سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

گزارش راهبردی موسسه آمریکایی

چگونگی بازگشت آمریکا به خاورمیانه

موسسه راهبردی کارنگی طی گزارشی دلایلی از ضعف قدرت آمریکا در خاورمیانه و به خصوص درمیان اعراب را برشمرده و در این رابطه راه کارهایی را ارائه داده است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، اندیشکده راهبردی کارنگی طی گزارشی نوشت، زمانی بود که قدرت آمریکا در منطقه خاورمیانه حرف اول و آخر را می زد و تنها تعیین کننده جریان های این منطقه بود. اگر واشنگتن عطسه می کرد این احتمال وجود داشت که خاورمیانه سرما خواهد خورد.
اما دیگر زمان تغییر کرده و فاکتورهای زیادی وجود دارد که آمریکا را به نتیجه ناخوشایندی مبنی بر "کاهش قدرت آمریکا در خلیج فارس و خاورمیانه" رسانده است. شاید یکی از فاکتورهای اثرگذار این باشد که افکارعمومی در خاورمیانه تغییر کرده و دیگر سیاست های آمریکا برش لازم را ندارد.
در این گزارش موسسه کارنگی اعتراف میکند که بحث های مطرح شده در راستای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، بار دیگر سیگنال های نوستالژیکی را که طی آن واشنگتن می تواند به دیکته کردن اوامر و تنبیه و پاداش دوستان و دشمنانش بپردازد شروع شده است. اگر هنوز هم دولت آمریکا می خواهد همچنان محور موثر در منطقه باقی بماند نیازمند آن است که پا از این دیدگاه منسوخ فراتر بگذارد و برای احیای نقش خود، آمریکا را با شرایط جدید خاورمیانه منطبق کند. "خاورمیانه جایی است که مردم آن کاملا آگاه به قدرت خود و شکاف بین سیاست های دولت آمریکا و ارزش های آمریکایی شده اند.


مشروح توضیحات موسسه راهبردی کارنگی/توصیه ها و خطابه ها برای دولت آمریکا
امروزه اعراب دریافته اند که آمریکا یک وصله ناجور در موضوعات مربوط به اعراب در منطقه خاورمیانه است و اعلام می کنند که ما دیگر "گول سیاست های آمریکا را نخواهیم خورد". این درک و فهمی که برای اعراب به وجود آمده درنتیجه اکراه و ناتوانایی آمریکا بوده است که طی سالهای اخیر در بعضی موضوعات سرنوشت ساز این منطقه نتوانست اقدام مناسب کند.
یکه تازی آمریکا در منطقه برای حل مشکلات به وجود آمده و اینکه روسای جمهور آمریکا همیشه در روند آنچه که در میان اعراب به وجود می آید، تزهای صلح آمیز می دهند اما هرگز نمی توانند آن را محقق کنند سبب شده تا مردم واشنگتن را عامل ناکارآمد و ناموفق بدانند. برای مثال؛ مقامات امریکا سالهاست که مدعی برقراری صلح درمیان فلسطین و رژیم صهیونیستی هستند، حال آنکه هنوز کشتار مردم فلسطین و نقض حقوق انسانی آنها ادامه دارد.
درعرصه نظامی، به علت جنگ های پی درپی که منجر به انتقادهای سیاسی بسیاری شد، تصورات کلی درباره قدرت آمریکا بسیار منفورانه و همراه با بغض و کینه می باشد. بسیاری از اعراب به لحاظ منطقی، حمله آمریکا به عراق و دستاورد ارتش آمریکا پس از 10 سال تجاوز و اشغال عراق را درنیافتند. ارتش آمریکا، عراق را درحالی ترک کرد که نتوانست دموکراسی مورد ادعایش را در این کشور پیاده کند. درحالی که بالعکس ادعاهایش، آمریکا خود عامل مجازات وحشیانه‌ای بود که برسر مردم عراق آورد. از یک طرف اخراج اجباری عراق از کویت در سال 1991 و دیگری تحمیل کردن تحریم‌های وحشیانه طی 13 سال بر این کشور که موجب کشته شدن دست‌کم نیم‌میلیون کودک عراقی شد.


کارنگی در ادامه گفته است؛ پس دلایل انزجار اعراب از آمریکا را می توان اینگونه دسته بندی کرد:
1- حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی و موضع ‌گیری‌ جانبدارانه این کشور در جنگ اعراب و رژیم صهیونیستی.
2- حملات مکرر نظامی آمریکا و تحریم‌ ها و مجازات‌ های این کشور علیه برخی کشورهای عربی و وجود پایگاه‌ های نظامی آمریکا در برخی کشورهای جهان عرب.
3- حمایت آمریکا از برخی رژیم‌ های مستبد عربی و موضع خصومت ‌آمیز آمریکا در برابر اسلام و شهروندان آمریکایی عرب‌ تبار و مسلمان.
4- رفتار ریاکارانه آمریکا در زمینه دموکراسی و حقوق‌ بشر در جهان عرب.


افول قدرت اقتصادی ابرقدرت اقتصاد در جهان(آمریکا)، چه قدر بر فروپاشی امپراطوری آمریکا در خاورمیانه تاثیر گذاشت؟

ضعف قدرت اقتصادی آمریکا، قدرت نرم آمریکا SOFT POWER  را تضعیف کرد. در واقع آمریکا درنظر داشت سخاوتمندانه بودجه ای را برای ایجاد یک دموکراسی نوین عربی اختصاص دهد که در مقام عمل شکست خورد، زیرا اعراب منطقه متوجه اهداف پنهانی آمریکا از اختصاص بودجه به کشورهای این منطقه شدند و آن را "فاکتور تعیین کننده در قالب پروژه اقتصادی که می خواهد منطقه را دستخوش تغییر و تحول به شیوه آمریکایی کند" تلقی کردند.
جنگ های مکرر رشد اقتصاد را از بین برده است، بودجه فدرال در حال تمام شدن است، مردم به شیوه مالیات گیری دولت و نحوه برخورد با میلیاردها دلار مالیات جمع شده اعتراض دارند که از جمله مشکلات اقتصادی داخلی آمریکا و از بعد خارجی سنگین تر شدن وزنه اقتصادی در آن سوی اقیانوس اطلس می باشد. چین با اوج گیری اقتصادی چشمگیر رقابت آمریکا را در عرصه بین الملل با چالش مواجه کرده است.
من حیث المجموع آمریکا در پایه قدرت اقتصادی در خاورمیانه، به حاشیه رانده شده است و حتی سیاستگذاران آمریکایی، واقعیت تلخ جدید را مبنی براینکه تاثیر واشنگتن کاهش یافته را پذیرفته و به دنبال چاره جویی برای آنکه بار دیگر آمریکا در خاورمیانه مطرح شود، می گردند.
کارنگی در ادعایی طرح شده که در شرایط جدید قابل توجه می باشد، نوشته است: علی رغم عقل متعارف، این احساسات ضدآمریکایی نیست که موثر در کاهش نفوذ واشنگتن شده است زیراکه مردم این منطقه هنوز تعبیر مثبتی درباره ارزش های آمریکایی دارند اما باز با این وجود شهروندان درجستجوی شواهدی برای مطابقت دادن بین سیاست های آمریکا و ارزش های آمریکایی هستند و این سئوال هنوز برایشان مطرح است که چرا آمریکا کشوری که دوستدار صلح و ثبات است، سیاست های خصمانه ای دارد؟
در رابطه با ادعای مطرح شده با تعبیر و تصور مثبت درباره ارزش های آمریکایی در اذهان اعراب، چندی پیش در یکی از گفتمان های فعالان سیاسی در آمریکا گفته شد: هرچند ممکن است بسیاری از آمریکایی‌ها مساله فلسطین را از ذهن و وجدان خود کنار زده باشند، اما این مساله در ذهن اعراب و مسلمانان همچنان حضور دارد. سرکوب فلسطینی‌ها توسط رژیم اسراییل بیش از 45 سال است که ادامه دارد، "محاصره وحشیانه غزه و تسلط مستمر بر بخش‌هایی از کرانه باختری در واقع منبع اصلی خشم و تحقیر اعراب است که آمریکا مسوولیت اصلی آن را برعهده دارد"، زیرا آمریکا به‌دلیل حمایت‌های مستمر خود از رژیم اسرائیل نتوانست صلحی عادلانه را برقرار کند. البته برخی از روسای جمهور آمریکا سعی کردند این دیوار بحران عربی- اسرائیلی را بشکنند، اما سیاست‌های داخلی آنها و نیز لجاجت سران رژیم صهیونیستی تلاش‌های آنها را تاکنون ناکام گذاشته است.
از آنجایی که نزاع اعراب و رژیم صهیونیستی همچنان ادامه دارد و ضمن آنکه آینده رژیم اسراییل را در درازمدت تهدید می‌کند آسیب شدیدی هم به ایالات متحده آمریکا وارد شده و خواهد شد.
کارنگی تاکید می کند، به منظور احیای قدرت آمریکا در منطقه، اولین کاری که باید کرد، درآغوش کشیدن چالش ها درخصوص صلح اعراب و رژیم صهیونیستی است. وفاداری آمریکا به رژیم صهیونیستی و ادعای دفاع از اصول قوانین بین المللی و تناقض بین این دو، شاخصه ای برجسته از رفتار آمریکا در دنیا است. "اما بار دیگر باید اذعان کرد که چنانچه کشوری بتواند میانجی اعراب و صهیونیست ها باشد، آمریکاست – ادعای کارنگی." اعراب و اسرائیلی ها، رهبری واشنگتن را برای رسیدن به توافق دو جانبه میان اعراب و رژیم صهیونیستی نیاز دارند تا فرصتی ایجاد شود که به توافقی برسند قبل از آنکه دیر شود.
دوم چیزی را که آمریکا باید در برگیرنده آن باشد، پروژه روند انتقال و تحول سیاسی در دنیای اعراب است. ایالات متحده می بایستی به گسترش فرهنگ چند حزبی و تعدد ائتلاف ها در منطقه بپردازد و از پروژه های دموکراسی خود حمایت و نهادهای جدیدی را ایجاد کند که به تقدم قانون و اصول بین المللی حقوق بشر بپردازد.
برای این منظور آمریکا باید از کشورهایی که نظام خود را تغییر داده و یا درحال تغییر نظام های خود هستند، حمایت کند. نهایتا آمریکا باید بپذیرد که اسلام سیاسی یک دشمن نبوده و آن را به رسمیت بشناسد. تنها چیزی که باید مدنظر باشد اینست که "دشمن آمریکا آن دسته از افراطیون و متعصبان هستند که در قالب های مذهبی و یا غیرمذهبی ظهور می کنند."
اگر آمریکا می خواهد اعتبار خود را از نو بسازد باید درک کند که می بایستی عملکردش براساس ایدئولوژی و به رسمیت شناختن حقوق شهروندان عرب در انتخاب رهبران خود باشد. امریکا و دیگر اعضای جامعه جهانی می توانند کمک به حفظ این رهبران به هنجارهای بین المللی و حقوق بشر کنند و آنان را پاسخگو در برابر مجامع بین الملل نگه دارند.
آمریکا می بایستی متمرکز شود بر روی این مسئله که کجا می تواند تغییر و تفاوتی را ایجاد کند؟ و همچنین آمریکا باید دریابد که چگونه این تغییرات را به سمت فرهنگ چند حزبی گری و تعدد ائتلاف ها سوق دهد. البته دنیای عرب با این امر مخالف است و پیشروی به این سمت کار راحتی نیست. اما شکست برای آمریکا "غیرقابل تصور" است. محافظه کاران اعلام کرده اند که واشنگتن باید از کانال دوستی وارد شود و بدین طریق ارزش های آمریکایی را با سیاست خارجی اش تطابق بیشتری بدهد تا مورد اعتماد بیشتری قرار بگیرد.
 


برچسب ها: آمریکا ، منطقه ، وبگردی ، اعراب
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.