استاد ناگهان رنگ عوض كرد و پوست انداخت. استاد موسيقي و آواز از آن پس بود كه صداي فتنه شد و فتنه را اهرمي براي خود تبديل كرد. اهرمي كه حالا علاوه بر تامين مقاصد سياسي شجريان در جهت منافع مالي او هم كمك حالش شده.
بر اساس پيگيريهاي خبرنگار باشگاه
خبرنگاران از يك منبع آگاه، محمدرضا شجريان تا پيش از فتنه 88 و تبديل شدن به صداي فتنه گران از هر
تور كنسرت خارجي خود حد اكثر 100 هزار دلار كسب درآمد ميكرد تا اين كه با عزيمت
خود به خارج از كشور و ارتباط گيري با عناصر معلوم الحال فتنه گر آتش فتنه را براي
خود تبديل به فرصت كرد و در روزهاي بعد از فتنه از هر تور كنسرت خارجي خود، بالغ بر 300 هزار
دلار كسب در آمد ميكند؛ مبلغي كه موسسات غربي و آمريكايي به او ميدادند.
استاد آن روزهاي آواز و موسيقي ايراني حالا بخش عمدهاي از طرفداران خود را هم از دست داده است و طرفدارانش تبديل به گروهكهاي خاص شدهاند، گروهكهايي كه نقطه اشتراكشان عناد و دشمني با جمهوري اسلامي است. شايد طرفداران موسيقي اصيل و ايراني هيچ گاه فكر نميكردند كه روزي خواننده ارزشي آنها در كنار خواننده كابارهاي و مستهجن لس آنجلسي بايستد و عكس يادگاري بگيرد.
طرفداران استاد اصلا فكر نميكردند كه شجريان علاوه بر وطن فروشي و بازي در زمين دشمن، روزي پا را فراتر بگذارد و در مصاحبه با تلويزيون وابسته به پنتاگون (صداي آمريكا) به دين اسلام توهين كرده و بگويد: " اینها هرگز با هنر کنار نمیآیند، هرگز و هرگز!!! همچنان که در طول 1400 سال با هنر کنار نیامدن، باز هم نخواهند آمد... "
طرفداران آن روزهاي شجريان، انگار ديگر عادت كردهاند منتظر اتفاق تازهاي باشند. استاد در آغوش هر كسي ميرود و با هر كسي كه بخواهد عكس يادگاري ميگيرد.
اما اين روزها و در جديدترين عكسهاي منتشر شده از شجريان در لندن، استاد در كنار كسي قرار گرفت كه انتساب او به دربار سلطنتي شاه مخلوع و حالا دربار سلطنتي انگليس بر كسي پوشيده نيست.
مسعود بهنود همکار سلطنت طلب رسانه دولتی انگلیس در یکی از جدیدترین تصاویر
آلبوم عکسهای صفحه فیس بوکش، تصویری از یک میهمانی خصوصی با حضور شجریان و یک فرد
ضد انقلاب دیگر را منتشر كرده و خبر از ديداري ويژه داده است.
عكسي كه حالا بيشتر نشان ميدهد شجريان با چه جناحها و عناصري از گروهكهاي ضد
انقلاب ارتباط دارد و افكارش نزديك به كدام جناح ورشكسته است.
درست در همين روزها و همان روزها كه استاد سابق موسيقي ايران در كنار افراد معلوم الحال ميايستاد و عكس يادگاري ميگرفت، استاد ديگري در ايران و جهان فعاليت ميكرد. پروفسور سميعي كه از لحاظ مرتبه علمي، اصلا با شجريان قابل قياس نيست درست در همان روزهايي كه استاد مشغول فتنه گري و حضور در جمع فتنه گران بود در ايران به همنوعان و هموطنان خود خدمت ميكرد و خدمت به آنها را براي خود افتخار ميدانست.
پروفسور سميعي درست در همان روزهايي كه شجريان از ايران فراري بود و در مقر فتنه قدم ميزد، در ايران در ميان شاگردان و اساتيد ايراني مشغول آموزش آخرين متدها و روشهاي نوين جراحي مغز و اعصاب بود و بارها اعلام ميكرد به اين كار خود افتخار ميكند.
پروفسور سميعي درست در همان روزهايي كه شجريان صدا، تصوير، وقت و خلاصه همه چيز خود را وقف فتنه كرده بود، در ايران خود را وقف ترويج علم و دانش كرده بود و براي خدمت به مردم ايران زمين همه كار ميكرد و همه اينها را براي خود افتخار ميدانست و هنوز هم همه اينها را براي خود افتخار ميداند.
آقاي شجريان، پروفسور سميعي در روزهايي كه شما خود را به جريان فتنه و دوستان فتنه گر خود اهدا كرده بوديد، تمام مدالهاي افتخار و داشته هاي علمي خود را به دانشگاه تهران اهدا كرد تا يك بار ديگر اين شما باشيد كه در ميدان عمل قافيه را باخته باشيد.
استاد ديروز حالا بايد به يك سوال مهم افكار عمومي پاسخ دهد. سوالي كه شايد ذهن خيليها را مشغول كرده و آن اين كه، آقاي شجريان هم شما استاديد و هم پروفسور سميعي؛ اما شما كجا و پروفسور سميعي كجا؟!
درود بر پروفسور سميعي، درود بر غیرت ایرانیش
صفتی که بعضی ازما ایرانی هانداریم
درودبه استاد شجریان درود به پروفسور سمیعی ودرود به همه واقع بین ها
زنده باد پروفسور سمیعی
پرفسور فخر ايرانست و ممد كاسه ليس/هر دو استادند اما اين كجا و آن كجا..!!!!!!
بنظرم کم بیراه نگفته