از اینکه با هم رفیقید، چه احساسی دارید؟
بنیامین: محسن خوبه. باحاله.
محسن: من هیچ رفاقتی با این آقا ندارم (میخندد)، قدش هم از من بلندتر است.
بنیامین: حالا خارج از شوخی من امیدوارم آلبوم سومت منفجر کند. روند دومی بهتر از اولی، حتما باید روند سومی بهتر از اولی را در پی داشته باشد تا چنین سابقهای در موسیقی پاپ ایران ایجاد شود. واقعا دلم میخواهد آلبومت حسابی شنیده شود. یک چیز بامزه بگویم. شب کنسرت من، محسن روی استیج آمد تا با هم الهه ناز را بخوانیم، تا روی سن آمد در گوش من گفت میخواهی من «دنیا دیگه مث تو نداره»را بخوانم و تو هم«سکوت» را، ببینیم مردم برای کدامش بیشتر جیغ میزنند؟ (محسن میخندد) گفتم محسن میشه این کار را نکنیم؟ میخواهی جنگ گلادیاتورها را روی استیج نکشیم؟ (میخندند) با خودم در لحظه فکر کردم که اگر یک درصد، فقط یک درصد «سکوت» بالا میرفت، من ضایع میشدم.
محسن: چرا یک درصد؟ چرا یک درصد؟ (میخندد)
بنیامین: (میخندد) خب 50درصد، اما در هر حال این کار برای من دو سر باخت بود. چون کسی که بلیت کنسرت بنیامین (یا هر خواننده دیگری) را میخرد، یعنی به او عِرق و علاقه دارد. ممکن بود به دلیل احساس رقابت یا اینکه فکر میکنند، روی سن جنگی درگرفته، برای «دنیا دیگه مث تو نداره» خیلی جیغ بزنند و در این حالت هم باز برای من بد بود. همه میگفتند یگانه را روی سن آورده و ضایع کرده و فرستاده پایین. هم در این حالت و هم در حالت قبلی، من ضایع میشدم.
محسن: در آن لحظه به چه چیزهایی فکر کردی! من اصلا فکر نکردم. تو میکروفون را جلوی من گرفتی، من گفتم هان؟ چی؟ من اییرمانیتور ندارم، اصلا نمیدانم آهنگ چه گامی دارد!
بنیامین: ولی مردم حال کردند.
محسن: همین که میبینی ما دو نفر کنار هم ایستادهایم، یک اتفاق نادر در موسیقی ایران است. خیلیخیلی کم پیش میآید که دو نفر حاضر باشند دوشادوش هم بایستند. در موسیقی به طور کل همه با هم مشکل دارند. ما خودمان مشکل نداشتیم که الان اینجاییم.
بنیامین: حالا برعکس این مشکل داشتن در ایران، در هالیوود، این اتفاق به شکل دیگری افتاده است. خوانندهها قبلا با هم به سختی فیت میکردند، ولی حالا بیشتر از قبل با هم کار میکنند و هرچه پیش میروند، بیشتر با هم همکاری دارند برای آنکه جامعه خودشان را قویتر کنند. این یک اتفاق مدرن است و هرچه جلوتر میرویم، بیشتر باید به این سمت برویم.
محسن: به این منطق رسیدهاند که موسیقی، یک صنعت است و باید همکاری را در این صنعت بیشتر کرد.
بنیامین: رقابت نباشد که رفاقت فقط به درد چای خوردن و یک جا بنشینیم و حرف بزنیم، میخورد. همین رقابت است که جذابترش میکند.
محسن: الان دو تا آرتیست موزیک الکترونیک هستند که در سبک خودشان دیوانهاند! ولی هر دو به بکاستیج کنسرتهای همدیگر میروند؛ کاری هم نمیکنند، فقط میایستند. فقط برای اینکه جمعشان و موسیقیای که از آن لذت میبرند، ارتقاء پیدا کند و کیف کنند.
محسن: به نظرم گفته «سکوت».
بنیامین: آره؛ «سکوت»ات واقعا قطعه خوبی است. در موزیک پاپ اینطوری است که وقتی مردم قطعهای را دوست دارند، یعنی موفق است.
محسن: الان اگر بنیامین را از من بپرسید، میگویم «دنیا دیگه مث تو نداره». جالب اینکه همه آلبوم بنیامین 85 را به نام «دنیا دیگه مث تو نداره» میشناسند. همانطور که آلبوم «رگ خواب» من را با نام «سکوت» میشناسند. این در شرایطی است که قطعهای هیت یا مگاهیت شود و در این شرایط، داستان به کل فرق دارد.
بنیامین: جالب اینکه حتی همان قطعه من، اسمش «خاطرهها» است نه «دنیا دیگه مث تو نداره».
محسن: آن تیتراژ را من تنظیم نکرده بودم. وقتی خودم تنظیمکننده باشم، همه تلاشم را میکنم که فقط در یک آلبوم، تنظیمها شبیه هم باشد، ولی آلبوم تا آلبوم باید با هم فرق کنند.
دیگر تیتراژ نمیخوانی؟
محسن: فعلا نه.
به نظرت در مورد «قلب یخی» اشتباه نکردی؟
محسن: من آن موقع اصلا به این فکر نکردم که وقت ندارم. درگیر کنسرتها بودم و واقعا وقت نداشتم. در صورتی که برای چنین کاری، باید با تکتک عوامل حرف بزنی، کلیت کار را بدانی، ببینی و...؛ باید ببینی خود دستاندرکاران وقت دارند؟ برای چه سراغ تو آمدهاند؟ آمدهاند چون به کار تو اعتقاد داشتند یا آمدهاند که کارشان را راه بیندازی؟ حالا باید اعتراف کنم که اشتباه کردم. این پروژه همه چیز داشت جز وقت.و تو بنیامین، تازه تیتراژ تلویزیون را شروع کردهای.
بنیامین: «ماه عسل» کاری برای ماه رمضان بود. هر هفته هم متناسب با حال و هوای ماه رمضان، کمی ریتم، تنظیم و شعر تغییر میکرد و در واقع هر هفته همراه با ماه کامل میشد. تیتراژ اگر کار خوبی باشد، باز هم انجام میدهم.
محسن: من ژانرم این نیست.
بنیامین در پاسخ به برترینها گفت: جامجهانی قبل ما داشتیم کاری را تنظیم میکردیم که در اینترنت آپ کنیم، اما یکهو دیدم کلی آهنگ به همین مناسبت آمده است. من هم کلا بیخیال پروژه شدم،اما در اصل باید موقعیت پیش بیاید. موزیک پاپ همین است. باید در موقعیت تصمیم بگیری، مثلا همین قطعه «سکوت» این را ببین...
محسن: ببین همین میشود که اختلاف به وجود میآید. به من میگوید «این»، انگار من مبلم! (میخندند).
محسن: من به دلیل اینکه حال و هوای موزیک الکترونیک در «رگ خواب» خیلی به دلم نشست، اینجا هم بیشتر به آن پرداختم. امیدوارم شنیده شود و واقعا بنیامین، امیدوارم آلبومت بترکاند. چون تو بترکانی، من هم بیشتر دیده میشوم