به گزارش خبرنگار
حوزه تلويزيون باشگاه خبرنگاران شب گذشته همايون اسعديان كارگردان سينما مهمان برنامه ي گفتگوي تنهايي بود.
اسعديان بيان كرد: زندگي شهري به سرعت در حال حركت است و امروز شرايط بگونه اي شده است كه هر كسي مي خواهد گليم خود را از آب بيرون بكشد.
زماني بود كه ما از خوردن نان و پنير و سبزي لذت مي برديم و امروز تمامي آن لذت هاي گذشته به خاطرتمان سپرده شده است.
وي افزود: امروز نگاهمان به زندگي عوض شده است تمام عمر مي دويدم براي چيزي كه نام آن را خوشبختي گذاشته ايم.
اسعديان در پاسخ به اين سوال كه وقتي كه از همه چيز خسته مي شود به چه چيزي روي مي آورد گفت: ما به كارمان پناه مي بريم، ما ديدن يك فيلم و يا خواندن يك كتاب روحمان تازه مي شود و انرژي مي گيريم.
كارگردان فيلم سينمايي، "طلا و مس" اظهار داشت: خداوند متعال در تمامي دوران زندگي ام همواره در كنار من بود و او را به خاطر همه چيز شاكر هستم گر چه جوانان بسيار مستعدي در شهرستان ها هستند كه به علت نداشتن امكانات نتوانسته اند به جايگاه خوبي برسند، اما در نهايت او را به خاطر فرصت زندگي كه به عنايت كرده است شكر گزارم.
"اسعديان" به خاطره اي از سريال "بچه هاي خيابان" اشاره كرد وگفت: خاطرم هست هنگام نوشتن سريال "بچه هاي خيابان" جمله اي را در كار نوشتم و مي خواستيم از خانواده شاكي رضايت بگيريم كه مفهوم آن جمله به كلام ديباي خداوند باز مي گشت خداوند در مورد همه چيز حكم داده است ولي حكم قصاص را به گردن بنده گذاشته كه مي تواني ببخشي يا قصاص كني. اين يعني اينكه خداوند مي خواهد بندگان خود را امتحان كند.
اين كارگردان به لذت خلق كردن يك اثر هنري اشاره كرد و گفت: اساسا خلق كردن كار بسيار لذت بخشي است وقتي يك مجموعه دور هم جمع مي شوند و يك فيلم خلق مي شود و بسيار لذت بخش است.
وي ادامه داد: خلق كردن يك اثر هنري ازخلق يك فيلمنامه صورت مي گيرد و طبيعتا آن چيزي ارزش دارد كه بتواند انسان را به زندگي اميدوار كند. قرار نيست يك فيلم فقط پليدي ها را نشان دهد.
چارلي چاپلين جامعه خود را نقد مي كند اما هميشه در پايان به يك افقي روشن در آيند مي رسد.
اسعديان به اتفاقي كه در زندگي رخ مي دهد او به جاي مهندس، كارگردان سينما شود اشاره كرد و گفت: سال دوم دبيرستان يك روز دوست صميمي من با عجله از كلاس درس خارج شد، وقتي از او پرسيدم كجا مي روي گفت: كلاس فيلمسازي مي روم و از او خواستم فردا كه مي رود من را نيز با خود ببرد و در نهايت بر حسب تصادف كه قرار بود مهندس بشوم، فيلمساز شدم و امروز به عنوان كارگردان در سينما در حال فعاليت هستم.
اين كارگردان به فرصت حياتي كه خداوند به او عطا كرده است و گفت: اگر بخواهم براي يك چيز خداي خود را شاكر باشم آن فرصت حياتي است كه او به من عنايت كرده است، زندگي لذت بخش و زيبا است، ديدن جهان هستي لذت بخش است، ارتباط هاي عاطفي نيز دوست داشتني است.
او از مرگ مي ترسد و مي گويد: خيلي صادقانه بگويم من از مرگ مي ترسم و تمايل دارم اگر روزي قرار باشد از اين دنيا بروم يا در اثر يك صانحه بميرم و يا اينكه آلزايمر بگيريم./ي2