و هنگامیکه من دیگر نماندم،ماندی،پای من استوار
بی آنکه بلغزی ماندی...
هر چه کردم،هر چه گفتم،دیده و شنیده،تو به پایم ماندی،بی آنکه بلغزی ماندی
من که لغزیدم،تو دستم را گرفتی،من رها کردم تو را،اما تو ماندی،بی آنکه بلغزی ماندی...
من جفا کردم به تو،تو صفای خانه ات را گرد من وسعت گرفتی،ماندی...
به تو پشت کردم ولی پشت مرا به خودت کردی گرم ماندی...
فهمیده ام،خدایا خوب میدانم تو به پایم ماندی و می مانی
چون حال...
ای رفیق ماندنی تمام لحظه های من...
تمام نشدنیست مرام خداییت...