سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

شیخی که امام زمان(عج) او را «برادر» خواند/ ولایت

آخرین مطلب این وبلاگ به بیان مناقب فقیه عالیقدر شیخ مفید اختصاص دارد.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، وبلاگ ولایت در آخرین یادداشت خود مطالب جالبی درباره شخصیت فقیه بزرگ اسلام شیخ مفید منتشر کرده است:

شیخ مفید به حسنین(ع) فقه می‌آموزد!

شبی شیخ مفید در خواب دید که در مسجد «کرخ» بغداد نشسته است و فاطمه زهرا (س) دست امام حسین(ع) و امام حسین(ع) را گرفته بود و به نزد شیخ مفید آمد و فرمود: «یا شیخ! علّمهما الفقه»؛ «ای شیخ! به این دو، فقه تعلیم بده».

شیخ از خواب بیدار شد و در حیرت افتاد که این چه خوابی بود و من کی هستم که به دو امام فقه تعلیم دهم؟ از سوی دیگر دیدن چنین خوابی شیطانی نیست، وقتی صبح شد، شیخ به مسجدی که در خواب دیده بود رفت و در آنجا نشست؛ ناگهان دید که زنی جلیل و محترم در حالی که کنیزان دور او را گرفته و دست دو پسر را در دست دارد، وارد مسجد شد، وی به نزد شیخ آمد و گفت: «یا شیخ! علّمهما الفقه»، شیخ تعبیر خواب را فهمید و به تعلیم و تربیت آنان همت گماشت و بسیار به آن دو بزرگوار احترام می‏کرد، آن دو پسر کسانی نبودند جز «سید رضی» معروف به شریف و «سید مرتضی» معروف به علم الهدی، که از فقهای سرامد روزگار شدند.

* احتجاج شیخ مفید با قاضی عبدالجبّار

در عصر شیخ مفید‌(ره)، یکی از علمای بزرگ اهل تسنّن، در بغداد مجلس درسی داشت و به نام «قاضی عبدالجبّار» معروف بود، روزی قاضی عبدالجبّار در مجلس درس خود نشسته بود، شاگردانش از سنّی و شیعه حاضر بودند، در آن روز شیخ مفید‌(ره) نیز به آن مجلس وارد شد و دم در نشست، قاضی تا آن روز شیخ مفید را ندیده بود، ولی وصفش را شنیده بود.

پس از لحظه‌ای، شیخ مفید به قاضی رو کرد و گفت: «آیا اجازه می‌دهی، در حضور این دانشمندان، سؤالی از شما ‌کنم؟»

قاضی: بپرس!

شیخ مفید: این حدیثی که شیعیان روایت می‌‌کنند که پیامبر (ص) در صحرای غدیر، درباره علی (ع) فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ»؛ «هر کس که من مولای اویم، پس علی‌ مولای اوست»، آیا این حدیث صحیح است و یا این‌که شیعه آن را به دروغ ساخته است؟

قاضی: این روایت، صحیح است.

شیخ مفید: منظور از کلمه «مولی» در این روایت چیست؟

قاضی: منظور، آقایی و اولویّت است.

شیخ مفید: اگر چنین است پس طبق فرموده پیامبر (ص)،‌ علی (ع) آقایی و اولویّت بر دیگران دارد، بنابراین، این همه اختلاف و دشمنی‌ها بین شیعه و سنّی برای چیست؟

قاضی: ای برادر! این حدیث (غدیر) روایت (و مطلب نقل شده) است، ولی خلافت ابوبکر، «درایت» و امری مسلّم است، و آدم عاقل، به خاطر روایتی، درایت را ترک نمی‌کند!

شیخ مفید: شما درباره این حدیث چه می‌گویید که پیامبر (ص)، در شأن علی (ع) فرمود: «یَا عَلیُّ حَرْبُکَ حَرْبِی وَ سِلْمُکَ سِلمِی»؛ «ای علی! جنگ تو، ‌جنگ من است، و صلح تو،‌ صلح من است».

قاضی: این حدیث،‌صحیح است.

شیخ مفید: بنابراین آنان‌که جنگ جَمَل را به راه انداختند، مانند طلحه و زبیر و غیره، با علی (ع) جنگیدند، طبق حدیث فوق و اعتراف شما به صحّت آن، باید (با شخص رسول خدا‌ (ص) جنگیده باشند) و کافر باشند.

قاضی: ای برادر! آن‌ها (طلحه و زبیر و ...) توبه کردند.

شیخ مفید: جنگ جمل، درایت و قطعی است، ولی در این‌که پدید آورندگان جنگ، توبه کرده‌اند، روایت و شنیدنی است و به گفته تو نباید درایت را فدای روایت کرد و مرد عاقل به خاطر روایت، درایت را ترک نمی‌کند.

قاضی، در پاسخ این سؤال فرومانده، پس از ساعتی درنگ، سرش را بلند کرد و گفت: «تو کیستی؟»

شیخ مفید: من خادم شما محمّد‌‌‌ بن محمّد ‌بن نعمان هستم.

قاضی همان‌دم برخاست و دست شیخ مفید را گرفت و بر جای خود نشانید و به او گفت: «اَنْتَ الْمُفِیدُ حقّاً»؛ «تو در حقیقت، مفید (فایده بخش) هستی».

علمای مجلس از رفتار قاضی رنجیده‌خاطر شدند و همهمه کردند، قاضی به آن‌ها گفت: من در پاسخ این شیخ (مفید)، درمانده شدم، اگر هر یک از شما پاسخی دارد، برخیزد و بیان کند.

هیچ کس برنخاست، به این ترتیب، شیخ مفید، پیروز شد و لقب «مفید» در این مجلس، برای او بر سر زبان‌های مردم افتاد. (مجالس المؤمنین، جلد 1، صفحه 200 و 201 )

*ماجرای فتوای اشتباه شیخ مفید

شخصی روستایی خدمت شیخ رسید و سؤال کرد: «زنی حامله فوت کرده و حملش زنده است؛ آیا باید شکم این زن را پاره کرده و طفل را بیرون بیاوریم و یا این که با آن حمل، او را دفن کنیم»؟، شیخ پاسخ داد: «با همان حمل او را دفن کنید»!

آن مرد برگشت، در میان راه دید، سواری از پشت سر می‏تازد و می‏آید، چون نزدیک رسید، گفت: «ای مرد، شیخ فرموده است که شکم آن زن را پاره کرده و طفل را بیرون آورده و زن را دفن کنید»، آن مرد چنین کرد، پس از چندی ماجرا را برای شیخ نقل کردند، شیخ فرمود: «من کسی را نفرستادم و معلوم است که آن شخص صاحب الامر(عج) بوده است، حالا که در احکام شرعیه خطا می‏کنم، همان بهتر که دیگر فتوا ندهم»، پس به خانه رفت و در خانه را بست و بیرون نیامد و پاسخ مراجعین را نمی‏داد.

تا اینکه از سوی حضرت ولی عصر(عج) توقیعی برای شیخ با این مضمون صادر شد: «وظیفه‏ شماست که فتوا بدهید و وظیفه ماست که شما را حمایت کرده و نگذاریم که در خطا بیفتید»، پس از این دستور، شیخ بار دیگر بر مسند فتوا نشست. (داستان‏هایی از زندگی علماء، تألیف محمدتقی صرفی)

*توقیعاتی که از ناحیه مقدسه برای شیخ مفید صادر شد

در ظرف سه سال، سه توقیع از ناحیه امام عصر ارواحناه فداه به شیخ مفید رسید که امام در خطاب‌هایش به او چنین مى‏فرمایند:

-«للاخ الاعز السدید الشیخ المفید»؛ «برادر عزیز و استوار شیخ مفید»

-«سلام علیک ایهاالعبد الصالح الناصر للحق الداعى الیه»؛ «سلام بر تو اى بنده شایسته خدا و اى یارى دهنده حق و دعوت کننده به سوى آن».

این در حالی است که در زمان غیبت کبرى هیچ توقیعى از ناحیه مقدسه نرسیده است، مگر براى شیخ مفید و شیخ اسدالله کاظمینى که نشان از اهمیت جایگاه شیخ مفید دارد. در ادامه به خلاصه این سه توقیع اشاره می‌شود:

*توقیع اول

نامه‌ای به برادر با ایمان و دوست رشید ما، ابوعبدالله محمد بن نعمان - شیخ مفید - که خداوند عزت وی را مستدام بدارد، سلام خداوند بر تو ای کسی که در دوستی ما به زیور اخلاص آراسته‌ای و در اعتقاد و ایمان به ما دارای امتیاز مخصوص هستی، ما در مورد نعمت وجود تو خداوند یکتا را سپاسگزاریم و از پیشگاه مقدس خداوندی استدعا می‌کنیم که بر سید و مولای حضرت محمد بن عبدالله (ص) و خاندان او درود و صلوات پیاپی و بی‌نهایت خویش را نازل فرماید.

از آنجا که در راه یاری حق و بیان سخنان و نصایح ما صادقانه کوشیدی، خداوند این افتخار را به شما ارزانی داشته و به ما اجازه فرموده است که با شما مکاتبه کنیم، شما مکلف هستید که اوامر و دستورات ما را به دوستان ما برسانی، خداوند عزت و توفیق اطاعتش را به آنان مرحمت فرماید و مهمات آنان را کفایت کرده، در پناه لطف خویش محفوظشان دارد.

*توقیع دوم

اما بعد! درود بر تو ای دوست پراخلاص در دین خدا! ای آن که در عشق و ایمان به خاندان وحی و رسالت به اوج آگاهی و یقین پر کشیدهای! من نجات آن کسی را تضمین میکنم که در آن فتنه برای خود، موقعیت و جایگاهی نجوید و در انتقاد و عیب‌جویی از آن به راهی خداپسندانه گام سپارد.... و به تو که خداوند برای یاری حق توفیقت ارزانی داشته، پاداشت را به خاطر سخنان جاودانهای که با صداقت از جانب ما میگویی، کامل و افزون سازد! اعلام میداریم که به ما (از جانب آفریدگار هستی) اجازه داده شده است که تو را به افتخار دریافت نامه و پیام کتبی مفتخر ساخته و تو را مسئول سازیم که آنچه را به تو مینگاریم، همه را به دوستان راستین ما که در قلمرو پیام رسانیت هستند، برسانی

...این نامه ما به سوی توست، خداوند به چشم بیدارش که هرگز آن را خواب نمیگیرد، تو را حفظ کند، این نامه را نگهدار و آنچه را برایت نگاشتهایم به کسی نشان مده و هیچ کسی را از محتوای آن آگاه مساز و آنچه در این نامه است تنها به افراد مورد اعتماد خویش بازگو و به خواست خداوند پیروان ما را به عملکرد بر طبق محتوای آن، سفارش کن و درود خدا بر محمد و خاندان پاک و پاکیزهاش باد!

*توقیع سوم

درود خدا بر تو ای یاری رسان حق! و آن که با گفتار راستین و شایسته، مردم را به سوی حق فرا میخوانی! در جریان باش که به خاطر کارهای سازنده و شایستهات نزد ما مقرب هستی و خداوند به مهر و لطف خود، تو را به انجام و تدبیر این کارهای شایسته توفیق ارزانی داشته است.

...ما اینک در قرارگاه خویش، در مکانی ناشناخته بر فراز قلهای سر به آسمان کشیده، اقامت گزیدهایم که به تازگی به خاطر عناصری بیداد پیشه و بی ایمان، بنا گزیر از منطقهای پر دار و درخت به این جا آمدهایم و به زودی از اینجا نیز به دشتی گسترده که چندان از آبادی به دور نیست، فرود خواهیم آمد و از وضعیت و شرایط آینده خویش تو را آگاه خواهیم ساخت تا به آن وسیله در جریان باشی که به خاطر کارهای سازنده و شایستهات نزد ما مقرب هستی و خداوند به مهر و لطف خود، تو را به انجام و تدبیر این کارهای شایسته توفیق ارزانی داشته است.(بحارالانوار، جلد 3، صفحه 175)

* تشییع پیکر شیخ مفید با حضور 80 هزار نفر

سرانجام شیخ مفید در سال 413 هجری قمری در بغداد، پس از 75 سال تلاش و خدمت ارزنده درگذشت و مورد تجلیل فراوان مردم و قدردانی علما و فضلا قرار گرفت و به تعبیر شاگرد بزرگوارش شیخ طوسی که خود حاضر در صحنه بوده است، روز وفات او از کثرت دوست و دشمن برای ادای نماز و گریستن بر او، همانند و نظیر نداشته است، 80 هزار تن از شیعیان او را تشییع کردند و سید مرتضی علم الهدی بر او نماز گزارد و در حرم مطهر امام جواد(ع) پایین پای آن حضرت و نزدیک قبر استادش «ابن قولویه» مدفون شد.

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.