سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

انارهای خاطره انگیز

دیروز چند نفر مهمان برایمان آمده بود وقتی ظرف انار را جلویشان گذاشتیم تعدادی از انار ها آب گرفته شده بود و من جلوی مهمانها خیلی خجالت کشیدم .

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، احمد یوسفی در جدیدترین نوتشته از وبلاگ رقصی میان میدان مین آورده است:

از جبهه با دوست هم سنگریم  که لازم نمی دانم اسمش را بیان کنم به مرخصی آمده بودیم . یک روز ایشان من و همسرم را دعوت کردند تا به خانه شان برویم . البته ایشان  گرچه ازدواج کرده بود ولی باز هم با خانواده پدریش زندگی می کرد . خلاصه  قبول کردم و رفتیم .بعد از احوالپرسی و پذیرایی چای ، همسرش ظرفی انار را پیش ما گذاشت ،

ما هنوز دست به انار ها نزده بودیم که مادر دوستم منیر خانم با عجله به طرف ظرف انار آمد و شروع کرد  یکی یکی انار ها را برداشتن . او بعد از اینکه اناری را بر می داشت  با انگشت فشار مختصری می داد و دوباره آن را در ظرف انار ها می گذاشت . بدون اینکه ما چیزی  بگوئیم ، ایشان در حالیکه اناری را با انگشتش فشار می داد گفت : ببخشید من این کار را می کنم .

دیروز چند نفر مهمان برایمان آمده بود وقتی ظرف انار را جلویشان گذاشتیم تعدادی از  انار ها آب گرفته شده بود و من جلوی مهمانها خیلی خجالت کشیدم . این بچه های شیطان من ،آب انارها را مکیده بودند و بعد آنها را باد کرده و در یخچال گذاشته بودند . من هم از دنیا بی خبر آنها را دیروز جلوی مهمان ها گذاشتم .

خلاصه آن روز کلی به این کار بچه ها همگی خندیدیم و سوژه ای شد برای خنده و شوخی سنگرمان . الان هر وقت انار می بینم یاد آن روز می افتم . یادش به خیر باد.
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۱
احمد یوسفی
۱۲:۱۹ ۲۶ آبان ۱۳۹۱
سلام لینک شما در وبلاگ رقصی میان میدان مین ثبت شد لطفا شما هم اقدام فرمائید
مرضیه
۱۲:۱۰ ۲۶ آبان ۱۳۹۱
خیلی خیلی زیبا بود . دستتان بی بلا