"دانا روهراباکر"
این نماینده کنگره آمریکا در نامه ای به هیلاری کلینتون خواستار کمک آمریکا به تجزیه ایران و جدا کردن آذربایجان از ایران شد.
طبق نامه روهراباکر که برای وزیر خارجه هیلاری کلینتون ارسال کرد:
«کمک در مشروعیت بخشیدن به اشتیاق مردم آذری برای کسب استقلال خود، در قیاس با تهدید بمباران مخازن تحقیقاتی هستهای زیرزمینی ایران، میتواند خطر بسیار بزرگتری برای حاکمان ایرانی به دنبال داشته باشد.»
سیاستمداران آمریکایی همیشه حقوق گفتاری و رفتاری را برای خود محفوظ داشتهاند، حقوقی که اگر از سوی دیگران مطرح شود به صورت اقداماتی کاملا زشت و شیطانی قلمداد میشود. تصور کنید که یکی از اعضای پارلمان کشوری نامهای به دولت خود بفرستد و از آن بخواهد تا از انتقال هاوایی به ساکنان هاوایی و یا بازگرداندن کالیفرنیا به مکزیکیها حمایت کند. ظاهرا ابرقدرت بودن حقوق خاص خود را در پی دارد.
1828 سالی بود که ایران تحت سلسله قاجاریه مجبور شد تا معاهده ترکمنچای را امضا کرده و قلمروی خود را پس از شکست در جنگ به روسیه واگذار کند (ایران علاوه بر از دست دادن حق ارضی، کلیه حقوق دریانوردی خود در دریای خزر را از دست داد در حالیکه روسها حقوق کاپیتولاسیون و نیز امتیاز ارسال نمایندگان کنسولی به سراسر ایران را بدست آوردند). از این رو، برای بیشتر ایرانیان از جمله بیشتر آذریهای ایرانی کاملا آشکار خواهد بود که طبق نامه روهراباکر «سرزمین آذریها بین ایران و فارس در سال 1928 تقسیم شد»، حتی اگر این تاریخچه بتواند ضعف شدید ایران از سال 1828 به عنوان یک قدرت را برای خود ایرانیان به تصویر بکشد.
آنچه مشکلسازتر است تمایل برای آسیب زدن به ایران کنونی به هر روش ممکن است، نامه روهراباکر ظاهرا از خبرهای جدید شکوفایی روابط نظامی اسرائیل و جمهوری آذربایجان الهام گرفته است.
روهراباکر مینویسد: «حمایت از چنین همکاریای برای ایالات متحده معقول به حساب میآید، چرا که حکومت دیکتاتوری و سلطهجویانه موجود در تهران دشمن ما و نیز دشمن آنها میباشد. مردم آذربایجان از نظر جغرافیایی از هم جدا شدهاند و آنها پس از تقریبا دو قرن حاکمیت خارجی خواستار اتحاد مجدد سرزمین خود میباشند.»
بگذارید به رمزگشایی این جمله بپردازیم. در یک جمله، ملت و سرزمین به هم متصل بوده و تجزیه سرزمینی از کشوری به منظور الحاق آن به یک کشور دیگر آسان میباشد. با توجه به تمایل ایجاد خطری که حتی «از بمباران مخازن تحقیقاتی هستهای زیرزمینی ایران بزرگتر است»، ظاهرا نیازی به در نظر گرفتن این حقیقت نیست که میلیونها آذری ایرانی در خارج از چهار استان ایرانی آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، و زنجان زندگی میکنند که در آنها اکثریت آذری هستند، و درصد زیادی از جمعیت مردم آذربایجان غربی کرد هستند و نه آذری. ظاهرا فاکتورهای بیربطی برای روهراباکر و بیشتر سیاستمداران آمریکایی مخالف ایران وجود دارد که جزئیات نامتناسب مزاحمتی برای آنها ایجاد نمیکند.
وظیفه و ایجاد «خطر بزرگتر» ــ بخوانید بیثبات کردن جمهوری اسلامی ــ آن چیزی است که اهمیت دارد، بدون لحظهای فکر به هزینههای بالقوهای که تحریک این نوع بیثباتسازی میتواند در هزینههای زندگی و معیشتی به همراه داشته باشد. «بیایید دردسر بسازیم» شعار است و چه کسی اهمیت میدهد که عواقب آن چه خواهد بود. هیچ چیزی وجدان این سیاستمداران آمریکایی را به درد نخواهد آورد ــ حتی مصیبتهایی که حمله عراق و اکنون جنگ برنامهریزینشده سوریه به دنبال داشته است.
متن کامل نامه این نماینده به کلینتون به این شرح است:
خانم وزیر
یکی از اعضای حزب حاکم جمهوری آذربایجان فوریه گذشته از دولت خواست تا نام این کشور را به «آذربایجان شمالی» تغییر دهد. سیاوش نوروزوف، یکی از اعضای پارلمان، پیشنهاد داد که 16 میلیون آذری ساکن در شمال غربی ایران (آذربایجان جنوبی) باید به صورت یک ملت واحد و متحد در بیایند. این سرزمین که آذربایجان جنوبی در نظر گرفته میشود، تقریبا دوبرابر جمهوری آذربایجان در شمال دارای جمعیت است. بنا بر گزارشات، این پیشنهاد مورد توجه چندین تن از اعضای پارلمان نیز قرار گرفته است.
در ایران، دولت تهران استانهایی که ساکنان آنها عمدتا قومهای آذری هستند را آذربایجان شرقی و غربی مینامد، بنابراین این موضوع خود ادلهای بر این ادعای دولت باکو میباشد که معتقدند سرزمین آذریها تقسیم شده است. در واقع، این قلمرو به واسطه معاهده ترکمنچای در سال 1828 و بدون جلب رضایت آذریها بین روسیه و ایران تقسیم شد. روسیه دیگر در این موضوع عامل تاثیرگذاری به حساب نمیآید، چرا که جمهوری آذربایجان استقلال خود را در سال 1991 به هنگام فروپاشی جماهیر شوروی بدست آورد. ایرانِ امروز از فارس حدود دو قرن گذشته بسیار متفاوت است.
به دنبال خبرهای اخیر پیرامون شکوفایی همکاری نظامی بین اسرائیل و آذربایجان، مسئله آذربایجان مجددا مطرح گردیده است. حمایت از چنین همکاریای برای ایالات متحده معقول به حساب میآید، چرا که حکومت دیکتاتوری و سلطهجویانه موجود در تهران دشمن ما و نیز دشمن آنها میباشد. نحوه تعیین هویت، احساس وفاداری، و اقدامات مردم خاورمیانه را نمیتوان همیشه بر اساس خطوط مرزی موجود بر روی نقشه یک کتابخانه تعیین کرد. ایران به منظور افزایش تاثیر خود در لبنان و عراق، از گروههای قومی و مذهبی سو استفاده کرده است. ایالات متحده باید به دنبال فرصتهایی باشد تا بتواند همین کار را در مناطق کلیدی انجام دهد. کمک در مشروعیت بخشیدن به اشتیاق مردم آذری برای کسب استقلال خود، در قیاس با تهدید بمباران مخازن تحقیقاتی هستهای زیرزمینی ایران، میتواند خطر بسیار بزرگتری برای حاکمان مستبد ایرانی به دنبال داشته باشد.
باتشکر
دانا روهراباکر