به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران؛اولين نشست از مجموعه نشستهاي هنرهاي تجسمي در سرسراي نور موزه هاي هنرهاي ديني امام علي (ع )برگزار شد.
عليرغم استقبال اندك مخاطبان از برپايي اين برنامه و تاخير بيست دقيقه اي در آغاز مراسم،بهروز دارش و حميد شانس به ارائه ي مقالاتشان با موضوع "حجم و فضاي شهر" پرداختند.
در ابتدا،بهروز دارش ضمن محوريت قراردادن تاثيرات مجسمه هاي شهري بر بينندگان،اظهار كرد:آثار تجسمي شهر ما سرمايه هاي ملي به حسب ميآيند،مسئولان شهري بايد در سنجش مقياس ها،انتخاب مواد و مصالح مناسب و ماندگار و توجه به سازگاري آثار با محيط پيرامونشان در كنار رعايت اصول زيباشناسي و آگاهي از نياز و سليقه ي مخاطبان،تجديد نظر اساسي صورت دهند.
اين مجسمه ساز پيشكسوت تصريح كرد:تاثيرات مجسمه هاي شهري بر بينندگان را ميتوان با در نظر گرفتن رابطه بين بصيرت و واقعيت"تاثيرات نمادهاي شهري بر بصيرت مخاطبان" و "ويژگي ها و خصوصيات آثار هنري در شهر بررسي كرد.
وي ادامه داد:ذهنيت هر مخاطب هنرهاي تجسمي تحت تاثير ديد او بوده و حس بصري،فعال ترين حس هر انسان است؛چرا كه بيشتر دريافت هاي انسان از طريق اين احساس صورت ميپذيرد و طبيعي است كه درعصر ارتباطات و اطلاعات،قواي بينايي سهم بزرگي در برقراري ارتباط و دريافت اطلاعات داشته باشد.
دارش ادامه داد: المان هاي بصري در شهر، همواره به شكلي اجتناب ناپذير و ناخواسته، پيش روي مردم قرار دارند و هر شخص در جريان فعاليت هاي روزمره، بارها با آن ها روبرو مي شود و وجود اغتشاش در چنين آثاري، زمينه ساز تاثيرات منفي بر وجود مخاطبان بيشمار شان شده و به سطح توقع مردم نسبت به ديدن زيبايي، سيرنزولي ميدهد.
اين مجسمه ساز اظهار داشت: تفاوت در خصوصيت ها، عادات، وشئونات مختلف زندگي مردم هر شهر، نشات گرفته از المان هاي بصري بوده و اين عناصر، به شكلي غير مستقيم حتي بر رفتاري چون راه رفتن شهروندان، تاثيري عميق به جاي مينهند.
وي اضافه كرد:همگي در شهر،با عناصري شامل تابلوهاي تبليغاتي و مجسمه هاي شهري برخورداريم كه مجسمه هاي شهري برخلاف تابلوها،با اهداف ديداري ساخته ميشوند و هنرمندان و مسئولان شهري بايد نسبت به زيباشناسي و تاثيرات اجتناب ناپذير اين آثار بر مردم،حساسيت ويژه اي به خرج دهند.
اين پژوهشگر با اشاره به ديوارهاي ناهنجار موجود در فضاي شهر تهران ادامه داد:مساله ي ناهنجاري ديوارهاي شهر، يك مساله ي معمارانه بوده و مشكلات موجود در ديوارهايي كه سازه هاي معماري هستند را نه با برخورد نقاشانه و استفاده از نقاشي ديواري در جهت فرافكني؛بلكه بايد بايد با برخورد معمارانه و اصلاح ساختارها حل كرد.
دارش تصريح كرد:شهروندان هرشهر ميتوانند بهترين منتقدان آثار تجسمي فضاي شهرشان باشند و نسبت به المانهاي بصري ناخوشايند و ناهنجار،واكنش نشان دهند و بايد دانست در مثلث هنرمندان،مردم و مسئولان شهري،بي توجهي هريك از اين عوامل، سبب بروز نا بساماني در فضاي شهري ميشود.
وي در پايان گفت:حل مشكلات آلودگي هاي بصري و ساماندهي نامناسب آثار تجسمي شهرها و ايجاد تحول در اين عرصه،تنها از مسير استفاده از هنرمندان متخصص،مجرب و كارآزموده،برنامه ريزي فرهنگي و اختصاص بودجه هاي مكفي امكان پذير است.
در ادامه ي اين نشست؛حميد شانس اظهار داشت:دانش استفاده صحيح از هنرهاي تجسمي در فضاي شهري،رفته رفته از صورت دانش تخصصي به عمومي تبديل شده و قادر به برقراري ارتباط با عموم مخاطبان است و رشد بشر در آينده رشد كيفي خواهد بود.
وي گفت:مجسمه سازي در فضاي شهري پا به پاي جريان مجسمه سازي معاصر پيش آمده و حجم در فضاي شهري،قابليت هايي فوق العاده دقيق،عميق،انساني،اخلاقي و هوشمندانه براي ايجاد نشانه ها و ساختارهاي بصري و آثار هنري دارد و ميتواند جنبه هاي فرهنگي،انساني و جغرافيايي زندگي انسان را تصريح و ادراك و عاطفه عميق تري نسبت به سرشت اجتماعي و تحولات ذهني به وي ببخشد.
وي ادامه داد:فلاسفه و جامعه شناسان معاصر،رابطه ي زيبايي شناسي هنرهاي تجسمي و زندگي روزمره ي بشر را از منظر تلاش هنرمندان براي محو كردن مرزهاي هنر و زندگي و رشد جامعه ي سرمايه داري و انزواي هنرمندان بررسي ميكنند و طرد هنر از حوزه ي اجتماعي و رانده شدن فضليت از هنر، پديده ي بت وارگي كالاها را به دنبال خواهد داشت.
شانس تصريح كر د:امروزه هنر،نه تنها واقعيت محصور و مجزايي نيست،بلكه مستقيما وارد جريان توليد و بازتوليد كالاهاي مصرفي شده و در روابط بين فرهنگ ها،اين شكل واره هاي هنري و ايماژها هستند که جای گفتمان و زبان را پرکرده و نقش محوری در ارتباطات بشری ایفا می کنند.
این مجسمه ساز گفت:هدف شکل واره ها؛دستيابی به شور،هیجان و بی واسطگی در ایجاد ارتباط و انتقال مفاهیم است و زیبایی دیگر مقصود اثر هنری نبوده و به یکی از زمینه های زندگی بشر تبدیل شده تا جایی که حتی یک کودک افغان نیز تفاوت در ساختار و تازگی و کهنگی دو وسیله ی الکترونیکی پیشرفته را به آسانی در می یابد.
وی با اشاره به مبحث «منظر شهری» گفت:این مبحث، به عنوان ابزاری در طراحی فضای شهری،از دوره رنسانس در تاریخ هنر بروز یافته اما در اوایل و اوسط قرن بیستم،وضوح بیشتری پیدا کرده و با تغییر کارکرد به صورت استفاده از عناصر بصری در زیباسازی شهرها و کنترل معماری بیرونی ساختمان ها و نیز فضاهای بین سازه ها، به حیات خود ادامه می دهد.
شانس ادامه داد:این روزها واژه منظر شهری نه تنها به معنی ارتباط میان ساختمان ها و عناصر بصری و پرداختن به قابلیت های بصری آن ها،بلکه مفهوم و معنایی فرهنگی است و به نوعی به ادراک متفاوت هر شهروند از محیط پیرامون و عنصری که نقش پر رنگی در هویت بخشی به فضای شهری بر عهده دارد،اطلاق می شود.
این پیشکسوت اظهار کرد:در سالهای نه چندان دور،جریان فرهنگی جریان غالب در کشور بوده اما امروزه به جریان جغرافیایی بهای بیشتری داده می شود ؛چراکه چگونگی روابط فرهنگی و انسانی جامعه ی ما با عناصر جغرافیایی ارتباط تنگاتنگی داشته و این مهم،در تغییر مقیاس و ساماندهی نگاه شهروندان به مسائل مختلف زندگی ما تاثیر گذار است.
شانس گفت:در دنیای معاصر منظر شهری معنایی فراتر از درک مفهوم شهر برای شهروند دارد و در حقیقت،بیانگر برداشت و تلقی او نسبت به جهان پیرامونش می باشد،منظر شهری واقعیتی فیزیکی نبوده؛بلکه به ارتباط معنوی شهروند با فضای شهر خود و ذهنیت های آرمانی اش در این مقوله اطلاق می شود.
وی در انتها تصریح کرد:در کشورمان ایران،دهه های 80و70 با نگاهی جدید به منظر شهری همراه شد که مبتنی بر بینشی امروزی به مسائل شهر بوده و بر مبنای این باور شکل گرفت که هر آنچه امروز مصرف می کنیم نه تنها مصرف که آن را به عنوان نشانه ای که به ما اعتبار و جایگاهی ویژه می بخشد، پذیرفته و از آن خود می کنیم./ه