سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

يادداشت/

دلایل اضمحلال دموکراسی در آمریکا

دبير سياست خارجي بسيج دانشجويي دانشگاه علامه طباطبايي طي يادداشتي به تبيين شعار توخالی دموکراسی آمریکایی، که خود را سردمدار دموکراسی و آزادی بیان و مشارکت سیاسی شهروندان می‌داند، مي‌پردازد.

به گزارش حوزه دانشگاه باشگاه خبرنگاران، فرهاد نظريان دبير سياست خارجي بسيج دانشجويي دانشگاه علامه طباطبايي طي يادداشتي به تبيين شعار توخالی دموکراسی آمریکایی، که خود را سردمدار دموکراسی و آزادی بیان و مشارکت سیاسی شهروندان می‌داند، مي‌پردازد.

نگاه واقع‌ بينانه به جامعه آمريكا و رفتارشناسي اين كشور در سال‌هاي اخير از واقعياتي بسیار غم‌انگيز پرده برميدارد كه نشان مي‌دهد باوجود ظواهر و شعارهای سیاستمداران آمریکایی که تنها برای پیشبرد اهداف خود و رسیدن به مقاصد قدرت طلبی، دم از اجرای دموکراسی و مردم سالاری می‌زنند، خلاء دموکراسی در جامعه آمریکا به شدت محسوس است. انتخابات 2012 ریاست جمهوری آمریکا نزدیک است و همچنان فقدان اجرای دموکراسی در حکومت آمریکا و چرخش امور توسط اقلیت يک درصدی، نارضایتی‌های شدید را در اقصی نقاط این کشور در برداشته است.

ساختار حکومت آمریکا بر مبنای تأسیس نهاد ریاست جمهوری، مجلس ریش‌سفیدان و بزرگان و اشراف، مجلس سنا و مجلس نمایندگان مردم از ایالت‌ها پایه‌گذاری شده است که عهده‌دار تنظیم قوانین و اجرای خواسته‌های مردم در حکومت هستند. آنچه با عنوان دموکراسي در آمريکا مطرح است اصول و مباني ليبرالي داشته و مبتني بر آموزه‌هاي سکولاريسم و اومانيسم است. آنچه به عنوان دموکراسی یا لیبرال دموکراسی در آمریکا، به عنوان شاخصی از یک کشور متروپل، وجود دارد در حقیقت بر مبنای هنجارهایی که در دنیای امروز به دموکراسی نسبت می‌دهند، دموکراسی نیست. به عبارتی بن‌مایه مقاله، نقد ماهیت دموکراسی نیست، بلکه نشان دادن تحریف و مسخ دموکراسی در پیشروترین جوامع سرمایه‌داری است.

در بحث آسیب شناسی دموکراسی آمریکایی، موارد بسیاری را می‌توان به عنوان نقض دموکراسی در حکومت آمریکا نام برد که اگر با عینک واقع بینانه به این مورد نگریسته شود، جنبش وال‌استریت را می‌توان بهترین دلیل برای اثبات فقدان دموکراسی در آمریکا نام برد؛ شاید اعتراضات وسیع مردمی که به «جنبش وال استریت» معروف شد، از نظر علت شناسی نیاز به واکاوی شدیدی داشته باشد.

قيام كنندگان آمريكايي معتقدند كه اقليت يك درصدی با قبضه كردن و تكيه بر ثروت‌هاي عمومي، بر اكثريت 99 درصدی از شهروندان معمولي و كم درآمد حكمراني مي كنند و هدف از اين قيام را هم تسخير بورس وال استريت، به عنوان بزرگترين بازار بورس جهان اعلام كرده‌اند.

 آنها بر اين باورند كه منشا بسياري از مشكلات اقتصادي، رفاهي و سياسي شهروندان آمريكا را بايد در عملكرد پادشاهان مستبد خيابان وال استريت جستوجو كرد. مديران پرنفوذي كه از حمايتهاي شديد دولت اوباما برخوردارند و رفاه مردم امريكا در بده بستانهاي سياسي و اقتصادي ميان دولت و سرمايه داران غربي فراموش شده است. اما مهم‌ترين نكته مغفولي كه در بررسی "جنبش وال استريت" به آن اشاره‌اي نشده است، بحث عريان شدن ضدكاركردهاي «دموكراسي غربي» براي خود شهروندان ‌آمريكايي است.

با اینکه مردم آمریکا، دموکراسی غربی را الگوی خوبی برای حکمرانی در حکومتها می‌دانستند، قیام گسترده آنها پرده از واقعیت دیگری به عنوان «نبود دموکراسی» بر می‌دارد و حکایت طولانی از نارضایتی وسیع ملت آمریکا از انتخابات گذشته دارد.

انتخابات 6 نوامبر 2012، اوج دموکراسی را در آمریکا به نمایش می‌گذارد ولی غافل از اینکه واقعیت چیز دیگریست؛ در این راستا سناتور جان مارتی در سایت 'southsidepride' یکی از عارضه‌های بزرگ دولت آمریکا را که این جنبش نسبت به آن اعتراض شدیدی دارد، تاثیر سیاسی یک درصد ثروتمند و با نفوذ جامعه در انتخابات و دخالت در تعیین نتیجه آن می‌داند.

از طرفی آندرانیک میگرانیان مدیر انستیتوی دموکراسی و همکاری در نیویورک با اشاره به این مطلب میگوید: «البته، آمریکا کشوری است با سنت دیرینه در حوزه دموکراسی. اما اگر با دقت بیشتری توجه کنیم و ببینیم که زندگی اجتماعی بر چه اساسی تشکیل شده است، متاسفانه، متوجه خواهیم شد که در این کشور مشکلات انبوهی وجود دارد و همین مشکلات اجازه نمیدهد که امریکا بتواند خود را به عنوای یک معلم و الگو برای رعایت حقوق بشر معرفی کند.»

آژانس بین‌المللی رتبه‌بندی در سال 2012 نشان داد که سطح آزادی بیان در آمریکا به شدت پایین آمده است. این افت تا حد زیادی به خاطر اقدامات شدیدی است که پلیس امریکا نسبت به روزنامه‌نگاران اتخاذ کرده است. منظور روزنامه‌نگارانی است که به دنبال انتشار اخبار نامطلوب دستگاه حکومتی امریکا و راهپیمایی‌های اعتراض آمیز «وال استریت» بوده‌اند. این اولین بار نیست که سازمان‌های اجتماعی توجه جامعه جهانی و خود واشنگتن را به نقض جدی قوانین در حوزه دموکراسی و حقوق بشر جلب می‌کنند. انستیتوی دموکراسی و همکاری در نیویورک برای چهار سال پیاپی گزارشی را منتشر کرده که در آن درباره مراجعه پلیس به مهاجران و نقض آزادی کلام و برابر نبودن طبقاتی صحبت به میان آمده است.

روزنامه‌نگار اقتصادی مکس کیسر، نابرابری در جامعه آمریکا سال‌هاست که در حال شکل گرفتن است ولی حالا به حدی بسیار بالا رسیده است. اما باید بدانیم که این ناعدالتی تنها در برابر یک درصد مرفه در مقابل ۹۹ درصد دیگر نیست بلکه در درون همان یک درصد مرفه نیز، یک درصد بسیار مرفه و ۹۹ درصد دیگر مرفه وجود دارند که همواره سعی میکنند با تغییر قوانین خود را به آن یک درصد برسانند.

قطعاً این نابرابری‌ها دارای تبعات خاصی در نظام آمریکا است و در جای جای بخش‌های حکومت آمریکا، جولانگاه معترضین گشته است. میتوان حوزه سیاست را مهمترین پیامد آن دانست که بر سایر حوزه اعم از اقتصادی می‌چربد. جایی که دیگر فقط ثروتمندان به قدرت می‌رسند و مافیای رسانه‌ای را شکل خواهند داد.

موارد بالا گوشه‌ای از پشت پرده شعار توخالی دموکراسی آمریکایی، که خود را سردمدار دموکراسی و آزادی بیان و مشارکت سیاسی شهروندان می‌داند، است. آیا با وجود موارد مذکور و مواردی که مجال بحث در مورد آنها در این یادداشت وجود ندارد، باز هم می‌توان گفت انتخابات ریاست جمهوری 2012 آمریکا در کمال دموکراسی و مردم سالاری اجرا می‌شود؟

انتهاي پيام/
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.