سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

داستانک/ ماجرای غلام و نماز خواندن در مسجد!

شب که می شود حوصله ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران

کافري غلامي مسلمان داشت. روزي از مقابل مسجدي رد مي شد. غلام گفت: به من اجازه بده تا به مسجد بروم و نماز بخوانم. مرد کافر به او اجازه داد، غلام به مسجد رفت و مدتي طول کشيد و نيامد. کافر صدا زد و او را طلبيد، اما غلام گفت: او نمي گذارد که بيرون بيايم.

مرد نزديک در ورودي رفت و به درون نگاه کرد اما غير از غلام کسي را نديد سپس گفت: چه کسي نمي گذارد که بيرون بيايي؟ غلام گفت: همان کسي که نمي گذارد توبه اندرون آيي.

«فيه مافيه»

برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.