غلط دیگر مربوط به زمانی است که انسانها در آموزههای دینی تغییر بهوجود آورده و سعی میکنند احکام دین را متفاوت با آنچه در اصل بیان شده به کار گیرند تا از این طریق ـ به زعم خود ـ از سختی آن کاسته و آن را خوشایند سازند. ماجرای اصحاب سبت در قرآن نشان میدهد که چگونه انسانها علاقمندند تا شیوههای زندگی بیان شده توسط دین را بدون توجه به منشأ و کارکرد خاصی که دارند تغییر داده و تحریف کنند. علاوه بر این موارد آرمانی و خیالی برشمردن راهحلهای دینی نیز میتواند به عنوان عکسالعمل غلط دیگری مطرح شود که انسانها سعی میکنند با تمسک به آن از برگزیدن سبک زندگی دینی امتناع کنند؛ چیزی که غلطبودن آن با درنظرگرفتن سادگی و هماهنگی شیوههای زیست دینی با روحیه فطری انسان مشهود است./ب