به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان از مشهد، امیر عارف خادم حرم رضوی درباره روز غبارروبی حرم امام هشتم گفت: آن روز قرار بود که شست و شوی ضریح امام هشتم به دست بچه های شیفت ما انجام شود و ماهم طبق همان عادت همیشگی وارد روضه منوره شدیم و شروع کردیم به آماده کردن فضا و هرکسی مشغول انجام کاری شد.
به گفته وی هیچ کس حتی فکرش را هم نمیکرد که حاج قاسم قرار است بیاید ولی حاج قاسم آن روز آمد و من دیدم که ایشان خیلی ساده و بی آلایش وارد روضه منوره شدند.
خادم حرم مطهر رضوی گفت: من حاج قاسم را از خیلی قبل تر این دیدار اتفاقی میشناختم و زیارتشان کرده بودم و یادم میآید لحظه ای که حاج قاسم متوجه شدند که من او را دیدم به من اشاره کردند که چیزی نگو که مبادا به خاطر حضورش حال و هوای معنوی حاکم بر فضا برهم بخورد؛ بعضی از رفقا حضور حاج قاسم را فهمیدند و بعضی ها هم متوجه حضورشان نشدند.
عارف می گوید: حاج قاسم جلو آمدند و من هم جارو را به دستش دادم و شروع کردند به جارو کشیدن؛ در همان لحظات بود که من هم شروع کردم و شعر معروفی را که زمزمه همیشگی خودم و خادمان دیگر است، خواندم. ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم، تا قیامت ای رضا جان سر ز خاکت بر ندارم، منم خاک درت، غلام و نوکرت به قربان تو و فدای مادرت، علی موسی الرضا.
بیشتر بخوانید
حاج آقا عارف سرشان را پایین انداختند، انگار عقربه های ساعت برایشان قضا شد و لحظه، در عمق افکارشان خوابید؛ متوجه شدم که ایشان به همان روز برگشتند چون زیرلب و خیلی آرام همان شعر معروف را زمزمه میکردند نخواستم حال خوبی که داشتند بهم بریزد و دقایق کوتاهی سکوت بینمان حکم فرما شد.
او گفت: متوجه شدم حاج آقا حال بسیار غریبی پیدا کردند؛ آنقدر منقلب شدند که جارو را کنار گذاشتند و سرشان را به ضریح تکیه دادند و گریه میکردند.
حکم تشرف به مضجع شریف امام رضا(ع) صادر شد
خادم حرم مطهر رضوی گفت: فضای حرم و روضه منوره با حال معنوی حاج قاسم معنوی تر شده بود و تولیت وقت آستان قدس وقتی دیدند که تا این حد حاج آقا حالشان تغییر کرده، ایشان را برای تشرف به داخل روضه منوره دعوت کردند و این اولین بار بود در تاریخ غبارروبی مضجع شریف امام رضا(ع) که فردی غیر افراد مشخص شده به داخل ضریح وارد شود.
وی می گوید: یادم میآید با این دعوت، حاج قاسم بیشتر از قبل اشک هایشان جاری شد؛ ایشان دو زانو روی زمین نشستند و عتبه رضویه را زیارت کردند و میدیدم که از شدت گریه و اشک شانه هایشان تکان شدیدی میخورد تا بالاخره به داخل مضجع شریف رضوی مشرف شدند.
وی گفت: حاج قاسم وقتی وارد ضریح شدند لحظه به لحظه با حال خوبی گریه میکردند و در دل انگار آرام و قرار نداشتند؛ لحظه ای که ایشان سر بر سنگ مزار امام رضا(ع) گذاشتند مدام در حال صحبت و درد و دل با امام رضا(ع) بودند اما هیچکدام از ما نمیفهمیدیم که ایشان چه میگویند و از امام رضا(ع) چه میخواهند.
خادم حرم مطهر رضوی گفت: اینبار نوبت دو رکعت نمازی بود که به رسم ادب و احترام در پایین پای حضرت قرائت کردند و واقعا آن نماز، نماز عشق بود چراکه همه ما میفهمیدیم چقدر حال حاج قاسم آسمانی است؛ انگار حاج قاسم در تک تک ثانیه های آن موقع روی زمین نبودند.
شعری که وصیت شد
عارف گفت: وقتی کار غبارروبی به اتمام رسید و درها برای مردم باز شدند، ما به همراه حاج قاسم به سمت خوابگاه راهی شدیم که ایشان در مسیر رو کردند به من و با همان لهجه شیرین کرمانی فرمودند امشب مراسم اعطای حکم خادمی بنده است و دوست دارم این شعری که الان خواندید بیایید و در آن لحظات هم برایم بخوانید.
او گفت: من کمی درنگ کردم چون به آن مراسم دعوت نشده بودم و از طرفی هم نمیتوانستم بدون هماهنگی بروم به حاج آقا گفتم حاج آقا من به مراسم اعطای حکم شما دعوت نیستم و حضور من در آنجا دست خودم نیست که باز ایشان وقتی تردید من را دیدند فرمودند من خودم هماهنگ میکنم که شما را دعوت کنند و بیایید.
خادم حرم مطهر رضوی می گوید: هنوز چند لحظه ای از این مکالمه ما نگذشته بود که تلفن من زنگ خورد؛ مسئول مراسمات حرم پشت تلفن بود و به من گفت امشب مراسم اعطای حکم خادمی کسی است که شما هم به عنوان مداح آن مراسم دعوت هستید منتهی به من نگفتند که مراسم چه کسی است و این تلفن زمانی به من شد که نه من و نه حاج قاسم با هیچکس حتی تلفنی صحبت نکرده بودیم.
عارف گفت: تلفن را که قطع کردم با لبخند به حاج آقا رو کردم و گفتم حاج آقا خودش درست شد به لطف خدا و نیازی نیست برای دعوت بنده به کسی رو بزنید.
وی گفت: شب شد و مراسم اعطای حکم خادمی هم شروع شد و من هم در آن لحظات شروع کردم به خواندن همان شعر معروف که حاج قاسم از من خواسته بودند؛ دوباره حاج آقا با شنیدن این شعر منقلب شدند و دوباره همان حال و هوای معنوی تمام فضا را پر کرد.
حاجی اثبات کرد خادم واقعی است
خادم حرم مطهر رضوی گفت: حاج قاسم آن شب حال همه را دگرگون کردند و با اشک های خود حکم واقعی خادمی را از دستان تولیت وقت آستان قدس رضوی گرفتند.
بیشتر بخوانید
سفارش حاج قاسم بر زمین نماند
او گفت: بعد از مراسم اعطای حکم از ایشان خواستیم که به خوابگاه ما برگردند تا چند ساعتی را در کنارشان باشیم که باز مجددا در آنجا حاج قاسم به من فرمودند اگر روزی جنازه من به این حرم آمد، شما این شعر را برایم بخوانید و همینطور هم شد و روزی که پیکر مطهر حاج قاسم به مشهد رسید و وارد حرم شد، من در ابتدا از این وصیت حاج قاسم فراموش کرده بودم و شعر دیگری در وصف ایشان و شهادت میخواندم اما به یک باره با یک تلنگر از حرف و خواسته حاج قاسم یادم آمد و این شعر را طبق وصیت خودشان بر پیکر مطهرشان خواندنم.
آخرین تشرف و آخرین زیارت!
خادم حرم مطهر رضوی گفت: لحظات بسیار پر غم و غریبی بود و هرکسی را که نگاه میکردی از ته دل و با حزن بسیار بر پیکر حاج قاسم اشک میریخت انگار حس حسرت و جاماندگی در وجود همه ما اذیتمان میکرد.
زمان پر از بغض میگذشت و من هنوز درگیر خاطرات دلنشین حاج آقا عارف بودم اما وقتیکه آخرین کلام ایشان را شنیدم غم بزرگی به جان قلبم افتاد؛ آخرین وداع همیشه سخت است و سخت تر از همه اینها این است که حبیب خدا را برای آخرین بار ببینی و بدانی که دیگر اورا در هیچ کجای زمین نخواهی یافت.
دی ماه بود؛ جهان فرو گشت و به یکباره تاریک شد
آری حکایت عجیبی است حکایت روزهای دی ماه، مثلا حکایت یک ماشین و موشک و پیکری که اربا اربا شد یا دستی که روی زمین افتاد و به تنهایی حماسه آفرید.
بامداد ۱۳ دی ۱۳۹۸ بود که موشک نقطهزنی از دل حوادث بیرون آمد و بر پیکر یک ماشین نشست؛ آن شب قبل از آن حادثه تلخ، فرمانده با همان آرامش همیشگی قرآن تلاوت میکرد، گاهی با بچه ها شوخی داشت و گاهی هم از خاطراتش برای آنها تعریف میکرد.
اما زمان به وقت برخورد آن موشک یخ زد و تمام گره های عالم کور شد، چشمان آسمان تیره گشت و صبح با اکراه بیدار شد؛ جمعه ای که از وقتی چشمانش را گشود، غم دید و غم هایش هرگز فرو نریخت.
خبرنگار: صالحه بذری
انتهای پیام//ص.ب.
حال و هوای این روزها همینه و بس همه داغدار حاج قاسم جان هستیم انشاله بتوانیم سرباز ولایت باشیم و بمانیم .
مردمیدان روزهای سخت
چقد عالی بود