به گزارش مجله
شبانه باشگاه خبرنگاران، وبلاگ
شین مثل شعور در آخرین یادداشت خود چنین آورده است:
مطلب زیر قسمتی از تحقیق اینجانب به نام « مرثیه حافظ بر حسین » است :
حافظ و شفاعت :
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق بدرقة رهت شود همت شحنة نجف (1)
« شفاعت » که در اصل از ریشة شَفْع به معنی جفت ( دو تا ) و نقطة مقابل آن ، وتر ( تک و تنها ) است (2) یکی از بحثهای مهم و مورد اختلاف ما بین مذاهب مختلف در اسلام میباشد . به ضمیمه شدن هر چیز به چیز دیگر و به معنی دقیقتر : به ضمیمه شدن فرد برتر و قویتر به فرد ضعیفتر برای کمک به او شفاعت گفته میشود (3) .
در این مجال اندک میخواهیم ببینیم لسان الغیب ؛ حافظ در باره مقولة « شفاعت » چه نظری دارد . او که معتقد است با تمام گناهانی که کرده باز به بهشت میرود :
« قدم دریغ مدار از جنازة حافظ که گرچه غرق گناه است میرود به بهشت »(4)
قبل از وارد شدن در اصل موضوع خوب است به برداشت غلط بعضی از معنی شفاعت اشارهای بکنیم :
بعضی در کنار اراده خدا ، برای شافعین ، قدرت و اراده و دم و دستگاهی مجزا تصور میکنند ؛ مثلاً فکر میکنند که اگر امام حسین ( علیه السلام ) بخواهد ، فرد گنهکاری را از عذاب شدن نجات میدهد و رضایت خدا هم در این بین شرط نیست و اصولاً آنقدر که به شفاعت امام حسین ( علیه السلام ) معتقدند به خدا و رحمت او اعتقاد ندارند ! نفهمیدن و یا بد فهمیدن شفاعت ، جرأت به گناه کردن را در انسان تشدید میکند و دستاویز خوبی میشود ـ مخصوصاً برای کسانی که ظاهراً متشرع هستند ـ برای توجیه نافرمانی خدا . بسیاری از مؤمنان که به همین راحتی ، تن به گناه میدهند به خاطرامیدواری بیمورد به بهشت است در حالی که طبق احادیث از معصومین (علیهم السلام ) رسیده که فرمودهاند : در دل مؤمن خوف و رجا ( امید ) به یک اندازهاند و بر هم رجحان ندارند (5) ما امیدواری به رحمت خدا را انکار نمیکنیم امّا امیدواری با تقوا مفید خواهد بود
در اصلِ شفاعت که بحثی نیست چرا که در قرآن کریم به دفعات از آن یاد شده است ؛ به طور مثال در بارة جهنمیان آمده است : « فما تنفَعُهُم شَفاعَتُ الشّافعین » یعنی : شفاعتِ شفاعتکنندگان به آنان سودی نمیرساند (6) .
برعکس آنچه بسیاری از مردم تصور میکنند ، شفاعت ، شبیه توصیههای بیدلیل اجتماعی و نوعی پارتی بازی نیست ! اگر در یک دانه ، عوامل حیات و سلول زنده وجود نداشته باشد ، تابیدن هزاران سال نور خورشید و بارش باران و سعی خاک و ... برای رشد آن سودی نخواهد داشت ؛ از آنچه آمد ، به شفاعت تکوینی یاد میشود (7) ؛ در قیامت نیز اینگونه است و تا بین شفاعت شونده و شفیع ، در این جهان ارتباط معنوی ـ که در حقیقت نوعی وسیلة تربیتی است ـ وجود نداشته باشد ، شفاعت صورت نمیگیرد (8) .
و امّا حافظ ؛ حافظ ، از رهروان صدیق طریق هدایت است ؛ مرور چند بیت از غزلیاتش برای رساندن ما به این باور راهگشا خواهد بود :
چل سال بیش رفت که من لاف می زنم کز چاکران پیر مغان کمترین منم (9)
گرچه دوریم به یاد تو قدح میگیریم بُعد منزل نبود در سفر روحانی (10)
حافظ از معتقدان است گرامی دارش زانکه بخشایش بس روح مکرم با اوست (11)
در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد حالتی رفت که محراب به فریاد آمد (12)
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود (13)
حافظ در کنار اعتقاد عملی خود به شریعت ، به شفاعت نیز معتقد است :
آبی به روزنامه اعمال ما فشان باشد توان سترد حروف گناه از او (14)
جایی از شفاعت به « عنایت » یاد میکند :
دوشم نوید داد عنایت که حافظا بازا که من به عفو گناهت ضمان شدم (15)
تردیدی نیست که حافظ از دانشمندان عصر خویش بوده و در کنار اِشرافش بر قرآن (16) با احادیث و روایات اسلامی نیز، آشنایی کاملی داشته است .
نمیخواهیم در بارة شیعه بودن حافظ بحث کنیم امّا ابیات او در طول اعصار فریاد کشیدهاند که حافظ به حقِ اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام ) کاملاً واقف بوده ؛ و سعی میکرده که رهرو صادقی در راه عشق به این خاندان باشد آنگونه که خود میسراید :
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق بدرقة رهت شود همت شحنة نجف (17)
او میداند که هنگام مرگ چه مؤمن و چه کافر ، حضرت علی ( علیه السلام) را میبینند (18)
حافظ معنای حقیقی شفاعت را فهمیده و میداند که بخشایشگر حقیقی خداست :
لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست که در این بحر کرم غرق گناه آمدهایم (19)
و یا
آبرو میرود ای ابر خطاپوش ببار که به دیوان عمل نامه سیاه آمدهایم (20)
و یا :
با چنین گنج که شد خازن آن روح امین به گدایی به در خانه شاه آمدهایم (21)
یکی از نکات جالب در شعر حافظ این است که خیلی از جاها که حافظ کلمه « قدم » را آورده انگار حرف از مرگ است مثلاً : ای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نه زان پیش که گویند که از دار فنا رفت (22)
و یا : حافظ از بهر تو آمد سوی اقلیم وجود قدمی نه به وداعش که روان خواهد شد (23)
یا این دو بیت :
کسی که از ره تقوا قدم برون ننهاد به عزم میکده اکنون ره سفر دارد
دل شکستة حافظ به خاک خواهد برد چو لاله داغ هوایی که بر جگر دارد (24)
و این بیت :
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق بدرقة رهت شود همت شحنة نجف (25)
و اینگونه است که امید شفاعت از خاندان عترت و طهارت را دارد . (26)
حافظ میخواهد بگوید که معصومین ( علیهم السلام ) قدردان محبین خود هستند و اگر کسی عمر خود را در عشق آنان صرف کرده باشد ( حافظ اگر قدم زنی ... ) حتماٌ گوشة چشمی به او دارند و هنگام مرگ به فریادش میرسند ( اگرچه غرق گناه است میرود به بهشت ) ؛ و توصیه میکند ، حال که ائمه ( علیهم السلام ) مخصوصاً امام علی ( علیه السلام ) در تشییع جنازة حافظ هستند ( بدرقه رهت شود ... ) تو هم شرکت کن ! . « بدرقه » میتواند به معنای « دم مرگ » باشد چرا که مرده را به سوی جایگاه ابدیش بدرقه میکنند ؛ با توجه به این معانی حافظ خود را بهشتی میداند :
« قدم دریغ مدار از جنازة حافظ که گرچه غرق گناه است میرود به بهشت »(27)
حافظ از کسانی نیست که بدون توبه ، انتظار شفاعت داشته باشد ؛ کسی که به خاطر شرمندگی ( به خاطر یادآوری گناهانی که کرده ) گریه می کند با معنی حقیقی شفاعت پی برده ؛ به ابیات زیر توجه فرمایید :
دارم امید عاطفتی از جناب دوست کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست
دانم که بگذرد ز سر جرم من که او گرچه پریوش است ولیکن فرشته خوست
چندان گریستم که هر کس که برگذشت در اشک ما چو دید روان گفت این چه جوست (28)
یکی از چیزهایی که نشان دهندة اوج عاطفه است ، اشک است . امکان دارد کسی ناراحت باشد امّا گریه نکند امّا کسی که گریه میکند یقیناً با درجة نهایی بروز ناراحتی رسیده است . امکان دارد کسی گناهی کرده و از انجام آن پشیمان شده باشد و این پشیمانی علتهای مختلفی داشته باشد ولی آنجا که علت پشیمانی از ارتکاب معاصی ، شرم از دیده شدن آن گناه توسط « محبوب » باشد ، شرمندگی عظیمتر و بروز این شرمندگی شدیدتر است .
کسی که واقعاً میخواهد از گناهی توبه کند و حقیقتاً به عواقب گناه ( چه در دنیا و چه در آخرت پی برده ) اشکش جاری میشود . داستان بکائین در تاریخ مشهور است ـ کسانی که از خوف خدا بسیار گریه میکردند ـ در حالی که شک نیست که خداوند رئوف و مهربان است آری خدا ، ترس ندارد بلکه این ترس از عواقب گناه و معصیت است که حالت تضرع و زاری را در انسان ایجاد میکند . مجالسی که منصوب به ابا عبد الله الحسین ( علیه السلام ) است در اصل مجالس توبه و بازگشت به سوی خداست . به مصداق بیت :
شست و شویی کن و آنگه به خرابات خرام تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده (29)
آنانکه حقیقتاً به عشق حسینی پی بردهاند سعی میکنند که اولاً گناه نکنند و ثانیاً توبه را آنی به تأخیر نیندازند . اصولاً بیشتر ، انسانهای پاک و مؤمن به اقامة عزای امام حسین ( علیه السلام ) میپردازند . اگر امام حسین ( علیه السلام ) از جرم کسی بگذرد خدا نیز از او خواهد گذشت (30)
پانوشتها :
1- غزل 321 ، بیت 10
2- جعفر شریعتمداری ، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه ، جلد دوم ، صفحه 505
3- همان
4- غزل 79 ، بیت 7
5- امام خمینی(ره) ، شرح چهل حدیث ، چاپ 22 ، سال 1378 ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام ، شرح حدیث 14 ، ص221
6- آیة 48 سورة مدّثّر
7- جعفر شریعتمداری ، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه ، جلد دوم ، صفحه 507
8- چون بحث شفاعت مهم است عزیزان میتوانند به کتاب عدل الهی شهید مرتضی مطهری رجوع کنند .
9- غزل 343 ، بیت اول
10- غزل 472 ، بیت 7
11- غزل 57 ، بیت 7
12- غزل 173 ، بیت اول
13- غزل 216 ، بیت 10
14- غزل 413 ، بیت 7
15- غزل 321 ، بیت 10
16- « عشقت رسد به فریاد گر خود بسان حافظ قرآن ز بر بخوانی با چارده روایت » ( غزل 94 ، بیت 11 ) دانشمندی که قرآن را با چهارده روایت از حفظ بوده ، حتماً بر معانی بلند آن نیز اشراف داشته است .
17- غزل 296 ، بیت 9 ( در زیارت عاشورا میخوانیم : « و ثبّت قَدَمَ صِدْقٍ عِندکَ مَعَ الْحُسینِ ( علیه السلام) » یعنی خدایا مرا نزدت با حسین ( علیه السلام) که بر او سلام بادثبات قدم همراه با صداقت عنایت فرما
18- حارث همدانی یکی از اصحاب مخلص امام علی (علیه السلام ) و از فقهای بزرگ بود که امام علی (علیه السلام ) خطاب به او این بیت را سرود : « یا حارثَ همدان مَن یَمُتْ یَرَنی مِنْ مؤمنٍ اَو منافقٍ قُبُلاً » ای حارث همْدانی هر کس هنگام مرگ مرا خواهد دید چه مؤمن و چه منافق ( نهج البلاغه ، ترجمة محمد دشتی ، انتشارات مشرقین ، تابستان 79 ، صفحة 611 ، پاورقی نامة 69 ) به قول حافظ : روز مرگم نفسی وعدة دیدار بده وآنگهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر ( غزل 250 ، بیت 7 )
19- غزل 366 ، بیت 5 ( حلم از صفات خداست )
20- غزل 366 ، بیت 6 ( منظور از دیوان عمل قیامت است )
21- غزل 366 ، بیت 4 ( « شاه » آدم را به یاد شاه مردان شیر یزدان حضرت علی ( علیه السلام ) میاندازد
22- غزل 82 ، بیت 9
23- غزل 164 ، بیت 9
24- غزل 116 ، بیت 7 و 8
25- غزل 296 ، بیت 9 ( در زیارت عاشورا میخوانیم : « و ثبّت قَدَمَ صِدْقٍ عِندکَ مَعَ الْحُسینِ علیه السلام » یعنی خدایا مرا نزدت با حسین که بر او سلام بادثبات قدم همراه با صداقت عنایت فرما )