سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

بخارا و اسطوره سازی از عناصر معاند انقلاب اسلامی

در این میان تحریف تاریخ و تطهیر شخصیت­ها در حد امکان، صورت می­پذیرد تا حدی که فردی همانند فریدون آدمیت، دیپلمات رژیم پهلوی تا سر حد یک آزادی­خواه وطن­پرست، معرفی می­شود، حال آنکه چگونه یک سیاستمدار وطن­دوست، می­تواند سال­ها در جهت تداوم یک حاکمیت وابسته­ای مثل حکومت پهلوی، تلاش کند خود جای سؤال دارد

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران به نقل از  بی باک:مجله بخارا را باید یک تریبون کامل جریان روشنفکری غرب زده دانست که به صورت دربست در اختیار ضد انقلاب قرار گرفته است.در هیچ جای از این نشریه نمی توان اشعار مذهبی و یا متناسب با فرهنگی اسلامی کشور پیدا کرد و از چهره های ادبی انقلاب و انقلابی نیز در صفحات این نشریه خبری نیست.

از دیگر سیاست های این مجله اسطوره سازی از عناصر فعال در رژیم پهلوی و ترویج اباحه گری است که در ادامه به صورت اجمالی به روند کلی آنها اشاره خواهد شد.

اسطوره­سازی از عناصر فرهنگی – سیاسی فعال در رژیم پهلوی

یکی از شگردهایی که در دستور کار دست­اندرکاران نشریه بخارا قرار دارد، اسطوره­سازی از عناصری است که سال­ها در دستگاه پهلوی، در جهت تثبیت و تداوم رژیم طاغوتی، در عرصه­های مختلف فعالیت داشتند.

بخارا، این تاکتیک را با استفاده از ارائه کثیری از مقالات نویسندگان هم­سو که عمدتاً از معاندین جمهوری اسلامی­اند، انجام می­دهد.

در این میان تحریف تاریخ و تطهیر شخصیت­ها در حد امکان، صورت می­پذیرد تا حدی که فردی همانند فریدون آدمیت، دیپلمات رژیم پهلوی تا سر حد یک آزادی­خواه وطن­پرست، معرفی می­شود، حال آنکه چگونه یک سیاستمدار وطن­دوست، می­تواند سال­ها در جهت تداوم یک حاکمیت وابسته­ای مثل حکومت پهلوی، تلاش کند خود جای سؤال دارد ؟!

شماره 65 مجله بخارا، به طور ویژه به مدح و تجلیل از فریدون آدمیت، اختصاص یافته است. در این میان، مروری بر تجلیل­کنندگان از فریدون آدمیت، می­تواند تا حدودی بازگوکننده ابعاد شخصیتی و خدمات وی باشد:

1. احسان نراقی    4. احسان یارشاطر

2. رضا براهانی      5. احمد کریمی حکاک

3. مسعود بهنود    6. باقر پرهام

ذکر این نکته حائز اهمیت است که فریدون آدمیت به استناد عملکرد و آثار وی، در زمره­ی تاریخ­نویسانی محسوب می­شود که تلاش می­کنند ضمن تاریخ­نگاری به ترویج و تبلیغ اندیشه­­های سیاسی و اجتماعی غرب جدید بپردازند.

 از علائق و گرایشات فریدون آدمیت نهضت مشروطه است. نهضتی که به باور کارشناسان با حمایت­ها و هدایت­های دولت­های غربی در ایران پا گرفت.

مشروطه در کشور ما، اشاره به نهضت عدالت­خواهانه­ای دارد که مردم ایران در حدود سال­های 1284-1285 هـ . ق به رهبری روحانیون به راه انداختند که در پروسه­ی آن علما دست به هجرت صغری و هجرت کبری زدند و با فشار مردم و حمایت علما، مظفرالدین­ شاه و وزیر خائن او عین­الدوله، وادار به عقب­نشینی شدند اما روشنفکران وابسته به محافل فراماسونری از عدم آگاهی برخی روحانیون درخصوص ایدئولوژی­های غربی استفاده کرده و با استفاده از تجمع مردم ناآگاه در سفارت انگلیس، درخواست مشروطه در دهان عدالتخواهان قالب کردند.

مشروطه، نظریه­ای است برخاسته از متن اندیشۀ دموکراسی و در واقع بیان دیگری از اندیشه لیبرال دموکراسی است که طرفداران آن در ایران، این نظریه را از منتسیکو فرانسوی، جان لاک انگلیسی و جان استوارت میل اقتباس کرده بودند و به این امر نیز اذعان داشتند.

یکی از دلایلی که فریدون آدمیت مورد توجه سیاست­گذاران نشریه بخارا قرار گرفته آن است که آدمیت، به اصول غربی مشروطه در آثار خود، به نحو برجسته­ای پرداخته است:

«اساساً فریدون آدمیت را باید تاریخ­نگار مشروطه دانست و از آنجا که مشروطه سنگ بنای اولین برخورد ما با تجدد و دنیای مدرن است. بنابراین می­توان آدمیت را راوی اصلی و با تحلیل­گر مهم دوره­ای بی­بدیل دانست. او خود از بازیگران این عصر طلایی نبود اما رابطه بی­واسطه­اش با برخی از این بازیگران از جمله مرحوم پدرش سبب شد که نگاه او به مشروطیت و افراد آن دوره براساس روایت­هایی بی­مانند و اسنادی بی­نظیر باشد که جز او از عهده هیچ مورخ دیگری برنمی­آمد. بدین سبب نمی­توان از کنار آدمیت به سهولت گذشت. او قابل نادیده­انگاری نیست ...»

اما تیر خلاص در جهت غایب اندیشه سران بخارا در حمایت و تجلیل از مرتد تاریخ شلیک می­شود:

«تردیدی نیست که در تاریخ­نگاری مشروطه نام فریدون آدمیت مانند احمد کسروی خواهد درخشید چون هرچه کسروی در شناخت سلسله رویدادهای مشروطه جد و جهد کرد و مدرک و سند به دست داد ، فریدون آدمیت به بررسی سیر اندیشه پرداخت. از همین رو ، تمام تجدد ایرانی با همه ابعادش در آثار او انعکاس یافته است»


در حقیقت تجلیل از مورخی همچون آدمیت، دستمایه­ای برای ترویج اندیشه­های غربی در قالب معرفی اندیشه­ها و آثار فریدون آدمیت است. به بهانه شرح آثار آدمیت از روشنفکران غرب­زده و ورود اندیشه مدرنیته به ایران به نیکی یاد شده است و در این میان ادعا می­شود که نهضت مشروطه، سرآغاز آزادی اندیشه و روشن­اندیشی در ایران بوده است. در حالی که ارمغان مشروطه برای ایران استبداد پهلوی و شبه مدرنیسم غربی بوده است.

«هوشنگ ماهرویان» در تجلیل از اندیشه فریدون آدمیت به صورت آشکار به اندیشه­های دین­ستیزانه وی اشاره می­کند و می­نویسد:

« آدمیت از میان همه رویدادهای خرد و کلان تاریخی، به تاریخ فکر اهمیت درجه اول می­دهد، فکری را درخور اعتنا می­داند که مبتنی بر خرد باشد و از این جهت با دکارت فیلسوف فرانسوی و همقطار ایرانی­اش احمد کسروی قابل مقایسه است و از رهگذر تحلیلی تاریخی و واقعیت­های موجود، به این نتیجه رسیده است که شرقیان از قافله تکامل بشری عقب افتاده و چاره­ای جز اقتباس اندیشه غربیان، که مبتنی بر خردگرایی است، ندارند.

آدمیت در برخورد با تفکر غربی، هیچ نوع تفکیکی را جایز ندانسته و آن را در تمام حوزه­های زندگی انسان، اعم از سیاست، هنر، علم اجتماع و ادبیات، برترین می­داند (تا به روزگار ما) : باید معترف باشیم که در مرحله تصادم مغرب و مشرق، همه جامعه­های آسیایی در جهات مادی و عقلی و مدنی در سطح خیلی پایین­تری از مدنیت قرار داشتند.

علمشان عین جهل بود. هنرشان کمال بی­هنری، صنعت­شان ابتدایی، حکومت­شان مظهر بیدادگری و پست­ترین انواع حکومت و ساختمان اجتماعی­شان، قرون وسطایی یا پیش از قرون وسطایی و از همه مهمتر و بدتر، انسان آسیایی صاحب اعتبار و ارزش حقوقی که قائم به خود باشد نبود. ولی در همه آن رشته­ها، غربیان پس از یک دورۀ طولانی پستی و بی­دانشی، به راه ترقی روزافزون افتاده بودند و هر پیشرفتی که در تعقل سیاسی صورت گرفت، ثمرۀ تمدن غرب بود ...»

آدمیت، در واقع یک تاریخ­نگار صددرصد وابسته به تمدن غربی است. او دوای مشکلات کشور را در تجدد و مدرنیته می­بیند و به شدت از این رای خود دفاع می­کند. آدمیت روی در روی جلال آل­احمد که از منتقدین غرب­زدگی جریان روشنفکری است می­ایستد و درباره آن چنین می­نویسد:

« آدمیت می­نویسد مولف کتاب روشنفکران (منظور جلال آل­احمد است) و هم قلم نااهل او، در سنگر واحد ارتجاع قرار می­گیرند و به اتفاق بر مشروطیت می­تازد.

او کتاب « غرب­ زدگی » و « در خدمت و خیانت روشنفکران » را چنین تعریف می­کند:

«غرب­زدگی نوشته پریشان و سست­مایه­ای است. آن کتاب روشنفکران نیز جُنگی را می­ماند که هر چه نویسنده در عمرش خوانده به درون آن فروریخته، چیزهای پراکنده و ناجور - بدون اینکه ذهن نویسنده چنین توانایی را داشته باشد که انسجامی به آن ببخشد، اگر از اصل انسجام­پذیر باشند. در آن از کیومرث می­خوانیم تا ترجمۀ متن مقاله­ای از « گرامشی » نویسنده توانای مارکسیست، همه مطالب به هم وصله پینه شده، اما وصله پینه­ای ناجور و گاه مضحک . « زنبیل » حاج فرهاد میرزا متعمدالدوله، یک دست­تر و مربوط­­­ ­تر است تا آن دفتر خیانت روشنفکران رو سیاه ما. »

آدمیت، معتقد است در واقعه مشروطه­خواهی، دولت انگلیس نقشی نداشته است و این اندیشۀ دخالت انگلیس ، ناشی از اوهام و خیالات است .

 برای آدمیت ، دین ، یک پدیدۀ اجتماعی و عارضی بود که وسیلۀ سرپوش نهادن بر تغییرات و تحولات اساسی در زندگی انسان ایرانی بود. برای مثال، از نظر آدمیت، رژی یا همان تحریم تنباکو ، حرکتی منتسب به تاجران اصفهان و شیراز و تبریز و تهران بود که پوششی دینی یافت.

از نظر آدمیت، تلاش­های امیرکبیر، در راستای زدودن نقش دین و روحانیت از جامعه بود. اساساً تفسیر آدمیت در تاریخ­نگاری، تفسیری بود که لامذهبی را بر همۀ اندیشه­ها و افکار سیطره می­داد. 

تاریخ­نویسی مشروطه پس از کسروی که تاریخ سیاسی مشروطه را نوشته بود ، مهمل مانده بود و آدمیت از زاویۀ دیگری به آن پرداخت. هر دو در این که فرزند مشروطه بودند ، مشترک بودند. اما کسروی بیشتر به تاریخ سیاسی مشروطه علاقمند بود و آدمیت به تاریخ فکری و فرهنگی آن.

ترویج اباحه­گری در قالب یک مقاله نقد اجتماعی

در شماره 62 مجلۀ بخارا ، در بخش نقد اجتماعی مجله ، مقاله­ای تحت عنوان « عشق­ها و پاساژها» نگاشته شده بود که سراسر ترویج اباحه­گری و عادی جلوه دادن عشق­های خیابانی است. همچنین در این مقاله ، فقراتی وجود دارد که در آن افرادی را که در جوامع به اصطلاح توسعه نیافته زندگی می­کنند را به دلیل حاکمیت فرهنگ­های اجتماعی و هنجارهای عمومی متفاوت با جوامع توسعه یافته، دارای یک دوگانگی می­داند و آن را مورد مذمت قرار می­دهد.

« حالا آدم­هایی که در جامعه توسعه نیافته و یا رو به توسعه زندگی می­کنند ، علاوه بر همه چندپاره­گی­هایی که بر سرشت و سرنوشت جمعی­شان تحمیل شده است دچار یک دوپاره­گی جدید هم می­شوند. دچار یک زیست دوگانه. آدم­های چنین جامعه­ای دوزیست هستند .

 یک زیست پاساژی دارند و یک زیست برون پاساژی. آنجا روشنایی است و سبک­بالی و شادخواری و این جا تاریکی و سنگینی و رنج نداشتن و نتوانستن و نشدن و نکردن.

این جا یک محرومیت تام و تمام واقعی است و آنجا یک برخورداری تام و تمام نیمه­واقعی و نیمه وهمی است. این زیستن دوگانه و ناسازگاری که بر افراد چنین جامعه­ای نازل می­شود، پریشانی­های طاقت­فرسای دیگری برای او در آستین دارد . »

« در واقع زیستن پاساژی و استقبال بیش از حد از آن، یک جور پناه بردن به درخشش­های پر سر و صدا و بی­آرام و قرار و فراموشی­آور و خلسه­آوری است که می­تواند نشانۀ واکنش آگاهانه و بیشتر ناآگاهانۀ فرد باشد در برابر واقعت سخت و خشن و بی­رحمی که او را احاطه کرده است.

 واقعیتی که ظاهراً فرد هیچ دخالتی و یا چندان دخالتی در وقوع آن نداشته است. این واقعیت بسیار فراتر از آستانۀ تحمل اوست.

 او نه می­تواند واقعیت را تحمیل کند و نه می­تواند آن را تغییر دهد. پس می­گریزد از آن و می­شتابد به سوی پاساژها به سوی آن شلوغی­هایی که جان می­دهد برای فراموشی و کاهش بار سنگین هستی واقعی ... »

در بخش دیگری از این مقاله توصیف عشق­های خیابانی به صورت تفصیلی و با کنار هم قرار دادن تعابیر مختلف و تصویرهای ذهنی متعدد ، نوعی ترویج اباحه­گری، محسوب می­شود.

« آدم­ها با چشم­هایشان جذب مغناتیس عشق می­شوند همان­طور که جذب مغناتیس سایر اجناس و اشیاء پاساژها می­شوند. همان­طور که چشم­شان می­چرخد در لابه­لای تاپ و شلوارک­ها و لباس­های مجلسی شبانه و عصرانه ، گاهی هم می­چرخد روی چیزی از جنس خودشان ... »

نویسنده در جایی از مقاله به طور غیر مستقیم اما کاملا معنی­دار و مفهوم ، خودداری از ارضای خارج از چارچوب و ضوابط امیال و غرایز جنسی را عامل ایجاد پریشانی­های روحی و بیماری­های روانی می­داند و چنین می­نویسد:

« در پاساژها نه « تن » تابوست و نه « روان » تابوست، « مصرف » تنها تابوی موجود و مقبول است. همه چیز مصرف شدنی است.

 همه چیز مصرف کردنی است. مصرف اصل پایدار پاساژهاست. آدم­ها در پاساژها و برای پاساژها زندگی می­کنند. پس ، از تن و روان­شان خرج می­کند. تن و روان تابع اصل مصرف است نه برعکس. 


در حاکمیت این اصل، نابرابری جنسی و نابرابری سنی وجود ندارد. زندگی همه از هنگام تولد حتی پیش از تولد و تا قبل از بازنشستگی (که مساوی مرگ و نیستی و ندیدن و نخواستن و به حساب نیامدن است) تابع همین اصل است.

اصل پایدار مصرف بر بنیاد لذت آنی است. لذت مصرف آنی و لذت داشتن آنی ، معنای زندگی است. آنکه از این لذت آنی محروم شود و محروم می­ماند، دچار تشویش روان و آشفتگی زندگی می­شود. بخش عمده­ای از آشفتگی­های زندگی­های امروزی به خاطر همین محرومیت از مصرف است. این محرومیت، زندگی را بی­معنا و بی حاصل می­کند.

روابط آدم­ها را قهرآمیز می­کند ... »

به صورت کلی نشریه بخارا و دیگر مجلات هم سو با این جریان مهملی امن برای انتشار دیدگاه افرادی است که به فرموده امام راحل با هیچ منطقی خلع سلاح نمی شوند و افرادی است که ذره ذره وجودشان با کشورهای سلطه گر و تفکر استکباری آنان خو گرفته و برای ضربه زدن به اسلام عزیز از هیچ تلاشی فروگزاری نخواهند کرد.

به هر صورت و جدای از عملکرد این نشریات باید از عدم حضور نیروهای ارزشی و انقلاب در این فضا نیز گله داشت چرا که با عدم حضور در فضاهایث فکری و درگیر شدن به امور اجرایی میدان به دست این افراد نشان دار تاریخ می افتد.

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.