سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

يادداشت//"محمود" خورشيد جنوب بر فراز داستان نويسي ايران

"احمد محمود" راوي كمبودها،رنج ها و سختي هاي مردمان جنوب است.

باشگاه خبرنگاران-در رمان "همسايه ها" كه داستان در شهر اهواز جريان دارد "محمود" روايت كننده پائين ترين اقشار جامعه است مردمي كه اكثريت بيكارند، مردها از زور بيكاري راهي كويت مي‌شوند تا شايد آن جا كاري دست و پا كنند، پولي جمع كنند و بفرستند براي زن و بچه هايشان و زن ها مجبور به كلفتي در خانه هاي نظميه چي ها و دولتي ها مي شوند.
فقر‌،اعتياد و فحشا در بين مردم بيداد مي كند.
دستان مادر "خالد" كودكي كه رواي دستان است از شست و شوي زياد پير شده، پدرش ساعتش را مي‌فروشد كه برود كويت كار كند و خرجي بفرستند و خودش با پانزده سال سن مي شود شاگرد قهوه چي، تا شايد روزي امان آقا صاحب قهوه خانه‌ يك سيخ كباب بخرد و بدهد خالد كه او ببردش خانه و با خواهر هشت ساله اش نصف كند.
دستان پير مادر كه در اثر شست و شوي لباس ساييده، دل كوچك خالد كه يك سيخ كباب هم بدون خواهرش نمي تواند بخورد، اعتياد مردهاي همسايه، بيكاري و رفتن پدر خالد به كويت همه و همه در برابر شاهي قرار مي‌گيرد كه حتي حاضر نيست نفتي را كه از سرزمين همين جنوبي ها استخراج مي‌كند ملي كند.
با تمام اين مشكلات خالد مرتب ياد حرف هاي "شفق" مي افتد مبارزي سياسي كه براي ملي كردن صنعت نفت و بريدن پاي انگليسي ها اعلاميه پخش مي‌كند و ديوار نويسي مي‌كند؛ خالد هميشه يادت باشه اگه آدم هاي تهيدست كمك هم نكنند نابود مي شوند همين است كه خالد هم به فكر خودش نيست به فكر جماعت مثل خودش است به فكر درد جامعه اي است كه محكوم به درد كشيدن است به فكر حسني باركش.
"خالد" و "پندار" دو شخصيت داستان "همسايه ها" با دستان خالي زندان را زير و رو مي‌كنند از قاتل ها و دزدها و خفت گيرها مبارزان سياسي مي سازند مبارزاني كه تن به اعتصاب غذا مي دهند و انفرادي و پابند و دست بند را به جان مي‌خرند و حتي تن به گلوله مي سپارند.
خود محمود مي‌گفت: ايران كشور زندانبان و زندانيان است وقتي به اين صد سال نگاه كنيد هميشه اين چنين بوده است.
همين نگاه محمود به جامعه اش باعث مي‌شود كه در داستان هاي او رئاليسم اجتماعي با ادبيات زندان پيوند بخورد.
در "همسايه ها" قلم زيباي نويسنده چنان در روح خواننده فرو مي‌رود كه گويي خود خواننده هم، همبند اين زندانيان است و زندان را با قلم قوي نويسنده تجربه مي كند.
در انتهاي داستان "خالد"شخصيت اصلي از زندان آزاد مي شود اما كسي چه مي داند چه بر سر پندار خواهد ‌آمد؟ علاوه بر اين ابراهيم كه همسايه قديم خالد است راهي زندان مي شود خود خالد هم بايد راهي خدمت نظام وظيفه شود يعني در هر زندان، زنداني است ديگر.
توصيفات دقيق احمد محمود از درون و تاثيرات خالد و خاطره هايي كه گله به گله از ذهنش مي‌‌گذرد با سير حوادث داستان پيوند مي‌خورد تا داستاني خارق العاده در ادب داستان كشورمان خلق شود.
"احمد محمود" در مصاحبه اي با "ليلي گلستان" مي‌گويد:به اين جا رسيده ام كه داستان تعريف حركت، تعريف اشياء و يا حوادث نيست بلكه تعريف است در حركت رمان موجودي است زنده.
تعريفي كه بيش از همه در داستان هاي خودش نمود دارد.
هريك از داستان هايش را كه بخواني با شخصيت ها حركت مي‌كني و با تك تك حوادث داستان بر انگيخته مي شوي با آن ها تجربه مي‌كني، زجر مي‌كشي و زندگي مي‌كني.
گويي نبض قلب خواننده با جريان داستان پيوند مي خورد در رمان همسايه ها شاهكار احمد محمود خواننده همگام با خالد پانزده ساله و نابالغ رشد مي كند و ناظر رشد جسمي و بلوغ فكري راوي داستان است.
گويي خواننده خودش مي شود خالد با او كتاب مي‌خواند با او در قهوه خانه كار مي كند و عرق  مي‌ريزد، با او فعاليت سياسي مي كند، به زندان مي رود و شكنجه و انفرادي را تحمل مي كند.
اين يعني همان چيزي كه خود محمود مي‌گويد بله خواننده همگام با نويسنده در مسير داستان حركت مي كند و داستان تنها روايت واقعه اي يا تاريخي نيست.
شخصيت ها در داستان هاي محمود واقعي اند گاه كار درست را انجام مي دهند و گاه به راه خطا مي روند شخصيت ها در داستان او حد و اندازه هاي خود را مي شناسند و حرف هايي نمي زنند كه برازنده قامتشان نباشد.
خودش مي گفت من شخصيت هاي داستان هايم را از ميان مردم مي‌گيرم و رويشان كار مي كنم.
همين ساختار و ذات واقعي شخصيت ها و همين تعريف در حركت است كه رئاليسم اجتماعي احمد محمود را مي سازد.
محمود روايت كننده مردم جنوب است و تصويري واضح از اين مردم را به خود اين مردم و به جهانيان نشان مي دهد و اين يعني رسالت نويسنده همان كاري كه داستايفسكي در برادران كارامازوف مي كند.
محمود هم راوي مردمي است كه گاه مثل آب كارون روان و پر خروش هستند و گاه مثل برگ هاي نوك تيز نحل برنده.
 محمود راوي مردمي است كه گاه مي شوند پنداري كه براي مردمشان از خود مي‌گذرند و گاه مي شوند علي شيطان با آن چشم هاي دريده و روح پليدش.
ترجمه و چاپ 53 هزار نسخه از رمان "همسايه ها"ي محمود در كشوري كه بزرگاني چون تولستوي، داستايوفسكي، گوگول را در رئاليسم اجتماعي دارد و در اين زمينه صاحب سبك است گواه قدرت قلم او و رئاليسم تاثيرگذارش است.
جالب آنكه در فارسي كتاب هاي محمود اين قدر خوانده نشده مثلا "دريا هنوز آرام است" او كه در سه هزار نسخه در 1339 چاپ شد، فروش نرفت و ناشر قانوني گذاشت كه هر كس يك كيلو كتاب بخرد يك دريا هنوز آرام است جايزه مي گيرد.
استفاده از گويش محلي در داستان هاي احمد محمود يكي ديگر از عواملي است كه به اثرش اصالت مي بخشد در مدار صفر درجه و همسايه ها محمود از گويش دزفولي به زيبايي استفاه مي كند گاهي در قالب يك بيت شعر از زبان يكي از شخصيت ها و گاهي با استفاده از كلماتي از اين گويش كه ريشه فارسي دارد اما در فارسي امروز به كار نمي رود.
خودش در اين باره چنين ميگويد: لفظ جنوبي بكار گرفته ام نه، فارسي است منتها براي ديگر مناطق ممكن است ناآشنا باشد خب چه عيبي دارد آشنا مي شود.
روايت و توصيفات دقيق محمود از زندان و سختي هاي شخصيت هاي داستان هايش بي شك متاثر از تجارب سخت اوست احمد محمود بعد از 22 سالگي دو بار به زندان مي افتد كه يكبارش حدود 6 ماه طول مي كشد بعد هم تبعيد مي شود تا سال 1336 از تبعيد كه باز مي گردد آن طور كه خود مي گويد از نظر حاكميت فاقد حقوق اجتماعي بوده و جايي استخدامش نمي كردند.
همين مي شود كه مرتب شغل عوض مي كند.
"محمد علي دستغيب" نويسنده و منتقد ادبي، در كتاب نقد آثار احمد محمود مي نويسد: محمود ديگر حساب مشاغل گوناگوني كه از ده سالگي به بعد تجربه كرده از دستش در رفته از كارگري، از آجر تراشي، تا بندكشي، بارنويسي، منشي تجارت خانه، سركارگر، پارچه فروشي و..
همين تجربه هاي عيني "احمد محمود" است كه او را ياري كرده تا شخصيت هاي داستان هايش زنده و جاندار باشند و بشود آن ها را لمس كرد.
محمود به نويسنده هاي جوان توصيه مي كرد ارتباطت را با مردم حفظ كن، بخوان و بنويس.
گرچه محور اصلي داستان هاي محمود گرد فقر و زندگي فلاكت بار قشر ضعيف جامعه و جنگ و زندان و.. مي‌گردد اما ستايشگر اين ها نبود و مي‌گفت:بسياري از نيروهاي كوري كه قدرت ناميمون خود را به انسان تحميل كرده اند ضرورتاً جز زندگي نيستند بيسوادي ضرورتاً جزو زندگي نيست، گرسنگي هم، بيكاري هم، فقر هم، جنگ هم. "محمود" در كتاب حكايت دل در پاسخ ليلي گلستان كه چرا پي از گذشته دو سال از انتشار رمان مدار صفر درجه هنوز نقدي بر آن نوشته نشده مي گويد: كسي كه مي خواهد كتابي را در دو صفحه مجله نقد كند، اگر وجهي هم بابت اين دو صفحه بگيرد هيچ است با اين درآمدها امر زندگي نمي‌گذرد، زندگي نويسنده هم از راه نوشتن نمي گذرد.
"احمد محمود" راوي فروش كارون نويسنده تواناي اهوازي در دوازدهم مهر 1381 در اثر يك بيماري ريوي در بيمارستان مهرداد تهران در گذشت تا با شخصيت هاي هميشه زنده داستان هايش با فضاي حزن آور و پر مصيبت روايتش از مردم جنوب در افق ادبيات ايران زمين پيوند خورده و بر فراز ادب داستاني ايران بدرخشد./ي2

نادر نينوايي.
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.