*و اموال یکدیگر را بین خود به باطل مخورید و کار را به محاکمۀ قاضیان میفکنید تا به رشوه، بخشی از اموال مردمان را به ناحق تصرف کنید در حالی که خود از نادرستی این کار آگاهید*
*همه کس را دهان به ترشی کُند گردد مگر قاضی را که به شیرینی
*اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی بر آورند غلامان او درخت از بیخ (سعدی)
*باطل به معنی فاقد اعتبار و ارزش اعتبار و واقعیت است. هر گونه مالی که به دست آید و برابر آن، یا کمی بیشتر از آن، خیر و امتیازی به جامعه برنگردد آن باطل و حرام است. برای مثال، اگر کسی کتابی ترجمه کند که مقصود آن نویسنده اصلی را نرساند یا اگر ترجمه درست باشد اما نویسنده اصلی سخن با ارزشی نگفته باشد و مترجم خود بداند که این کتاب را نه برای رسیدن خیر به مردم بلکه برای رساندن خود به ثروت مختصری انجام میدهد، به حقیقت خوردن مال به باطل است.
* معیار این است که هر کس باید از سفرۀ پر نعمت زندگی که هزاران نفر در آن مشارکت دارند به اندازه ای بهره ببرد که بر آن سفره میگذارند. کسانی جامعه را ثروتمند میکنند که بیش از برداشت بر آن سفره میگذارند و کسانی جامعه را فقیر میکنند که برداشتشان بیش از گذاشت است.
*پیوستن به نیروی ظلم با ظلم برابر است و به آن کس که حقوق آدمیان را زیر پا میگذارد نباید حتی نزدیک شد مگر برای اصلاح و هدایت نه برای شرکت در ظلم و برخورداری از غارت حاکم، زیرا چنان حاکمی دزد میشود و شریک دزد نیز دزد است. بنابراین سخن حق را از آن باید شنید که مال ناحقی را نمیپذیرد همچون سعدی:
بگوی آنچه دانی که حق، گفته به نه رشوت ستانی و نه عشوه ده