سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

عصر یخبندان: رانش قاره‌ای

فرانک مجیدی در وبلاگ يک پزشک نوشت:درس‌هایی که در این انیمیشن هستند، بسیار خوب‌ند، اهمیت دوستی و ایستادگی پای یک دوست، عشق، داشتن خانواده، چگونگی روابط والدین و فرزندان…

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، بعد از مدت‌ها وقفه افتادن در نوشتن پست‌های نقد سینمایی در «یک پزشک»، ضمن پوزش از علاقمندانی که در این مدت از ما به این دلیل گلایه داشتند، سراغ معرفی یکی از انیمیشن‌های مطرح در چند ماه اخیر می‌رویم. چهارمین قسمت از مجموعه‌ی پرطرفدار «عصر یخبندان»، به کارگردانی «استیو مارتینو» و «مایک ثرمی‌یر».

چندین سال از حوادث قسمت سوم گذشته‌است و Manny (با صداپیشگی ری رومانو) و خانواده و دوستانش همچنان در کنار هم هستند. دختر او و الی (با صداپیشگی کویین لطیفه) در سنین نوجوانی است و دوست دارد با استقلال بیشتر با دوستانش خوش باشد، پدرش اما چهارچشمی مراقب اوست و همیشه سر این موضوع با هم اختلاف دارند. یک روز خانواده‌ی سید (جان لگوئیزامو) –که به‌قول دیه‌گو (دنیس لیری) دیدارشان کاملاً همه‌چیز را درباره‌ی سید توضیح می‌دهد!- می‌آیند و نگه‌داری مادربزرگ پیر و چیزی بدتر از خود سید را گردن او می‌اندازند و در می‌روند، اما اتفاق بزرگ‌تری در سطح کره‌ی زمین در حال رخ دادن است، قاره‌ها در حال جدایی از هم هستند. زلزله‌های مداوم و شکستگی‌ها و فرورفتگی‌های فلات‌ها و کوه‌زایی، زندگی موجودات محل را تهدید می‌کند. در حادثه‌ای، ماموت دوست‌داشتنی و دوستانش روی تکه‌یخی گرفتار می‌شوند. او در آخرین لحظات از خانواده‌اش می‌خواهد با موجودات محل به جایی امن بروند و قول می‌دهد پیدایشان کنند. اما در همین سرگردانی در اقیانوس، ناگهان…

مارتینو، یکی از کارگردانان فیلم، در قسمت سوم دستیارکارگردان بوده و ثرمی‌یر، کارگردان «هورتون صدای یک هو را می‌شنود». هر دو در ساخت چند انیمیشن کوتاه با هم همکاری داشته‌اند. کارنامه‌ی خیلی بلندبالایی ندارند و سوابق کارگردانی‌شان به همین‌ها ختم می‌شود. به نظرم نکته‌ی اصلی هم همین‌جا است. قسمت چهارم این مجموعه این‌قدر جزئیاتش کم است که می‌توانست یک انیمیشن کوتاه پرشور باشد تا یک انیمیشن بلند کم‌حرارت‌تر از آن‌چه انتظار می‌رفت و خیلی قابل‌پیش‌بینی. البته پیش‌بینی‌پذیر بودن انیمیشن‌هایی در این سبک، نقطه‌ضعف محسوب نمی‌شود، اما کمبود گره‌ها و فراز و نشیب‌های داستانی، مسلماً نقص است. راستش با دیدن ابتدای بسیار جالب انیمیشن، که طبق سنّت با آن سنجاب نگون‌بخت و بلوط رؤیایی‌اش آغاز می‌شود، بسیار امیدوار شدم که این قسمت قرار است خیلی مهیج‌تر از سه قسمت قبلی شود. اما نه، این‌طور نیست. برای بچه‌ها، مسلماً این انیمیشن بسیار سرگرم‌کننده است، اما اگر والدین و حتی ما بزرگ‌ترهایی که فقط کودک‌درون فعالی داریم بخواهیم پای آن بنشینیم، بچگانه است.

درس‌هایی که در این انیمیشن هستند، بسیار خوب‌ند، اهمیت دوستی و ایستادگی پای یک دوست، عشق، داشتن خانواده، قبول بزرگ شدن بچه‌ها و دادن استقلال لازم به آن‌ها، چگونگی روابط والدین و فرزندان… اما برای تمام این پیام‌ها، انیمیشن‌های بهتری هست که می‌شود توصیه کرد و همه‌ی خانواده و مخاطبان را بسیار راضی نگاه داشت. وقتی از دوستی می‌گوییم، چرا توصیه‌ی اول «چگونه اژدهای خود را آموزش دهید؟»  یا «پاندای کونگ‌فوکار ۱ و ۲» نباشد؟ و وقتی از عشق حرف می‌زنیم، چرا «وال. ‌ای» را تماشا نکنیم؟ از «آن سکانس فوق‌العاده» خبری نیست، آن سکانس مثل به‌یاد آوردن خاطرات کودکی پو و هم‌زمان یافتن «آرامش درون» در پاندای کنگ‌فوکار، ایجاد اولین رابطه‌ی دوستانه میان هیکاپ و اژدهایش در «چگونه…» و بازشناختن ایوا توسط وال‌. ای. شخصیت پیچِز، دختر ماموت‌های قصه، یکی از روی‌ اعصاب‌ترین کاراکترهای تاریخ سینما است.

البته، این‌ها را نگفتم تا طرفداران این سری از انیمیشن‌ها را ناامید کنم. این انیمیشن هنوز هم سرگرم‌کننده است. شانس این انیمیشن این است که کاراکترهایش همه‌جوره عزیز و دوست‌داشتنی‌اند. لحظات زیادی می‌تواند بخنداند و گاهی یک قهقهه‌ی اساسی هم از بیننده می‌گیرد، کاری که این روزها بسیار دشوار است. شاید اگر ساخت این مجموعه با بهترین کاربلدهای این روزهای دنیای انیمیشن، «پیکسار» یا «دریم ورکس» بود انیمیشنی بهتر را می‌دیدیم اما تا همین‌جا هم کار بزرگی را با بودجه‌ی ۹۵میلیون دلاری صرف شده و بیش از ۸۰۰ میلیون دلار فروش جهانی، از «کمپانی فاکس قرن بیستم» را شاهد هستیم. هر چه که شده‌باشد هم مسلماً از چیزی که «والت‌دیزنی» ارائه می‌دهد ده‌ها پله بالاتر است! صداپیشگان کار خود را روی‌هم رفته خوب انجام داده‌اند. «پیتر دینکلیج» -پدیده‌ی سریال «بازی تاج و تخت» – در نقش «کاپیتان گات» بسیار خوب حرف زده‌است و «جنیفر لوپز» هم در این انیمیشن به‌جای «شیرا» صحبت کرده. فیلم شوخی‌های بامزه‌ای با سکانس‌های مطرحی از «شجاع‌دل» و «اینسپشن» -نگاه کنید به سکانس نهایی جزیره‌ی بلوط- می‌کند.

در تمام طول مدت این انیمیشن، لبخند از روی لبان‌م محو نشد، نه فقط بخاطر موقعیت‌های خوب کمدی این انیمیشن، برای موسیقی دوست‌داشتنی دومین آهنگساز محبوبم، «جان پاول»! هنوز تعجب می‌کنم از این خلوص و صمیمیت بی‌مانندی که می‌تواند در حماسی‌ترین نُت‌هایش بگنجاند و ارزش و اعتباری که به فیلم ببخشد. شوخی‌های پاول با سمفونی نهم بتهوون عالی از آب در آمده. به‌هر حال، او پاول است، خالق موسیقی متن‌های شاهکار در دنیای انیمیشن! به قسمتی از یکی از ساندترک‌های این انیمیشن اینجا گوش دهید.

اگر دنبال یک انیمیشن سرگرم‌کننده هستید، می‌خواهید به خلاصه‌ترین صورت و علمی‌ترین (!) روش چرایی جدایی قاره‌ها، ساخته‌شدن ابوالهول، غرق شدن آتلانتیس و کشتی نوح بدانید، انیمیشن خوبی است. اگر ماموت و رفقایش را دوست دارید، این خودش یک دلیل خوب برای تماشای این قسمت است. من هنوز و همیشه باور دارم در هر سن و شرایطی، انیمیشن را باید دوست داشت.

برچسب ها: فرانک ، مجیدی ، وبلاگ ، یک پزشک
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.