به گزارش مجله
شبانه باشگاه خبرنگاران، وبلاگ بی بهانه در آخرین یادداشت خود درپی سفر رهبری به خراسان شمالی آورده است:
حتی خوابش را هم نمی دیدم که آقا را از این نزدیکی ببینم و همیشه از پشت زندان دوربین و به فاصله ای به میزان هیچ، توی دلم آقا را نظاره می کردم که برای مردمان قم و کرمانشاه و.. دست تکان می دهد.
اما وقتی قرار شد که اقا با بسیجیان هم دیدار کند ، خوشحال بودم، خوشحال بودم که آقا نه تنها برای مردمان قم و کرمانشاه و گیلانی ها، که برای من هم دست تکان می دهد.
و اما دیروز،دیروزهر که هر چه داشت تقدیم میکرد به خامنه ای،از امام که دیگر امام تر نداریم و اگر ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است ولایت الله است چرا که نه،دست خدا دیروز بر سر و روی ما دست می کشید،همان گونه که گونه های مادری که داشت غریبی اش را با آقا تقسیم میکرد و خیس شده بود..
دیروز نه تنها خراسان شمالی بلکه ایران یک بار دیگر رنگ و بوی اسلام گرفته بود،همان که باعث منزلت خاکش شده است،همان اسلامی که مردمان ما را مثل پرنده ها دیروز گرد مولایشان پرپر کرده بود، وباز اماممان در آغوش امت جا گرفته بود..
من دیروز برای دیدن امامم از سر و روی هیچ کس بالا نرفتم،کسی را هم هُل ندادم، ما از بوی خون خدا(جهاد) بدمان نمی آید اما دیروز روز خون نبود،روز جنون بود.!من تاحالا اقا را فقط از آن جعبه جادویی ۲۱ اینچی خانه مان دیده بود که برایمان صحبت میکرد و دست تکان میداد. اما دیروز دیدن آقا با بعضی وقت ها فرق می کرد، امام ما باز همان بود که همیشه می دیدمش اما نمی دانم چرا مردم بی قرار بودند؛انگار وعده گاهشان شده بود بهشت و بهشت جایی است که از خود بی خبر میشوی، دیوانه میشوی، دیوانه بهشت میشوی و دیروز همه شده بودیم مثل دیوانه ها..جور دیگری بودیم و جور دیگری می شنیدیم و میدیم و شاید بعضی هایمان جور دیگری اشک میریختیم..همه آمده بودیم به قیمت آبروی اماممان.!
انگار دست خدا را احساس می کردیم که بر سر ماست که خامنه ای رهبر ماست.
دیروز هر که هرچه داشت تقدیم میکرد به آقای خامنه ای ، از امام که دیگر امام تر نداریم و اگر ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است ولایت الله است چرا که نه،دست خدا دیروز بر سر و روی ما دست می کشید،همان گونه که گونه های مادری که داشت غریبی اش را با آقا تقسیم میکرد و خیس شده بود..
دیروز اما برای دیدن، برای دیده شدن چشم نمی خواستیم، دیروز فقط عشق بو می کشید، بو می کشید و حس میکرد ،حسش را در آغوش می کشید و بعد اشک میریخت.دیروز آقا مثل آقا بود.
آخر دیدار یاد این شعر افتادم که: ” ما طالب عشقیم اگر خامنه ای مظهر عشق است”