وَلَوْ شَاء رَبُّکَ لآمَنَ مَن فِی الأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّی یَکُونُواْ مُؤْمِنِینَ
و اگر پروردگار تو می خواست، کسانی که در زمینند همه شان یکسره (به اجبار) ایمان می آوردند پس آیا تو مردم را مجبور می کنی که مؤمن شوند؟!
این جهان، جهان عرضه و تقاضاست: طبیب اعلام میکند که من در این مطب نشستهام و این بیماریها را معالجه میکنم، حقوقدان دفتری دارد که خدمات خود را در آنجا عرضه میکند و همه دارندگان کالا از خوراک و لباس و وسایل منزل و غیره کالایی عرضه میکنند، و علما و دانشمندان نیز دانشها و مهارتهای خود را عرضه میکنند.
شیطان وسوسه های خود را در گوش خلق عرضه میکند و مفیستوفلیس (نام دیگری از شیطان) وعدههایش را به فائوست عرضه میکند و بستن قراردادی را پیشنهاد میکند. فرشتگان محافظ ما نیز راه راست و درست را به ما عرضه میکنند و از همه مهمتر عقل ما امور را میسنجد و نظرش را صریح و قاطع اعلام میدارد و انسان در این میان آزاد است تا که را پیروی کند و چه را برگزیند.
عالَم دین نیز عالَم عرضه و انتخاب است. خداوند توسط موسی به فرعون پیشنهادی عرضه میکند که با فرعون بگو اگر به راه راست آیی و به حق پرستی و شرافت انسانی بازگردی من تو را از سعادت دنیا و آخرت برخوردار میکنم تا همچنان پادشاه باشی و در سلامت و شادی و خرمی و گرنه به دوزخ حسرت و محرومی درخواهی افتاد.
فرعون آن را با آسیه همسرش که رمز فطرت سالم اوست در میان میگذارد و به آسیه توصیهها و تاکید های خود را برقبول پیشنهاد الهی عرضه میدارد که:
اللــــه اللــــه هیــچ تاخـــیـری مکـــن که ز بحر لطف آمد این سخن
هیچ میدانی چه لطف است و چه داد میکند ابلیس را حق افتاد
مثنوی
و فرعون نمیپذیرد زیرا میخواهد با وزیرش هامان (که هوای نفس اوست) مشورت کند و بالاخره بین نصایح همسر و تحریکات وزیر، کالای بی اعتبار فرعونی را اختیار میکند و هلاک میشود. به قول میلتون: آنها که ایستادند به اختیار خود ایستادند و آنها که افتادند افتادن را برگزیدند.