سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

گفتگو با یک زن زندانی؛

به خاطر بچه‌ام ديگر به سراغ مواد نمي‌روم!

وقتی معتادی را در تلویزیون می‌دید، تصور می‌کرد معتاد نه عرضه دارد، نه اراد‌ه ای برای ترک. فکر نمی‌کرد اعتیاد هیچ راه علاجی ندارد. وقتی خودش را به آن آلوده کرد....

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، وقتی معتادی را در تلویزیون می‌دید، تصور می‌کرد معتاد نه عرضه دارد، نه اراد‌ه ای برای ترک. فکر نمی‌کرد اعتیاد هیچ راه علاجی ندارد. وقتی خودش را به آن آلوده کرد، خودش را فردی توانا و بااراده می‌دانست که می‌تواند هر وقت خواست اعتیاد را ترک کند ولی اکنون می‌بیند معتاد بیماری است که قادر نیست به تنهایی خودش را درمان کند. برای درمانش خیلی عوامل دیگر لازم است که مانند یک زنجیره درمانی، او را نجات دهند.

نام مستعار او ستاره است. اعتیادی که چند ماه قبل او را به ورطه نابودی کشاند، آثاری از خود بر صورت وی باقی گذاشته است. رنگ چهره اش مایل به زردی و تیرگی وسرشار از بی حسی و بی حوصلگی است! حالا با این وضعیت، علاقه به همسرش باعث جرقه‌ای مثبت در ذهنش شده است تا اعتیاد را ترک کند! وی 27 سال دارد. می‌دانست که معتاد را به زندان نمی‌برند. به دنبال راهی بود تا مدتی از همه چیز دور باشد و اراده خودش را بسنجد. اراده برای دوری همیشگی از اعتیاد.

به همین خاطر دو گرم کراک را در جیبش گذاشت و پا به کلانتری گذاشت و گفت من موادمخدر دارم. همان طور که انتظارش را داشت، دستبند بردستانش نقش بست و ساعتی بعد، او در مقابل قاضی، منتظر رفتن به زندان بود!

از خانواده ات بگو!
3 خواهر و 4 برادر دارم. خودم بچه پنجم خانواده هستم. پدرم پیر و از کارافتاده شده، در حال حاضر تحت پوشش کمیته امداد هستند. هم خودم و هم خانواده ام مستأجریم...

تحصیلاتت چه قدر است؟
تا اول دبیرستان خواندم و بعد ترک تحصیل کردم.

ستاره! برای چندمین بار است که زندانی می‌شوی؟
دومین بار است. فقط یک سابقه دارم که به خاطر درگیری در خیابان بود و دو هفته در زندان ماندم و با رضایت شاکی، آزاد شدم.

شاکی که بود؟
یک دختر جوان که فکر کرد به عمد به او تنه زده‌ام تا کیفش را سرقت کنم. با هم درگیر شدیم، وقتی پلیس آمد، او گفت من می‌خواستم کیفش را بزنم. ضربه مشتم پای چشمش، باعث شد تا
دو هفته مهمان زندان باشم.

متأهلی؟
بله، البته سه بار ازدواج کرده‌ام. 18 ساله بودم که با همسر اولم رضا ازدواج کردم. خیلی او را دوست داشتم. از نظر مالی خانواده‌اش خیلی پولدار بودند. اما مدتی بعد فهمیدم که معتاد است. دست بزن هم داشت. 4 سال با او زندگی کردم و پس از مدتی این در و
آن در زدن، طلاق گرفتم. از ازدواج اولم یک پسر 7 ساله دارم. اسمش سعید است.

حضانت سعید را هم گرفتی؟
بله، در مقابل مهریه، حضانتش را گرفتم اما چند ماه بعد مجبور شدم به بهزیستی تحویل دهم، چون توانایی مالی نداشتم و نمی‌توانستم از او نگه داری کنم. پدر سعید به روسیه رفت و یک ریال هم برای او خرجی نمی‌فرستاد.

دوباره ازدواج کردی؟
یک سال بعد از طلاق، به صورت صیغه موقت با مردی به نام رسول ازدواج کردم که شغل آزاد داشت. قبل از آن که زمان عقدمان به پایان برسد، سکته مغزی کرد و از دنیا رفت. زن و بچه هایش نمی‌دانستند ما عقد موقت خوانده‌ایم؛ من هم حرفی نزدم.

معتاد هم بود؟
نه، اما مشروب می‌خورد. من قبل از طلاق، توسط رضا معتاد شده بودم. در آن زمان مصرفم کم بود ولی بعد از ازدواج با رسول، اعتیادم علنی شد و اطرافیانم فهمیده بودند که من معتاد هستم.

تو که به خاطر اعتیاد، از همسر اولت طلاق گرفتی، چرا خودت معتاد شدی؟
ناراحتی اعصاب داشتم. هر شب 7 یا 8 قرص آرامبخش می‌خوردم تا بتوانم بخوابم. کم کم از دوستانم شنیدم که با مصرف کراک، نیازی به مصرف این همه قرص نیست!

موفق شدی با اعتیاد بی‌خوابی‌ات را درمان کنی؟
چند روز اول، احساس خوبی داشتم. آرام و خوشحال بودم ولی یک هفته نشد که دیگر کراک هم مرا آرام نمی‌کرد. هم قرص آرامبخش می‌خوردم و هم کراک مصرف می‌کردم و معتاد شدم! اگر قبلاً قرص آرامم می‌کرد، حالا دیگر وقتی کراک به من نمی‌رسید، از خود بیخود می‌شدم. هیچ چیز برایم معنا نداشت جز مواد! گاهی فکر می‌کردم می‌توانم برای به دست آوردن کراک، حتی آدم هم بکشم!

ازدواج سوم‌ چگونه بود؟
6 ماه قبل با عباس عقد خواندم. البته باز هم عقد موقت ولی او مجرّد بود و در سن 37 سالگی هنوز زن نداشت.

هزینه خرید کراک را چگونه تهیه می‌کردی؟
از عباس یعنی همین شوهر سوم می‌گرفتم.

می‌دانست که برای خرید مواد می‌خواهی؟
بله، البته ناراحت می‌شد و از من می‌خواست اعتیاد را ترک کنم. قول داده بود اگر اعتیاد را ترک کنم، عقد رسمی‌بخوانیم و او دیگر با زنی جز من، ازدواج نکند.

چرا به خاطر او مواد را ترک نکردی؟
ستاره سکوت می‌کند. وقتی اعتیاد به زندگیش وارد شد، مهر و علاقه مادری از آن رخت بربست. او می‌توانست کار کند و شرافتمندانه فرزندش را بزرگ کند ولی با وجود او نمی‌توانست ساعت‌ها کنار بساط کراک، در خاکسترها سیر کند! پس با بهانه قرار دادن عدم توانایی مالی، او را از خود راند

چرا به زندان آمدی؟
راستش از اعتیاد خسته شده بودم. می‌خواستم جایی باشم که مجبور به ترک آن شوم. 2 گرم کراک برداشتم و به کلانتری رفتم و گفتم من مواد مخدر دارم. طبق پیش بینی مرا دستگیر کردند به دادگاه فرستادند. حالا قاضی می‌داند که عمداً برای ترک اعتیاد این کار را انجام داده‌ام و نمی‌دانم چه حکمی ‌برایم صادر خواهد کرد. امیدوارم بتوانم در این مدت حتی فکر مواد را از سرم بیرون کنم و بعد از آزادی یک آدم دیگر باشم. متأسفانه فکر نمی‌کنم زیاد مرا در اینجا نگه دارند. دلم می‌خواهد آن قدر بمانم تا هم خیال خودم راحت شود و هم شوهرم!

پس حکم صادر نشده؟
فعلاً بلاتکلیف هستم.

چرا این تصمیم را گرفتی؟
شوهرم مرا تشویق به ترک اعتیاد کرد. شاید وقتی ببیند سالم شده‌ام حاضر شود سعید را پیش خودم بیاورم و خرجش را بدهد. شاید هم قبول نکند ولی با علاقه ای که به او دارم، تصمیم به ترک اعتیاد گرفتم. همیشه دوست داشتم سعید بزرگ شود و به مدرسه برود ولی...
با گوشه روسری، اشکش را پاک می‌کند و ادامه می‌دهد: وقتی در دام کراک افتاده بودم، اصلاً یادم رفته بود برای سعید آرزوها داشتم.

قبل از ازدواج و آشنایی با موادمخدر، چه تصوری از معتاد داشتی؟
من فقط معتاد را در تلویزیون دیده بودم، فکر می‌کردم این آدم ها آن قدر بدبخت هستند که عرضه ترک اعتیاد را ندارند. وقتی خودم معتاد شدم، فهمیدم آدم معتاد مریض است. درست مثل هر مریض دیگری و به تنهایی قادر نیست خودش را درمان کند.

برای ادامه زندگیت چه تصمیمی‌داری؟
سعید را از بهزیستی پس می‌گیرم و خودم بزرگش می‌کنم.
سر کار می‌روم تا مخارج درس و تحصیل سعید را فراهم کنم. اگر شوهرم به‌صورت رسمی ‌با من ازدواج کند، می‌توانیم 3 نفری با هم زندگی کنیم. البته خانواده‌اش موافق نیستند. اگر به خاطر شوهرم زندانی شدم تا مواد را کنار بگذارم، بعد از آزادی به خاطر آینده بچه‌ام، دیگر به سراغ موادمخدر نمی‌روم.

در اینجا وقتت را چگونه می‌گذرانی؟
من تازه آمده ام. اما می‌خواهم در یکی از کلاس‌های هنری ثبت نام کنم تا بعد از آزادی، یک حرفه یا هنری بلد باشم و کار کنم.

هنر چه کمکی به تو خواهد کرد؟
وقتی احساس کنم که کاری بلد هستم و می‌توانم با هنر دست خودم هم سرم گرم باشد، هم اثری خلق کنم و هم با آن درآمدی داشته باشم، خیلی راحت تر می‌توانم از اعتیاد دور باشم. اعتیاد مال آدم‌هایی است که خودشان را باور ندارند و با گذراندن وقتشان به بطالت دنبال یک راه برای گذراندن روزهای زندگی هستند و به نظر خودشان خیلی اراده برای ترک دارند ولی اشتباه اصلی اینجاست. اعتیاد درست همین اراده ها را از بین می‌برد!

برداشت آخر
وقتی ستاره طلاق گرفت، می‌توانست با هدف زندگی شرافتمندانه در کنار دخترش، زندگی سالمی‌ داشته باشد ولی کراک مدتی او را از این زندگی و هدف دور کرد. امید داریم او با درس گرفتن از این دوره تلخ زندگیش، هدف خود را فراموش نکند و به خاطر آواره نشدن سعید، برای همیشه این مواد خانمانسوز را که به خاطر آن زندگی با همسر اولش از هم پاشید، کنار بگذارد. امید که در این مدت درس خوبی برای سالم زندگی کردن گرفته باشد.با سپاس از عزیزانی که تهیه این گزارش با یاری آنان صورت گرفت آقایان سهراب سلیمانی مدیر کل زندان های استان تهران- احمد افروز مسئول روابط عمومی‌اداره کل- محمدرحیم یوسفی مدیر ندامتگاه شهرری-حفاظت اطلاعات اداره کل و ندامتگاه.
 
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید
برچسب ها: زندان ، اعتیاد ، شبانه
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.