داستان این فیلم قصه عشق «ناصر علی خان» و تارش است که در این فیلم به ویولن تبدیل شده و با «ایران» خانم در دوران ویژه ای از تاریخ ایران زندگی می کند ، «ناصرعلیخان» موسیقیدان بوده و علاقه زیادی به «خورش آلو با مرغ» داشته است، او سرانجام به بیماری افسردگی دچار شده و خودکشی میکند .
در این فیلم که ساتراپی به همراه "آنرد هپرنوند" آن را کارگردانی کرده داستان یک موسیقی دان ایرانی به نام ناصر علی خان به تصویر کشیده شده که پس از شکسته شدن سازش تصمیم میگیرد بمیرد و در هشت روز باقی مانده زندگیش وجوه مختلف زندگی وی روایت می شود.
این فیلم که در دهه 30 و 40 شمسی
در تهران می گذرد، از زندگی ایرانی غیرواقعی و ضدمذهب تصویر شده و در آن بر
خلاف واقع، هیچ کدام از شخصیت ها از مشترکات فرهنگ ایرانی بهره ای ندارند و
همسان زنان غربی لباس می پوشند.
در
صحنههایی از فیلم با نمایش کاریکاتورگونه انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی
مهاجرت افراد تحصیلکرده به خارج از کشور و به ویژه آمریکا رویدادی
گریزناپذیر معرفی میشود.
همچنین حضور "گلشیفته فراهانی"
در صحنههایی غیراخلاقی از فیلم نشان میدهد که این فیلم کاملا پروژهای
برنامه ریزی شده برای تحقیر فرهنگ ایرانی در سینمای غرب بوده است.
لازم به ذکر است این فیلم که درجشنواره برلین نیز حضور یافته، از هفته آینده نمایش سراسری خود را در سینماهای آمریکا آغاز می کند.
اين شايسته يك ايراني نيست كه در غرب خود را تبديل به عروسك خيمه شب بازي كند واقعا باعث تاسف است
منتها با توهم جنگ با حكومت و اسلام خود به خود دچار يك اضمحلال فرهنگي شده و آگاهانه يا غير آگاهانه با حيثيت فرهنگ ايراني دست و پنجه نرم مي كند...