می دانی چه هستم
می دانی چه باید باشم
می دانی چه می خواهم باشم
دستم را بلند کرده از تو مدد می خواهم
تا یک دل آرام،
از تو طلب کنم.
دیگر نمی گویم کاش میشد
میگویم از تو می خواهم که خانه ای را که در بن بست سکوت ساخته ام ویران سازی
و میگویم از تو می خواهم که عشق به خودت را همچون داغی آتشین در سینه ام نگاه داری