سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

گپی در مورد گذشته با بهنوش بختیاری؛

بازیگری؛ اتفاق افتاد، رویای من نبود!

بهنوش بختیاری را از نقش آفرینی در سریال ها و فیلم های سینمایی طنز می شناسیم؛ هرچند این بار تصویر او را در یک نقش جدی در سریال «خداحافظ بچه» دیدیم. اتفاقی که باعث تعجب خیلی ها شد اما شاید برایتان جالب باشد که بدانید این ماجرا ادامه خواهد داشت.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،  بهنوش بختیاری در گفت و گو باز ندگی ایده آل اعلام کرد که تصمیم دارد از این به بعد خحم کاری طنز را کمتر کرده و در کارهای جدی حاضر باشد. تصمیمی که البته هنوز مشخص نیست با توجه به تجربیات قبلی او تا چه اندازه عملی باشد. اگر می خواهید علیت این تصمیم گیری را بدانید گفت و گوی ا با او را بخوانید.

 
رویایم بازیگری نبود

اولین بار چه زمانی حس علاقه به بازیگری در وجودت شکل گرفت؟

ای بچگی تنها رویایی که نداشتم رویای بازیگری بود. در آن دوران به پزشکی و مهمانداری هواپیما علاقه داشتم اما به مرور این رویاها تغییر کرد.

در تابستان سال 74 در کلاس های مختلف ثبت نام کردم. از کلاس زبان و خطاطی گرفته تا تئاتر. هیچ فکرش را نمی کردم یک روز بازیگری برایم جدی شود. برای تفریح در کلاس تئاتر خانم نصیرپور شرکت کردم. آنجا بود که متوجه شدم چقدر به بازیگری علاقه دارم و چقدر حس های من به این کار نزدیک است. دلیل آن همه شوریدگی من هم این بود که به هنر علاقه داشتتم و تا آن روز این موضوع را نمی دانستم.

از همان جا بود که تصمیم گرفتم بازیگری را دنبال کنم. البته نمی دانستم روزی آنقدر برایم جالب می شود که تبدیل به تنها شغل من می شود.

آن موقع چقد راین حس را جدی گرفتی؟

در آن دوره به طرز عجیبی شیفته بازیگری شدم. کم کم عاشق تمام لحظاتی شدم که تمرین بیان داشتیم یا اتود می زدیم، تمام ساعاتی که نمایشنامه خوانی داشتیم؛ غروب هایی که دور هم جمع می شدیم و تمیرین های فشرده می کردیم، در واقع یک جورهایی به این کار وابسته شدم. نوجوانی بودم که توانسته بود عشق واقعی اش را پیدا کند. هنوز که هنوز است دلم برای آن لحظات تنگ می شود. فکر می کنم کاش آن همه عشقی که آن موقع به آن کار داشتم مانده گار بود.

 
اولین جرقه با هوای تازه

قبل از اینکه بازیگر شوی چه کار می کردی؟

آن موقع دانشجوی مترجمی زبان فرانسه بودم، تقریبا 19 ساله بودم. وقتی وارد دنیای بازیگری شدم سه ترم دانشگاهم را مرخصی گرفتم اما بعد تصمیم گرفتم که درسم را تمام کنم. خیلی خوشحالم که توانستم با آن همه فشردگی کار درسم را ادامه دهم.

اولین بار علاقه به بازیگری ات را با چه کسی در میان گذاشتی؟

با خانم مهتاب نصیرپور که استاد تئاترم بودند صحبت کردم.

ایشان گفتند من فکر می کردم علاقه مند به بازی هستی اما باورم نمی شود که اینقدر علاقه ات جدی باشد. آن زمان با خانم نگار عابدی همکلاس بودم .

خانم عابدی وقتی استیاق من را دید، گفت می توانی در سریال «هوای تازه» که همسرم کارگردانی می کند بازی کنی.

یک روح سرگردان بودم

اولین بار که مقابل دوربین قرار گرفتی چه حسی داشتی؟

واقعاً ترسیده بودم. اضطراب تمام وجودم را گرفته بود. نمی توانستم بازی کنم. البته کسی متوجه این حال من نشد. بعد از آن سریال بود که دوستان لطف کردند و من را به پروژه های مختلف معرفی کردند. یکی، دوسال به دفتر های مختلف می رفتم و فرم های متعددی را پر می کردم.

روزهای سختی را پشت سر گذاشتم چون به راحتی من را برای بازیگری انتخاب نمی کردند. خلاصه مدت ها مثل یک روح سرگردان بودم تا اینکه در کار « معجزه ازدواج» با خانم « حمیده خیرآبادی» خدا بیامرز آشنا شدم.

خانم خیرآبادی خیلی به من لطف داشتند؛ مرتب من را به دفاتر مختلف می برد و معرفی می کرد. به هر حال روی حرف خانم خیرآبادی هم حرفی زده نمی شد اینطور بود که به سریال «داستان یک شهر» کار آقای اصغر فرهادی معرفی شدم.

نقش کمی داشتم اما کار خیلی خوبی بود. بعد از آن در پروژه های خوبی بازی کردم اما متاسفانه دیگر تجربه های خوش آن زمان برایم تکرار نشد. به خصوص تجربیاتی که در کارهای آقای میهن دوست داشتم فوق العاده بودند.

 
گفتند خودت را سبک نکن

واکنش اطرافیانت چطور بود؟

خانم نصیرپور دوست نداشتند در هرکاری بازی کنم. معتقد بودند که باید صبر داشته باشی تا اتفاق خوبی برایت پیش بیاید. اما خب آدم وقتی ذوق کاری را دارد دیگر نمی تواند صبور باشد. به نظرم نیاز نبود که بایستم تا فرصتی پیش بیاید و بخواهم خودم را ثابت کنم. فکر می کردم باید دیده شوم، آدم ها من را ببینند و بشناسند. نا امید نمی شدم که نخواهم کارم را دنبال کنم. بعضی ها می گفتند خودت را سبک نکن اما من برایم این حرف ها مهم نبود.

خانواده ات راضی بودن که بازیگری را به عنوان شغل آینده ات دنبال کنی؟

نه موافق بازیگری من نبودن. پدرم هنوز نتوانسته با این کار من کنار بیاید. بخصوص با زمان آن مشکل دارد. می گوید چه معنی دارد که پنجشبنه غروب بروی سر کار. آن موقع که خانه پدرم بودم زمان کار من اذیتش می کرد.

به هر حال سختگیری های خودش را داشت. مادرم هم دوست داشت من پزشکی بخوانم اما خب الان از من راضی اند؛ البته مطمئن هستم که اگر پزشک می شدم خوشحال تر می شدند.


دستمزد اول و لباس نو

اولین دستمزدت چقد ربود؟

اولین دستمزدم برای فیلم « پشت دیوار شب» بود و 20هزار تومان گرفتم. دومین دستمزدم که برای بازی در نقش « همسر شهید » بود، ماهی 100هزار تومان به من دستمزد می دادند.

با اولین دستمزدت چی کار کردی؟

لباس خریدم. هنوزم با دستمزدهایم لباس و کیف و کفش می خرم ( می خندد ) کلاً عاشق خرید هستم.

روند زندگی ات بعد از مشهور شدنت چه تغییری کرد؟

من واقعاً دنبال شهرت نبودم. چون اصلا برنامه زندگی ام چهره شدن نبود. همیشه به تحصیلات و درس و یاد گرفتن فکر می کردم. اما واقعاً مسیر زندگی ام به طور ناگهانی تغییر کرد و پیچیده شد.

اتفاقی که هیچوقت رویای آن را نداشتم برایم افتاد.

 
می خواهم جدی باشم

نمی دانم رضا عطاران در من چه ریشه ای دید که فکر کرد می توانم طنز بازی کنم. درست است که طنز را دوست داشتم اما چون ریتم زندگی و درون من آرام است دلم می خواهد کار جدی را دنبال کنم.

من در پشت صحنه همیشه جدی هستم. اهل بگو، بخند نیستم. تا الان با اینکه افتاده ام به ورطه طنز، دلم می خواهد کار جدی بازی کنم. به گزارش ایده آل، کمدی بازی کردن خیلی سخت است؛ ولی فکر می کنم باید کار جدی را دوباره شروع کنم. هر بازیگری دوست دارد در همه ژانرها بازی کند.

اگر بخواهد بازی در کار طنز ادامه پیدا کند این کار را کنار می گذارم، می ایستم و توقف می کنم تا ببینم خدا چه می خواهد.

 
و70 کار طنز!

بعد از سریال هایی که بازی کردم فکر کردم این چه وضعی است. نمی خواهم اینطور بازیگری کنم. بازیگری را کنار گذاشتم تصمیم گرفتم فیلمسازی کنم.

از اینجا بود که رفتم پشت صحنه پروژه هایی که کار یاد بگیرم و چقدر حضور در پشت صحنه کارها برایم مفید بود.

در پشت صحنه کارگردان هایی مثل داریوش مهرجویی، کیانوش عیاری و ... تقریباً تمام کارگردان های بزرگ کار کردم. منشی صحنه پروژه بودم.

بعد در سریال « خانه بدوش» دوباره مسیرم تغییر کرد. آقای رضا عطاران که واقعاً زندگی حرفه ای ام را مدیون او هستم به من پیشنهاد بازی دادند. با اینکه اصلا فکرش را نمی کردم؛ سریال خوبی ازآب درآمد و نقش من هم دیده شد اگرچه حضور کوتاهی در آن کار داشتم. بعد از آن شد که وارد عرصه طنز شدم و 70 کار طنز بازی کردم.
 
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۱
یه فرشته
۱۲:۴۸ ۱۴ شهريور ۱۳۹۱
میتونه جدی باشه اما جدیش هم خنده داره
محسن
۱۰:۱۶ ۱۴ شهريور ۱۳۹۱
بازیگر خوبیه خیلی کاراشو دوست دارم