سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

گزارش/

دموكرات يا جمهوري‌خواه/ چه كسي كاخ سفيد را اداره مي‌كند؟

انتخابات آمريكا فردا، 6 نوامبر 2012 ميلادي برگزار مي‌شود و باید منتظر بمانيم تا ببینیم ملت آمریکا اوبامای دموکرات را که دولت چهارساله‌اش اقتصاد ورشکسته را براي آمريكا به ارمغان آورده، انتخاب می‌کنند یا رامنی جمهوری‌خواه را که جنگ‌طلبي، يكي از مشخصه‌هاي اصلي تفكرات سياسي وي است.

به گزارش خبرنگار سياست خارجي باشگاه خبرنگاران فردا انتخابات رياست جمهوري آمريكا در اين كشور برگزاري مي‌شود، انتخاباتي كه  طي ماه‌هاي اخير چالش‌هاي بسياري را ميان دو كانديداهاي مهم  يعني اوباما و رامني ايجاد كرده است.

اما برگزاري انتخابات رياست جمهوري آمريكا فرصتي مغتنم بود تا با مروري بر تاريخ اين كشور، زواياي ذهني سياستمداران ايالات متحده را بررسي كنيم.

*پيشينه يك تاريخ

وقتي کريستوف کلمب در ماجراجويي‌هاي خود به سرزميني رسيد كه فكر مي‌كرد بخشي از سرزمين هند است حتي تا پايان عمر خود نيز متوجه نشد كه گام در سرزميني جديد گذاشته است.

اما مدتي پس از او يك دريانورد ايتاليايي به نام آمريکو وسپوچي به اين سرزمين آمد و نام آمريکا نيز از اسم او اقتباس شد.

پس از کشف آمريکا پاي کليه کشورهاي استعمارگر مثل اسپانيا، ايتاليا، فرانسه، پرتغال و انگليس به اين سرزمين باز شد و وطن مادري سرخ پوستان که از بومي‌هاي اين مکان به حساب مي‌آمدند از دستشان خارج شد.

پهنه شمالي قاره جديد عمدتا تحت سيطره آنگلو ساکسون‌ها قرار گرفت و بيشترين قتل‌عام سرخ پوستان توسط آنها صورت گرفت، البته بايد به اين نکته اشاره کرد كه تجاوزات نژاد آنگلو ساکسون فقط به کشتار بوميان سرخ پوست آمريکا ختم نشد بلكه پس از گذشت سال‌ها از آمدن آنها به آمريکا جنگ‌هاي خونيني با مکزيكي‌ها صورت گرفت كه در نهايت باعث شد تمام مناطق مرزي تا ريوگرانده از جمله ايالت‌هاي نيومکزيکو،‌ تگزاس و کاليفرنيا به تصرف ‌آنگلو ساكسون‌ها در بيايد.

اما نيروهاي انگليسي که از لحاظ کمي 15 برابر جمعيت فرانسوي کانادا بودند در سال 1759 ميلادي در نبردي خونين کانادا را با تمام ساکنين فرانسوي آن تصرف كردند تا آنگلوساکسون‌ها در شمال قاره جديد بي‌رقيب شوند.


خوي وحشي‌گري نژاد آنگلوساکسون يکي از سرچشمه‌هاي اصلي قدرت‌گيري بچه غول آنگلوساکسوني يا به عبارت بهتر ايالت متحده آمريکاست.
 
 پس از استقلال آمريکا بايد به اين نکته اشاره کنيم که سياست‌مداران آمريکايي در ابتدا براي تثبيت قدرت خود سياست انزواگرايي را در پيش گرفتند لذا براي تثبيت پايه‌هاي کشور نوپاي خود از دخالت در مسائل مربوط به قدرت‌هاي اروپايي خودداري کردند.

البته بايد گفت که موقعيت جغرافيايي آمريکا و ساختار نظام بين‌الملل در قرن 19و نيازهاي داخلي اين کشور از بزرگترين عوامل اتخاذ سياست انزواگرايي از سوي آمريکا در قرن 19 و اوايل قرن 20 بود.

آمريكا در فاصله سال‌هاي 1850 تا 1913 آغوش خود را براي مهاجران باز گذاشت به طوري كه جمعيت اين كشور از 23 ميليون نفر به 93 ميليون نفر و تعداد ايالات آن از 30 به 50 ايالت رسيد.

ايالات متحده آمريکا از زمان استقلال خود در سال 1776 تا کنون 8 دکترين اصلي را در زمينه سياست خارجي تجربه کرده است كه شامل سخنراني خداحاظي واشنگتن، دکترين مونروئه، سرنوشت محتوم، درهاي باز، متوازن کننده ماورا بحار، سد نفوذ، آزادسازي و در آخر دکترين پيشدستي عناوين 8 گانه دکترين آمريکاست.

پس از قدرت گيري آمريکا، اين کشور با ورود به جنگ‌هاي اول و دوم جهاني عملا سياست انزواگرايي را کنار گذاشت، چرا که منافع خود را در مداخله و نفوذ در جهان شناسايي کرده بود.

آمريکا پس از جنگ جهاني دوم خود را رهبر جهان آزاد ناميد و اين در حالي بود كه اصلي‌ترين رقيب اين كشور، شوروي سابق بود، بنابراين دولتمردان آمريكا تلاش‌هاي بسياري براي نابودي کمونيسم از خود به خرج دادند.

اما با فروپاشي شوروي که به جنگ سرد نيز خاتمه داد ، آمريكا ديگر رقيبي در سطح جهان نداشت و  براي حفظ بقا و قدرت خود دست به دامن دشمن سازي شد و تا آنجا پيش رفت كه مبارزه با تروريسم را سر لوحه کار خود در مناسبات بين‌المللي قرار داد.

* طرح نظم نوين جهاني

با گذشت سه ماه از پايان جنگ سرد جرج بوش پدر نظم نوين جهاني را براي توضيح موقعيت آمريکا در عرصه بين الملل ارائه کرد، اهداف آمريکا در نظم نوين جهاني ادامه بقا، حفظ ارزش‌ها نظير اقتصاد آزاد، دموکراسي و حقوق بشر، امنيت يعني رفع تهديدات امنيتي و مقابله با نيروهاي چالش‌گر و گريز از مرکز، حفظ موقعيت برتر سياسي ايالات متحده به عنوان تنها ابر قدرت جهان و ايجاد ثبات به‌ ويژه در حوزه‌هاي منطقه‌اي با هدف مهار بازيگران چالش‌گر منطقه‌اي بود.

براساس اين گزارش؛ با وجود طرح نظم نوين جهاني در روابط بين‌المللي حادثه 11 سپتامبر 2001 تاثير بسياري در روند مناسبات آمريكا و ساير كشورها برجاي گذاشت.

اتفاق 11 سپتامبر اولين موضوع سياست منطقه‌اي آمريکا در قرن 21 قلمداد مي‌شود چرا که اين رخداد نقطه عطفي در تحولات نظام بين‌الملل به شمار مي‌رود.

11 سپتامبر فصل جديدي در روابط بين‌الملل و مناسبات حاکم بر آن ايجاد کرد و باعث طرح استراتژي‌ها، منافع و اهداف جديدي به‌ ويژه در حوزه خاورميانه شد و  موضوعاتي نظير مقابله با تروريسم، حمله پيشگيرانه و پيشدستانه،‌ يکجانبه‌گرايي و اشاعه دموکراسی از سوي دولتمردان و سياستمداران آمريكايي اهمیت بسيار یافت.

حوادث 11سپتامبر نقطه عطف تاریخی در تحولات بین‌المللی پس از آن و سرآغاز نظم نوین جهانی مطرح شده توسط بوش پسر که اصطلاحا از آن به عنوان دکترین بوش یاد می‌شود، بود و اين دکترین مسايلي را در مورد تشکیل ائتلاف جهانی جنگ با تروریسم مطرح مي‌كرد.

دکترین بوش براساس منطق قدرت، زور و مطلق اندیشی تبين شد که طی آن دولت‌ها و ملت‌ها را ملزم به انتخاب و گزینش میان ائتلاف و همکاری با آمریکا و یا اتحاد و همیاری با تروریست‌ها می‌كند و براساس همین دکترین بود كه ایالات متحده جنگ(پیشدستانه) با افغانستان و عراق را آغاز کرد.

*دكترين بوش و اتهامي جديد به ايران

همچنین در راستای همین دکترین، بوش ایران، عراق و کره شمالی را محور اهریمنی نامید و ادعا کرد که به ترویج تروریسم بین‌المللی می‌پردازند و در صدد گسترش تسلیحات کشتار جمعی هستند!

این رویکرد بوش پسر در امتداد همان رویکرد رؤسای جمهور سابق آمریکا بر عليه ايران پس از انقلاب اسلامي كشورمان بود چرا که اتخاذ این تصمیم گیری علیه ايران به مثابه اقدامات گذشته ایالات متحده در طول 8 سال جنگ تحمیلی در شارژ تجهیزاتی دشمنان بوده است.

* اوباما و رامني، مناظره انتخاباتي يا اعمال تحريم‌ها عليه ايران؟!

البته باید گفت دشمنی‌های آمریکا پس از پایان جنگ تحمیلی در قالب تحریم‌های مختلفی صورت گرفته به طوری که در مناظره‌های انتخاباتی اخير ریاست جمهوری آمریکا بحث اصلی اوباما و رامنی درباره ایران به اجرای گسترده تحریم علیه کشورمان معطوف شده است.
 
در این مناظره‌ها میت رامنی جمهوری‌خواه همواره اوباماي دموكرات را به کم‌کاری در تحریم همه جانبه علیه ایران متهم كرده و در مقابل، اولين رئيس‌جمهور سياه‌پوست آمريكا از تحریم‌های اعمالی دولت خود علیه ایران دفاع و آن را بسیار کارآمد توصیف مي‌كرد و بارها شاهد اين مطلب بوديم كه اوباما و رامني بر كم و زياد بودن تحريم‌ها عليه كشورمان دعوا داشتند.

بايد گفت آمریکایی که خود را داعیه‌دار دفاع حقوق بشر می‌داند حتی دارو و قطعات هواپیما را که ارتباط مستقیم با جان انسان‌ها دارد در لیست تحریم‌هایش عليه ايران قرارداده و اين در حالي است كه اوباما و رامنی اعمال تحریم‌های متنوع علیه کشورمان را دغدغه مردم اين كشور مي‌دانند!

اينجا سوالي مطرح مي‌شود، آیا آنها نباید به معضلات مردم خود که امروزه عمدتا حول محور اقتصاد می‌چرخد توجه بیشتری کنند و رفع مشکلات جاري آمريكا را در راس مسايل مناظراتي خود قرار مي دادند؟

به هر حال انتخابات بچه غول آنگلو ساکسونی فردا، 6 نوامبر 2012 ميلادي برگزار مي‌شود و باید منتظر بمانيم تا ببینیم ملت آمریکا اوبامای دموکرات را که دولت چهارساله‌اش اقتصاد ورشکسته را براي آمريكا به ارمغان آورده، انتخاب می‌کنند یا رامنی جمهوری‌خواه را که جنگ‌طلبي، يكي از مشخصه‌هاي اصلي محافظه‌كاران است را به مسند قدرت مي‌رسانند.




* مروري بر نظام انتخاباتي آمريكا

درباره نحوه راي‌گيري در انتخابات آمريكا بايد بگوييم كه مردم هر ایالت به صورت مستقل از ایالت‌های دیگر به صورت الكترال كالج در انتخابات شركت مي‌كنند لذا در كل، 538 الكترال كالج در آمريكا وجود دارد كه شخص برنده بايد راي 270كالج را به‌دست آورد.
 
درباره الكترال كالج‌ها بايد گفت كه رئيس‌جمهري آمريكا با راي مستقيم مردم انتخاب نمي‌شود بلكه مردم به كالج‌هاي شهر خود مراجعه مي‌كنند و اين كالج‌ها هستند كه راي مردم را مشخص مي‌كنند و بايد گفت كه كليه الکترال کالج‌ها در سطح اين كشور به نفع نامزدی که آرای مردمیش در آن ایالت بیشتر است، رای می‌دهند لذا مردم ديگر نمي‌توانند راي خود را به صندوق بريزند بلكه بايد تابع سيستم الكترال كالج باشند.
 
در اين شيوه اگر تعداد آرا يك كانديدا در كالج‌هاي يك شهر بيشتر از نامزد ديگر شود كليه كالج‌ها، راي كمتر نامزد ديگر در آن شهر را به حساب نمي‌آورند و در واقع تابع اكثريت آرا هستند.
 
تاريخچه انتخابات رياست جمهوري آمريكا نشان داده كه همواره بيش از 40درصد مردم درانتخابات شركت نمي‌كنند چرا كه راي خود را در انتخابات بي تاثير مي‌دانند و معتقدند راي گيري به شكل الكترال كالج فقط باعث دخالت سياستمداران در تعيين رئيس‌جمهوري آينده مي‌شود لذا اين شيوه را اكثريت مردم ايالات متحده نمي‌پسندد.
 
بيشتر مردم آمريكا از حضور دو حزب جمهوري‌خواه و دموكرات در انتخابات ناراضي هستند چرا كه سياست‌ها و اقدامات  آنها در طول سال‌هاي گذشته را ديده‌اند و ديگر نمي‌توانند به آنها اعتماد كنند.
 
جالب است بدانيد كه احزاب ديگر در آمريكا به غير از جمهوري‌خواه و دموكرات وجود دارند اما نمي‌توانند نامزد مستقل در انتخابات داشته باشند.
 
* مروري بر اسامي رؤساي جمهور پيشين آمريكا تا به امروز

1.جرج واشنگتن؛ از 30 آوریل 1789تا 4مارس 1797

2. جان آدامز؛ از 4مارس 1797تا 4مارس 1801

3. توماس جفرسون؛ از 4مارس 1801تا 4مارس 1809

4. جیمز مادیسون؛‌ از 4مارس 1809تا 4مارس 1817

5. جیمز مونرو؛  از 4مارس 1817تا 4مارس 1825

6. جان کوئینس آدامز؛ از 4مارس 1825تا 4مارس 1829

7. آندرو جکسون؛  از 4مارس 1829تا 4مارس 1837

8. مارتین ون‌بورن؛  از 4مارس 1837تا 4مارس 1841

9. ویلیمان هنری هریسون؛  از 4مارس 1841تا 4آوریل 1841، (وی پس از یک ماه ریاست جمهوری درگذشت)

10. جان تیلر؛  از 4آوریل1841تا 4مارس 1845

11. جیمز ناکس بولک؛‌ از 4مارس 1845تا 4مارس 1849

12. زاخاری تیلر؛  از 4 مارس 1849 تا 9 ژوئیه 1850(وي پس يك‌ماه رياست‌جمهوري درگذشت)

13. میلارد فیلمور؛  از9ژوئیه 1850تا 4 مارس 1853 (وي معاون زاخاري تيلر بود كه با مرگ او رئيس‌جمهور شد)

14. فرانکلین پیرس؛  از 4مارس 1853تا 4مارس 1857

15. جیمز بیوگنن؛  از 4مارس 1857تا 4مارس 1861

16. آبراهام لینکلن؛  از 4مارس 1861تا 4مارس 1865

17. اندرو جانسون؛‌ از 15آوریل 1865تا 4مارس 1869

18. اولیسس سیمون گرانت؛ از 4مارس 1869تا 4مارس 1877

19. روتر فورد بیرچارد هیس؛  از 4مارس 1877تا 19 سپتامبر 1881

20. جیمز آبرام گارفیلد؛  از 4مارس 1881تا 19سپتامبر 1881، (وي فقط هفت ماه رئیس جمهور بود و دست آخر ترور شد)

21. چستر آلن آرتور؛‌ از 19 سپتامبر 1881 تا 4مارس 1885

22. استیفن گراور کلیولند؛  از 4مارس 1885 تا 4مارس 1889

23. بنیامین هریسون؛‌ از 4مارس 1889تا 4مارس 1893

24. استفن گراور کلیولند؛  از 4مارس 1893تا 4مارس 1897 (وي برای دومین بار رئیس‌جمهور شد)

25. ویلیام مک کیلنی؛‌ از 4مارس 1897تا 14سپتامبر 1901

26. تئودور روزولت؛‌ از 14سپتامبر 1901 تا 4 مارس 1909

27. ویلیام هاوارد تافت؛ از 4 مارس 1909 تا 4 مارس 1913

28. توماس وودرو ویلسون؛  از 4مارس 1913 تا 4مارس 1921

29. وارن گامالیل هاردینگ؛  از 4 مارس 1921 تا 2 اوت 1923 (وي در دفتر كار خود درگذشت)

30. جان کالوین کولیج؛  از 2 اوت  1923 تا 4مارس 1929 (وي معاون هاردينگ بود كه با مرگ او رييس‌جمهور شد)

31. هربرت هوور؛‌  از 4مارس 1929 تا 4 مارس 1933

32. فرانکلین دلانو روزولت؛  از 4مارس 1933 تا 12آوریل 1945

33. هری اس ترومن؛  از 12آوریل 1945 تا 20ژانویه 1953

34. دوایت دیوید آیزنهاور؛  از 20 ژانویه 1953 تا 20 ژانویه 1961

35. جان اف کندی؛  از 20 ژانویه 1961 تا 22 نوامبر 1963 (وي ترور شد)

36. لیندون بینز جانسون؛  از 22 نوامبر1963 تا 20 ژانویه 1969 (وی معاون کندی بود که با مرگ او رئیس جمهور شد)

37. ریچارد نیکسون؛  از 20 ژانویه 1969تا 9 اوت 1974 (وي به‌خاطر رسوايي واترگيت مجبور به استعفا شد)

38. جرالد فورد؛‌ از 9 اوت 1977تا20 ژانویه 1977 (فورد با متمم 25 قانون اساسی آمریکا کفیل ریاست جمهوری شد و اولين رئيس‌جمهوري است كه بدون شركت در انتخابات به اين پست رسيد)

39. جیمی کارتر؛‌ از 20 ژانویه 1977تا 20 ژانویه 1981

40. رونالد ویلسون ریگان؛  از 20 ژانویه 1981 تا 20 ژانویه 1989

41. جرج هربرت واکر بوش؛  از 20 ژانویه 1989 تا 20 ژانویه 1993

42. ویلیام جفرسون بیل کلینتون؛  از 20 مارس 1993 تا 20 مارس 2001

43. جرج واکر بوش؛  از 20 ژانویه 2001 تا 20 ژانویه 2008

44. باراک حسین  اوباما جونیور؛ از 20 ژانویه 2009 تا کنون
 
*گزارش// محمد اميرحسيني
 
انتهاي پيام/پ3

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.